اداي دين يا رفع تكليف؟
در ميان خيل اتفاقات و حواشي و حرف و حديث هاي جنجال برانگيز و تلخ و شيرين سينماي ايران، شاهد شكل گيري يك موج خوشايند هم هستيم كه با وجود اهميت و قيمتش، چندان به چشم نيامده است؛ پس از سال هاي سال و مدتي طولاني، سكوت عرصه فيلمسازي- چه در سينما و چه تلويزيون- در قبال ستاره هاي حقيقي اين سرزمين شكسته شده است. خبرها حاكي از آن است كه چند فيلم سينمايي و سريال تلويزيوني درباره شهدا و اسوه هاي انقلاب و دفاع مقدس در حال ساخت است يا در آينده اي نزديك توليد خواهد شد.
در شرايطي كه اسطوره هاي جعلي هاليوود مثل جيمز باند و هري پاتر و بت من و سوپرمن و اسپايدرمن و ساير «من»ها، فضاي رسانه اي جامعه ما را آلوده كرده اند، خلأ پرداختن به قهرمانان راستين و بومي در اين فضا به عنوان يك بيماري و كاستي فرهنگي محسوب مي شود. بخشي از گناه ناآشنايي نسل جديد با اين قهرمان هاي حقيقي به گردن اهالي سينما و تلويزيون است كه به جاي پرداختن به تاريخ سازان اصلي ايران، بيشتر وقت و هنر و سرمايه خود را صرف هزاران موضوع بي اهميت و گاه مخرب كردند.
اما حالا خبرهايي مي شنويم و مي خوانيم كه نويد جبران اين كم كاري ها را مي دهند. به تازگي موج قابل توجهي از تلاش براي توليد فيلم ها و سريال هايي براي ترسيم زندگي و مبارزات اسوه ها و شهداي انقلاب و دفاع مقدس آغاز شده است. پس از اكران فيلم هاي «به كبودي ياس» با موضوع شهيد برونسي، «شب واقعه» درباره شهيد درياقلي سوراني و پخش سريال هاي «شوق پرواز» پيرامون شهيد بابايي و «جاودانگي» درباره شهيد تندگويان، هم اكنون چند فيلم و سريال درباره زندگي و مبارزات شهداي انقلاب و دفاع مقدس در دست توليد است كه به زودي به مرحله ساخت خواهند رسيد. فيلم «شور شيرين» با موضوع زندگي شهيد كاوه چندي ديگر اكران خواهد شد و سريالي هم از روي آن به تلويزيون خواهد رفت. حاتمي كيا هم تا چند روز ديگر تصويربرداري فيلم شهيد چمران را شروع مي كند. همچنين سريال هايي درباره شهيد باكري، صياد شيرازي، طهراني مقدم، بروجردي و فيلمي در اقتباس از كتاب «دا» در دست تحقيق و نگارش فيلمنامه است. آثاري كه احتمالا سال آينده از تلويزيون پخش خواهند شد. ضمن اينكه پيشنهادهايي هم مبني بر ساخت آثاري درباره ده ها اسوه و شهيد ديگر هم از سوي مديران سيما يا نهادهاي ديگر مطرح شده است. نمونه آن ها بخشنامه معاونت سيما براي ساخت سريال فاخر درباره شهيد مطهري و امام خميني(ره) است كه در هفته هاي اخير اتفاق افتادند. اين در حالي است كه تا قبل از آغاز اين موج در سال هاي گذشته، تنها شاهد ساخته شدن چند سريال ضعيف و سطح پايين درباره زندگي شهدا بوديم.
اين روند خوشايند اما داراي مخاطراتي هم هست كه اگر نسبت به آن ها بي توجهي شود ممكن است آسيب هايي را به جريان فيلمسازي درباره قهرمانان وارد كند. خطر بزرگ، تكيه بر كميت گرايي و بيلان كاري و در يك كلام «رفع تكليف» است. تجربه ثابت كرده كه انجام كار فرهنگي با هدف بالا بردن آمار و پركردن رزومه كاري، خنثي و فاقد تأثيرگذاري فرهنگي والا و بالايي است. همچنان كه برخي نهادها طي سال هاي اخير با سرمايه عمومي آثاري را تحت عنوان فيلم دفاع مقدس تهيه كردند، اما آنچه روي پرده سينما يا آنتن تلويزيون رفت در اصل، وهن دفاع مقدس بود.
