چرا بخش بين الملل جشنواره فجر موفق نيست؟
فقدان راهبرد تهاجمي
جشنواره فيلم فجر يك رويداد بين المللي ناميده مي شود. عواملي چون برخورداري از بخش هاي مجزا و مشخصي با نام هاي جام جهان نما و جلوه گاه شرق، پذيرش و نمايش فيلم هايي از نقاط مختلف جهان و اهداي جايزه به آنها باعث شده تا از اين جشنواره به عنوان رويدادي بين المللي ياد شود. اما اين بخش ها هيچ گاه جريان ساز و حتي خبرساز نبوده اند و صرفا به نمايش تعدادي فيلم و دادن چند جايزه به برگزيدگان آنها محدود شده اند. ضمن اين كه بخش بين الملل جشنواره فيلم فجر حتي از سوي رسانه ها، منتقدان و هنرمندان داخلي هم چندان با استقبال روبه رو نمي شود، چه رسد به رسانه ها و شخصيت هاي خارجي. به عبارتي صريح؛ جشنواره فيلم فجر در زمينه بين المللي ضعيف، عقيم و ناكارآمد است.
اين درحالي است كه جشنواره هاي پرآوازه جهاني به خاطر رويكرد بين المللي خود به شهرت باطل خود دست يافته اند. دليل اين كه جشنواره هايي چون اسكار، كن، برلين، ونيز و... نسبت به ساير رويدادهاي مشابه خود فريباتر هستند و افراد بيشتري را از ملل مختلف جهان مفتون خود مي سازند، تعيين استراتژي و چشم اندازي منحصر به خود و مستمر در آنها بوده است.
كافي است به ليست نامزدهاي جايزه اسكار در دوره هاي اخير و همچنين برگزيدگان آنها دقت كنيم تا عمق استراتژيك اين جشنواره به اصطلاح تخصصي نمايان شود. چون در اين ليست ها به طور عمده افرادي خودنمايي مي كنند كه به نحوي از انحا در راستاي سياست ها و منافع كاخ سفيد هستند. مصداق بارز اين واقعيت، انتخاب سال گذشته اين جشنواره بود. فيلم «جعبه رنج» درحالي كه به عنوان بهترين فيلم اسكار 2010 انتخاب شد و بيشترين جوايز را به خود اختصاص داد كه شايستگي فني و هنري قابل توجهي ندارد. اين فيلم نه در ميان عوام و نه خواص و فرهيختگان هيچ جايگاهي ندارد، اما مضمون خاص آن باعث شد كه نزد دست اندركاران اسكار محبوبيت يابد. زيرا اين فيلم به تكريم نظاميان ايالات متحده در عراق مي پردازد و جانفشاني هاي آنها براي مبارزه با آنچه تروريسم خوانده مي شود را بازتاب مي دهد. در دوره جديد اين جايزه آمريكايي نيز به عينه مي بينيم كه در اغلب بخش هاي اسكار 2011 نام سينماگراني يهودي ديده مي شود. اين جشنواره ها توانسته اند، تبديل به اهرم هايي به ظاهر فرهنگي براي پيش برد مقاصد دولت هاي خود در صحنه بين المللي شوند. اين جشنواره ها از يك طرف، به همايش هايي براي معرفي و تبليغ سينماي مهاجم و امپرياليستي تبديل شده اند و از طرف ديگر، شرايطي را فراهم كرده اند كه فيلمسازاني در دنيا، صرفا براي حضور در اين جشنواره ها كار سينمايي كنند. همچنان كه ايران نيز هدف سياستگذاري آنها قرار گرفته است. به گونه اي كه همواره فيلم هايي از ايران را برجسته مي كنند و تحت حمايت قرار مي دهند كه تصويري منفي و سياه از ايران نمايش مي دهند. مروري بر فيلم هاي ايراني كه در چنين جشنواره هايي جايزه گرفته اند نشان مي دهد كه در به جز دو سه استثنا، تمام فيلم هايي كه در جشنواره هاي وابسته به دولت هاي غربي تحويل گرفته شده اند داراي اين نوع نگاه بوده اند. البته در سال هاي اخير، اين جشنواره ها پا را از گليم خود درازتر كرده و حتي در امور داخلي كشورمان نيز دخالت مي كنند. اين سياستگذاري يكي از مهم ترين عوامل ايجاد جريان فيلمسازان جشنواره اي در ايران شده است.