سفارش خلق اين گونه آثار به افرادي كه اعتقاد عميقي ندارند و يا اعتقادشان سطحي است هم مي تواند به اين جريان آسيب جدي وارد كند. كار فرهنگي به طور كلي و توليد آثار عقيدتي، با كارهاي صنعتي و اقتصادي كه بيشتر متكي به تخصص است تفاوت مي كند. يك هنرمند اگر تنها به خاطر گرفتن مجوز ورود به عرصه فرهنگ يا تأمين معيشت سفارش خلق چنين آثاري را پذيرد، بدون شك اثرش بي روح و ضعيف از آب درمي آيد. تنها هنرمنداني مي توانند در اين زمينه خوب كار كنند كه هم دغدغه انقلاب و دفاع مقدس را داشته باشند و هم شناخت و دركشان درباره اين موضوعات، درست و عميق باشد. ناتواني كارگردان هم مشكل ديگري است كه گاه گريبان آثار ارزشمند را مي گيرد. عرصه هاي فرهنگي حياتي و مهم، جاي آزمون و خطا و پله سازي براي دست يابي به جاه و مقام نيست.
نگراني محسوس ديگر در اين حوزه، سانسور شخصيت و زندگي بزرگان است؛ بيم آن مي رود كه برخي از سازندگان محترم اين آثار به واسطه حب و بغض هاي سياسي و طايفه اي، تصويري تحريف شده و ناقص از شهدا و اسوه هاي ملي كشورمان را ظاهر سازند. درست مانند تصويري كه برخي از رسانه ها و اشخاص از شهيدآويني جلوه مي دهند؛ وجوه غالب شخصيتي اين شهيد را كمرنگ نشان مي دهند يا ناديده مي گيرند، چون طرح و بازگويي همه ابعاد شخصيت شهيد آويني به سود جريان هاي رقيب آن ها مي شود! يا نمونه بارز ديگر در اين زمينه وضعيت فاجعه باري بود كه براي فيلم «فرزند صبح» پيش آمد و نتيجه اين پروژه سفارشي بي حساب و كتاب و پرهزينه، توهين به امام خميني(ره) و تحريف شخصيت ايشان شد.
نكته مهم اين است كه نبايد از كنار موضوع هاي بزرگ و مهمي كه در ارتباط با سرنوشت جامعه هستند، ساده گذشت. كار عميق و درخشان رسانه اي پيرامون انقلاب و دفاع مقدس به ويژه در قالب فيلم و سريال كه بتواند مخاطب را مجذوب و محبوب خود كند مي تواند روي زندگي و سرنوشت بسياري از مخاطبان اثر بگذارد. خيلي از موضوع ها اين توانايي را ندارد. مثلا سريالي كه به يك سوژه خانوادگي مي پردازد، در نهايت مي تواند مخاطب خود را به زندگي خانوادگي بهتري رهنمون سازد، اما يك فيلم درباره انقلاب اگر سنجيده و به معناي واقعي كلمه اعتقادي باشد، چه بسا بتواند مسير زندگي عده اي را تغيير دهد.
قهرمانان ملي، حكم شيرازه هويت يك جامعه را دارند. مردم يك جامعه هرقدر با اسوه ها و قهرمان هاي ملي خود بيشتر آشنا باشند، آن جامعه از گزند بحران هاي فرهنگي و اجتماعي بيشتر در امان مي ماند. چرا كه قهرمانان ملي، در واقع منابع اصلي ايجاد الگوي رفتاري و فرهنگي هستند. پس منتظر تماشاي آثاري درخشان و تحول ساز درباره زندگي شهداي انقلاب و دفاع مقدس مي مانيم.
نگاهي به فيلم «روزهاي زندگي» ساخته پرويز شيخ طادي
«پرويز شيخ طادي» در نهمين تجربه كارگرداني فيلم بلند سينمايي، يك
دستاورد جديد را به سينماي ايران ارائه داده است؛ «روزهاي زندگي» روايتي از
واپسين لحظات جنگ تحميلي و از خودگذشتگي مردم براي دفاعي مقدس، آن هم در
شرايطي كه اعلام شد، دو طرف - مهاجم و مدافع- قطعنامه آتش بس را پذيرفته
اند.
در ميان خيل فيلم هاي پرادعا و بي مايه سي امين دوره جشنواره فيلم
فجر «روزهاي زندگي» به عنوان يك پديده درخشيد؛ سر به زير آمد و سربلند شد.
فيلمي فارغ از عقده هاي اخير رايج شده در عرصه سينماي جنگ و برآمده از
عقيده كه نمايشي صادق و سالم را تجلي بخشيده است.
سينماي دفاع مقدس،
تنها ژانر بومي سينماي ايران است كه بايد آن را از نتايج انقلاب اسلامي و
جنگ تحميلي دانست. ژانري كه آثارش تنها به آن جنگ محدود نمي شود، بلكه همان
طور كه از عنوانش پيداست، دفاع از حق در برابر باطل را روايت مي كند، اما
متأسفانه طي سال هاي اخير - از اواسط دهه
70 تاكنون- سينماي دفاع مقدس دچار افت شديدي شده كه اين اتفاق البته ناشي
از سياستگذاري هاي مديران فرهنگي و سينمايي آن دوره بوده است. هم تعداد
فيلم هاي اين جريان كاهش يافت و هم اينكه روايت اصيل دفاع مقدس كم رنگ شد و
جايش را ديدگاه هايي آلوده به پندار منفي درباره آن ايستادگي هشت ساله
گرفت. يكي از بحران هايي هم كه دامن اين عرصه را گرفته اين است كه كارگردان
هاي پيشكسوت سينماي دفاع مقدس كنار كشيده اند و يا ديگر نمي توانند با آن
حال و هوا، فيلم جنگي بسازند.
در اين شرايط تنها راه احيا و استمرار
اين جريان، تكيه به فيلمسازهاي تازه نفس و خوش ذوق است؛ هنرمنداني كه شايد
چندان نام آور نباشند، اما غافلگيركننده هستند و قابليت دارند تا به تنهايي
بار اعتبار جشنواره بزرگ و گسترده اي چون جشنواره فيلم فجر را بر دوش
بگيرند. اين اتفاق در اين دوره از جشنواره فيلم فجر هم روي داد.
«روزهاي
زندگي»، يكي از معدود تلاش هاي سينماورزانه سينماگران، براي ترسيم ناگفته
هاي دفاع مقدس هشت ساله است؛ ناگفته هايي از ترس ها و شجاعت ها در جنگ. پيش
از اين هم فيلم هاي جنگي ديگري درباره حضور پزشك ها و پرستارها در جنگ
ساخته و به نمايش درآمده بود، اما در اين فيلم، قهرمان اصلي، صنف درمانگر
هستند. البته اين بار نقش آنها به طبابت و تيمار مجروحان و بيماران محدود
نيست، در اين فيلم اسلحه به دست گرفتن و نبرد اين گروه نيز به نمايش درآمده
است.
فيلم «روزهاي زندگي» روايت اميرعلي(حميد فرخ نژاد) و ليلا(هنگامه
قاضياني) دو زوج پزشك است كه در بيمارستان صحرايي كه نزديك به خط مقدم واقع
شده مشغول هستند. ورود پي در پي مجروحان و مصدومان جنگي، لحظات پرمشغله اي
را براي آنها پديد آورده است، اما حضور نابهنگام يك پزشك جوان كه روحياتش
با فضاي جبهه تطابقي ندارد، چالش جدي تري براي آنها مي شود. در اين هنگامه
است كه راديو خبر پذيرش قطعنامه پايان جنگ را اعلام مي كند. همه با اين
تصور كه ديگر جنگ تمام شده، قصد بازگشت به شهر و ديار خود را مي كنند، اما
درست در لحظه اي كه رزمندگان ايراني از حال و هواي نبرد خارج شده و حتي
برخي از آنها به عقب برگشته اند، نيروهاي عراقي حمله مي كنند. نتيجه اين مي
شود كه اين پايگاه و از جمله بيمارستان صحرايي به تصرف دشمن در مي آيد، در
حالي كه چند پزشك و ده ها مجروح در آن حضور دارند ... .