اين گونه جشنواره ها براي اهداف ضدانساني خود خيلي خوب كار مي كنند، اما متأسفانه جشنواره هاي ما براي آرمان هاي والاي انساني و الهي خود كم كارند و كم تأثير. اين يك واقعيت نامطلوب است كه بخش بين الملل جشنواره فيلم فجر، با اين كه در همه دوره هايش نمايش دهنده آثار قابل توجهي هم بوده، اما در هيچ يك از دوره هاي خودش نتوانسته به عنوان يك كارزار موثر بر سينماي جهان عمل كند. به اين معني كه نمي توان هيچ موج و حتي بازتابي را در سينماي دنيا شناسايي كرد كه تحت تأثير جشنواره فجر پديد آمده باشد.
جشنواره فيلم فجر در عرصه بين المللي خودش، برخلاف جشنواره هاي جهاني مذكور، منفعل و فاقد راهبردي تهاجمي است. اين وضعيت ناخوشايند در شرايطي به وجود آمده كه جايگاه منحصر به فرد كشور ايران در عرصه بين المللي قابليت و استعداد بالقوه و ويژه اي را پيش روي جشنواره فجر قرار داده است. قابليت اين كه منادي سينمايي متفاوت و مخالف با سران هاليوود و اسكار باشد. جشنواره فيلم فجر مي تواند و بايد با شاخص سازي و فرياد برآوردن عليه سينماي زرسالار و زورگوي حاكم و مسلط بر جهان، فيلمسازان مستقل جهان را مجذوب خود كند. نمي توان منكر تلاش هايي در اين راستا در دوره هاي مختلف جشنواره فيلم فجر شد. به وجود آوردن بخش هايي چون مسابقه سينماي آسيا، حقيقت و عدالت، سينماي سلطه گر و جايزه هايي همچون راه انبيا، مصطفي عقاد و... در دوره هاي گذشته و همايشي با نام هاليووديسم در دوره درحال برگزاري حكايتگر تلاش ها و تجربياتي مقطعي بوده است. اما اين تجربيات استمرار نيافته اند و يا ساكن مانده اند و عرصه تازه اي را فتح نكرده اند.
يكي از عوامل تضعيف جايگاه بين المللي جشنواره فيلم فجر، نگاه اشتباه برخي از فيلمسازان، كارشناسان، رسانه ها و مسئولان فرهنگي است. پندار آن ها اين است كه اگر فيلم هاي هاليوودي و آثار معروف غربي در اين جشنواره شركت كنند، بخش بين الملل، شكوفا و پويا مي شود. اما تقليد و تكرار، همان طور كه در هيچ برنامه و حركت فرهنگي ديگري نتيجه نداده است در اين زمينه نيز راه به جايي نمي برد. زيرا به نمايش درآمدن فيلم هاي جريان متداول سينماي غرب در جشنواره فجر، اتفاق تازه و بكري نبوده و نخواهد بود. سياستگذاران و مسئولان جشنواره فجر هم بايد تعارف و تقليد را كنار بگذارند و باتوجه به رسالت جهاني انقلاب اسلامي، هويت بين المللي جشنواره اي را كه به نام فجر مزين است، تدوين كنند. ايران، كشوري آزاده و صلح طلب در عرصه جهاني است و از مظلومان و مستقل ها حمايت مي كند. پس سينماي ايران نيز نمي تواند در زمينه جهاني، هدفي جز اين داشته باشد. امروز در دنيا جاي جشنواره هايي براي سينماي مستقل و ضدسلطه خالي است. سينماي ايران، مي تواند با امكانات و توان خود، مأمني براي فيلمسازان اخلاقگرا، آزادي خواه، ضدجنگ و مخالف استعمار و سرمايه داري شود. به طوري كه هنرمندان آزاده جهان، با انگيزه شركت در اين جشنواره فيلم بسازند و جشنواره فجر ايران، باعث تبليغ و ترويج اين نوع هنرمندان و فيلم ها شود.
جشنواره فيلم فجر هم براي نيل به اين مقصود بايد معيارها و شاخص هاي منحصر به فردتري را اتخاذ كند. شاخص هايي كه هدف آنها جذب و حمايت از فيلمسازان متفاوت و دگرانديش جهان باشد. بخش بين الملل اين جشنواره بايد عملكردي فراتر از نمايش فيلم هاي خارجي را در پيش بگيرد و تبديل به همايشي با حضور كارگردان هايي كه در جشنواره هاي سلطه گر جهان مغفول و مظلوم هستند شود. يعني اين گروه از فيلمسازها هر سال در جشنواره حضور يابند، سخنراني كنند، آثار آنها نقد و بررسي شود، جوايزي به آنان عطا شود و...
اقدام به برگزاري همايش هاليووديسم، مي تواند اولين قدم و مقدمه اي براي تقويت بخش بين الملل جشنواره فيلم فجر باشد. البته به شرطي كه اين همايش به طور هرساله برگزار شود و تا جاي ممكن ابعاد خود را افزايش دهد.
این یادداشت در روزنامه کیهان چاپ شده است.