داستان فيلم
«روزهاي زندگي» در موقعيتي شكل گرفته كه قابليت هاي دراماتيك بسياري دارد؛
يك درمانگاه صحرايي در خط مقدم جبهه كه به محاصره دشمن در مي آيد. پزشك هاي
اين درمانگاه از يك طرف بايد به زخمي ها رسيدگي كنند و از طرف ديگر مجبور
مي شوند كه از اين محل پاسداري كنند. اين وضعيت، آبستن كشمكش و هيجاني شده
كه نتيجه اش همراهي و هم ذات پنداري بيشتر مخاطب با كاراكترهاي درون فيلم
است.
يكي از شاخصه هاي فيلم «روزهاي زندگي» بازسازي صحنه هاي جنگي به
شكلي واقع گرايانه و البته بديع و چشم نواز است. سكانس هجوم نيروهاي بعثي
به پايگاه ايراني درست بعد از اعلام قطعنامه، جلوه بارزي از تبديل يك
موقعيت مملو از خشونت و سياهي به تصاويري زيبا و خيره كننده است. زد و
خوردها و انفجارها و مانورهاي هجومي و دفاعي دو طرف طوري به تصوير كشيده
شده كه بيننده را مبهوت خود مي كند. نوع چينش وسايل و ابزارها و آدم ها در
ميزانسن، دكوپاژ هوشمندانه و استفاده از لنز متمايل به تيره، پلان هاي جنگي
كم نظيري را مهيا كرده است.
اتفاق خوبي كه افتاده اين است كه واقع
گرايي فيلم منجر به سياه نمايي و ارائه نگاه انحرافي درباره دفاع مقدس نشده
است. مسئله اي كه براي برخي از اين نوع فيلم ها رخ مي دهد اين است كه به
بهانه نمايش واقعيت هاي جنگ - خواسته يا ناخواسته- روايتي ضد مقاومت را
پديدار مي سازند. آثاري كه در آنها بيان مرارت ها و زشتي هاي ذاتي جنگ،
مقدمه اي مي شود براي تلقين اين ادعا كه اصلاً نبايد از كشور خودمان دفاع
مي كرديم اما فيلم «روزهاي زندگي» ضمن ترسيم برخي واقعيت هاي تكان دهنده به
چنين بيراه هايي نمي رود. ازدياد صحنه هاي خون و خونريزي در فيلم باعث
تلقين روحيه انفعالي و ترس در مخاطب از جنگ نمي شود. حتي نمايش رزمنده هايي
كه از مرگ مي ترسيدند و دنبال راهي بودند تا از ميدان مبارزه فرار كنند هم
به رويكرد حق طلبانه فيلم آسيبي وارد نكرده است. چون فيلم در بيان واقعيت
ها، مغرض نيست و صادق است. به عبارتي ديگر، همه وقايع را گفته و نه بخش
هايي از آن را. هم رنج ها و تلخي هاي جنگ را نمايش داده و هم ضرورت اصل
دفاع و ايستادگي در برابر مهاجم را.
«روزهاي زندگي» از جمله فيلم هايي
است كه نقش برجسته زنان را در خط مقاومت نمايش مي دهد. اين بار حتي صحنه
هايي ديده مي شود كه در آن زن اسلحه به دست مي گيرد و با دشمن مي جنگد. نقش
زن در اين فيلم كاملاً مادرانه است. اين ويژگي درآنجا كه ليلا حتي براي
اسير عراقي هم دل مي سوزاند، به خوبي ديده مي شود.
شيخ طادي مي توانست
به راحتي اميرعلي و ليلا را شخصيت هايي مجرد ترسيم كند و از اين طريق
ماجراهايي چون روابط عاطفي و عشق مثلثي و ... را وارد كارش كند تا چاشني
فيلمش در ايجاد جذابيت كاذب بيشتر شود و پشتوانه اي براي فروش بالاتر و فتح
گيشه شود، اما فيلم كاملاً از اين آلودگي ها مبراست و با فضاسازي اخلاقي و
انساني خود، كاملاً در راستاي فرهنگ دفاع مقدس قرار گرفته است. همچنين
تعيين رابطه زن و شوهر بين نقش هاي اول زن و مرد، فيلم را رويكردي خانواده
محور بخشيده است.
علاوه بر اينها ريتم و ضرباهنگ، موسيقي متن، بازي خوب
بازيگران و فضاسازي نفس گير و پرجاذبه فيلم، يك تجربه سينماورزانه منحصر به
فرد را مهيا ساخته است. «روزهاي زندگي» از شعار عبور كرده و به شعور رسيده
و همان طور كه از نامش پيداست، نمايانگر يك زندگي است. مگر غير از اين است
كه زندگي انسان در اين دنيا يك مبارزه و جهاد دائمي و ممتد است؟ مبارزه اي
هميشگي و مستمر براي دفاع از حق و حقيقت و پاك كردن هستي از شقاوت ها و
خباثت ها. درست مانند ماجرايي كه در اين فيلم به نمايش درآمده. ايستادگي و
مقاومت حق طلبان داستان، در نهايت آنها را به روشنايي مي رساند. اختتاميه
فيلم با شعاع هايي كه از روزنه هاي ديوار به داخل درمانگاه مي تابد، نمونه
اي است از سخن گفتن با زبان تصوير. يك پلان چند ثانيه اي است كه به جاي چند
ساعت سخنراني، پديدار شده است.
البته فيلم در پاره اي از لحظات منطق
روايي خود را از دست مي دهد. مثل صحنه نجات يافتن پزشك زن، با بازي «هنگامه
قاضياني» از دست دشمن يا ايستادن ناگهاني يكي از مجروح ها و همكاري وي با
دكترها در شرايطي كه تا چند دقيقه پيش از آن اوضاع چندان رو به راهي نداشت
كه اين موارد چندان قابل باور نيستند، اما اين اشكالات جزئي، به كل فيلم
لطمه اي وارد نكرده و مانع ارتباط فيلم با تماشاگر نمي شود. همچنين باوجود
تلاطم هاي زيادي كه براي كاراكترهاي پزشك فيلم پيش مي آيد، پوشش آنها بيش
از حد منطقي پاكيزه است.
پرويز شيخ طادي فعاليت خود به عنوان يك
كارگردان را با فيلم هاي دفاع مقدسي شروع كرد. «روزهاي زندگي» را بايد
بازگشت اين فيلمساز به تخصص و دغدغه اصلي اش دانست؛ يك بازگشت پيروزمندانه
كه نشانه بلوغ و پختگي اين فيلمساز است.
اتفاق مهم ديگري كه درباره اين
فيلم افتاده سربلندي سينماي دفاع مقدس است. «روزهاي زندگي» نشانه اي گويا و
پويا براي صحت اين ژانر بومي و ملي سينماي ايران است. به ويژه در اين مقطع
از حيات سينماي كشورمان كه روزمرگي و تكرار و كپي كاري، اين عرصه را دچار
ملال و سستي كرده است. «روزهاي زندگي» به همراه فيلم هاي شاخص ديگري چون
«قلاده هاي طلا» و «ملكه» توانستند اعتبار و ارزش سي امين دوره جشنواره
فيلم فجر را حفظ كنند و نشان دهند كه اميد اصلي در اين عرصه به سينماگران
متعهد است.
این مطلب در هفته نامه صبح صادق منتشر شده است.
نسبت سينماي ما و فتح خرمشهر
حلقه مفقوده حماسه عظيم در سينماي ايران
چه نسبتي ميان سينماي ايران و حماسه سوم خرداد وجود دارد؟ آيا سينما الزاماً بايد به موضوعاتي چون فتح خرمشهر بپردازد؟ علت عدم توجه به وقايع ملي مهم در سينما چيست؟ اين عبارات، پرسش هايي مهم و حياتي در عرصه فرهنگ امروز جامعه ما محسوب مي شوند. اين نوشتار تلاشي است مختصر و شتاب زده براي يافتن پاسخ آنها.
سينماي ايران و يك نقطه عظيم تاريخي
با مرور تاريخ سينماي ايران مي توان به نتايج شگفت انگيز و گاه تكان دهنده اي رسيد. درحالي كه يكي از رسالت هاي سينما در مغرب زمين - و شايد حتي بتوان گفت مهم ترين دليل وجودي اش- بازتوليد فرهنگ و آرمان هاي تمدن جديد غربي بوده است، در كشور ما اوضاع به گونه اي ديگر رقم خورده است. يكي از جلوه هاي اين واقعيت ناگوار را مي توان بي تفاوتي عرصه هنر هفتم ايران - به ويژه در دو دهه اخير- در قبال بسياري از افتخارات و درخشش هاي تاريخي و ملي ديد.
ايران كشوري مملو از حوادث تلخ و شيرين و فراز و نشيب هاي مختلف است؛ يك رنگين كمان از انواع و اقسام اقبال ها و ادبارها در تاريخ كشورمان قابل شناسايي است. البته اين وضعيت طي 33 سال گذشته تغييراتي يافته است. از 22 بهمن سال 57 به اين سو حركت تاريخ در ايران ديگر گونه مي شود. اگر تا پيش از اين مبدأ، عمدتاً شكست و سقوط و عقب نشيني و از دست رفتن بخش هاي مختلف كشور و تسليم شدن در برابر قدرت هاي بيگانه غالب بود، با پيروزي انقلاب اسلامي جريان تاريخ در ايران مسير متفاوتي را در پيش گرفت. از اين به بعد بود كه پيروزي و فتح و سربلندي و مقاومت و تاراندن مهاجمان و سرسختي براي حفظ حتي يك ميلي متر از خاك كشور، تبديل به رسم ايرانيان شد.
در اين ميان، فتح خرمشهر يك نقطه طلايي به حساب مي آيد. پس گرفتن خرمشهر از ارتش بعث عراق (بخوانيد نماينده ارتش كفر جهاني) نه يك حادثه تاريخي، كه يك نماد تاريخي و انساني است؛ براي نخستين بار در تاريخ معاصرمان، ايران وارد يك جنگ نابرابر و همه جانبه شد و اجازه نداد ذره اي از خاك سرزمين مان اشغال شود. فتح خرمشهر، پاياني بود بر صدها سال به يغما رفتن خاك اين كشور كه به واسطه حماقت و خيانت شاهان بي لياقت بر تاريخ ما تحميل شد. حتي رژيم استبدادي- استعماري پهلوي نيز، بحرين، پاره تن اين وطن را فروخت. هرچند وطن فروشان مي خواستند خرمشهر را نيز حراج كنند؛ اما اين بار ملتي كه با دم مسيحايي امام خميني(ره) زنده شده بود، با تكيه بر توانمندي ها و ايمان خود، تاريخ را تغيير داد و به اين ترتيب، سوم خرداد، روزي شد به وسعت همه تاريخ و خرمشهر، شهري شد به بزرگي يك ملت.
با اين حال، سينماگران ما - اعم از مسئولان و هنرمندان- نسبت به اين نقطه از تاريخ كشورمان كه مبدأ پيروزي ما و شكست استكبار محسوب مي شود، بي تفاوت عبور كرده اند. اگرچه در اين باره كتاب ها و مقالات و سخنراني هاي فراواني منتشر شده است؛ اما واقعيت اين است كه ارتباط جامعه امروز ما با رسانه هايي چون سينما و تلويزيون و مولتي مديا و اينترنت و مواردي از اين دست بيشتر است. كافي است بر كارنامه سينماي كشورمان در اين زمينه مروري داشته باشيم.
چكيده اي از تصوير خرمشهر در سينماي ايران
عرصه مستند در مقايسه با سينماي داستاني، زودتر به اين موضوع روي آورد. البته به دليل اين كه آرشيو فيلم هاي مستند جنگ، دقيق و كامل نيست، اطلاع زيادي درباره كم و كيف تمام مستندهايي كه درباره خرمشهر ساخته شده اند در دست نيست؛ اما چند نمونه را مي توان شرح داد. در اين ميان مجموعه «روايت فتح» همچنان كه سهمي عمده در توليد مستند درباره دفاع مقدس دارد، در زمينه پرداختن به خرمشهر نيز پيشرو بوده است. اين گروه كه آن زمان شهيد سيدمرتضي آويني سرپرستي اش را برعهده داشت، اولين آثار تصويري درباره اشغال و سقوط خرمشهر را توليد كردند، «فتح خون»، عنوان مستندي سه قسمتي بود كه در سال 1359 خلق شد. آن زمان، خرمشهر هنوز در حال مقاومت بود و به طور كامل به اشغال دشمن درنيامده بود. (به قول شهيد آويني، خرمشهر هنوز خونين شهر نشده بود) فيلم بعدي را هم همين گروه و همان هنرمندان با عنوان «حقيقت» در 11 قسمت ساختند كه به بررسي سقوط خرمشهر مي پردازد. از ديگر فيلم هاي مستندي كه درباره خرمشهر ساخته شده است، مي توان به «پل آزادي» به كارگرداني «مهدي مدني» اشاره كرد كه در سال 1362 ساخته شد و در رديف اولين فيلم ها با اين موضوع قرار گرفت.«كربلاي 5» هم عنوان مستندي با اين موضوع است كه توسط «سيدعليرضا سجادپور» ساخته شده است. «جواد شمقدري» هم «پل پيروزي» را در مورد عمليات بيت المقدس ساخته و از معدود آثاري محسوب مي شود كه در حوزه مستند، به برخي از ابعاد آزادسازي خرمشهر پرداخته است.
سينماي داستاني، ديرتر به اين موضوع روي آورد. اولين مورد، «بلمي به سوي ساحل» به كارگرداني مرحوم «رسول ملاقلي پور» است. اين فيلم در سال 1364 ساخته شد و روايت مقابله يكي از گردان هاي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي با عراقي ها در خرمشهر را به تصوير كشيده است. «حريم مهرورزي» نيز به كارگرداني «ناصر غلامرضايي» به جنگ زدگان خرمشهر و زندگي آنها در تهران مي پردازد؛ فيلمي كه در سال 1365 ساخته شد و از اولين آثار با موضوع مورد بحث محسوب مي شود. ساير فيلم ها، پس از جنگ و در دهه هاي 70 و 80 ساخته شدند. «كيميا»، «سرزمين خورشيد» و «دوئل» سه فيلمي هستند كه «احمدرضا درويش» با اين موضوع به نام خودش ثبت كرده است. هر سه نيز به اشغال خرمشهر و مقاومت مردم آن شهر مربوط مي شوند.
در سال هاي اخير، نيز چند فيلم در اين زمينه ساخته شده است؛ يكي «روز سوم» به كارگرداني «محمدحسين لطيفي» است كه داستاني پر تعليق و مهيج را از مقاومت مردم خرمشهر و اشغال آن شهر روايت مي كند. فيلم «كودك و فرشته» به كارگرداني «مسعود نقاش زاده» نيز از ديگر فيلم هاي ساخته شده درباره خرمشهر است كه در اين مورد نيز، موضوع اصلي، سقوط و اشغال اين شهر و مقاومت هايي است كه مردم آن در مقابل دشمن انجام دادند. «مجتبي راعي» هم در فيلم اخير خود يعني «عصر روز دهم» گوشه چشمي به موضوع خرمشهر داشته است. اين فيلم البته به عراق اشغال شده و عزاداري تاسوعا و عاشورا در كربلا مي پردازد؛ اما شروع قصه فيلم از خرمشهر است. فيلم «سفر سرخ» به كارگرداني «حميد فرخ نژاد» هم ازجمله فيلم هايي است كه درباره سقوط خرمشهر ساخته شده است. هرچند كه اين فيلم، هم در ساختار و هم در مضمون، يك فيلم ضعيف محسوب مي شود. فيلم «شب واقعه» به كارگرداني «شهريار اسدي» كه به روايت ازجان گذشتگي شهيد «دريا قلي سوراني» مي پردازد نيز نيم نگاهي به ماجراي اشغال خرمشهر و يورش سربازان صدام به آبادان دارد.
حلقه مفقوده
اين چكيده نشان مي دهد كه پرونده موضوع خرمشهر در سينماي ايران چندان هم خالي نيست؛ حداقل از نظر كمي اين گونه به نظر مي رسد؛ اما آنچه به عنوان يك حلقه مفقوده در كل سينماي ايران و به طور خاص در حوزه سينماي دفاع مقدس و به شكل اخص در زمينه خرمشهر قابل نقد است، فقدان به تصوير كشيدن آزادسازي اين شهر است. يعني با وجود بزرگي و درخشش اين حماسه، حتي يك فيلم سينمايي هم درباره اين موضوع ديده نمي شود.
البته بخشي از مشكل هم از آنجا ناشي مي شود كه آزادسازي خرمشهر صرفاً به عنوان يك واقعه تاريخي پنداشته مي شود، درحالي كه اين موضوع يك منبع الهام بخش و نوعي تجلي حقيقت درباره بزرگي يك ملت و فرهنگش است. با نگاهي عميق تر مي توان ايستادگي كشورمان در مقابل تندبادهاي بعدي را هم متكي به همين فتح شناخت. اگر هم بخواهيم در آينده از ساير موانع پيش رو بگذريم، چاره اي نداريم جز اينكه به طور دائم به آن دوران مراجعه كنيم؛ هم امروز را به آن گذشته درخشان متصل كنيم و هم درخشش آن دوران را براي شرايط كنوني باز تعريف كنيم. اتفاقاً بهترين وسيله براي بازتوليد موقعيت هاي گذشته و آينده در زمان حال، سينما است. به خصوص اينكه امروز نيز جبهه هاي مبارزه جديدي در مقابل جامعه ما ايجاد شده و اكنون نيز درحال دفاع هستيم.
فعاليت طرف مقابل
اين درحالي است كه ساير كشورهاي صاحب صنعت سينما در دنيا، به شدت در زمينه فتوحات نظامي خود فعاليت مي كنند. حتي پيروزي هاي به ناحق شان را نيز نوعي حماسه جلوه مي دهند. در واقع، سينماگران غربي از اين موضوعات به عنوان يك منبع براي تحقق اهدافي فراسينمايي بهره مي برند. اين درحالي است كه سينماي كشور ما با وجود گنج عظيمي چون هشت سال دفاع مقدس، هنوز هم حق مطلب را بيان نكرده و بسياري از مسائل گفتني و ديدني از آن جنگ را مكتوم واگذاشته است. اين جريان در سينماي آمريكا (هاليوود) به شكل پررنگ تري ديده مي شود. فيلم هايي مانند «شيرها و بره ها»، «گنجه درد»، «يونيت»، «تپه ها چشم دارند2» و ... تصويري رهايي بخش و قهرمانانه از حضور نظاميان آمريكايي در كشورهاي عراق و افغانستان نمايش مي دهند. يعني درست برخلاف آنچه واقعيت داشته است.
نتايج كم كاري درباره فتوحات
خلأ موضوعات مهم تاريخي در اين رسانه هاي مدرن و پرمخاطب خسارت هاي فرهنگي فراوان و متعاقب آن خسران هاي اجتماعي و سياسي و اقتصادي بسياري را در پي دارد. اگر ما به وسيله ابزارهاي فرهنگي خود به معرفي حماسه ها و قهرمانان خود اقدام نكنيم، ديگران خواهند بود كه اين جاي خالي را پر مي كنند.
ضمن اينكه موضوعي چون فتح خرمشهر قابليت هاي بسياري دارد و مي تواند منبع تغذيه مناسبي براي تقويت سينماي ما شود. فتح خرمشهر، شايد تنها موضوعي باشد كه عشق، حماسه، شجاعت، كشمكش، تضاد و تخاصم، ماوراءالطبيعه، تعليق، قهرمان، درام، تراژدي و در نهايت شادي و شكوه را با هم دارد و البته اين دفاع مقدس و فتح خرمشهر نيست كه به ما نياز دارد، ما به اين فرهنگ و اين تاريخ، حفظ آن و بزرگداشتش نيازمنديم. اين سينماست كه امروز بيش از هر زمان ديگري، براي يافتن دوباره هويت و راه حقيقي خودش و ترسيم افقي روشن و اميدواركننده، انسان ساز و بيداركننده نياز به توجه به چنين موضوعات و حقايقي دارد.
این مطلب در هفته نامه صبح صادق منتشر شده است.
از اسطوره سازي قتل بن لادن در هاليوود تا سكوت در قبال آزادي خرمشهر در سينماي ما!
در كشورهاي صاحب صنعت سينما معمول است كه درباره وقايع مهم
تاريخي و به خصوص پيروزي هاي نظامي خود فيلم هاي زيادي را مي سازند.
اتفاقي كه يكي از روال هاي ثابت در هاليوود است. شايد يكي از نزديك ترين و
ملموس ترين مثال ها، ماجراي كشته شدن بن لادن باشد كه آمريكايي آن را يك
«فتح الفتوح» براي خود مي دانند. اما واكنش نظام سينمايي آمريكا به اين
قضيه خيلي جالب است.
هنوز يك هفته هم از اين حادثه نگذشته بود كه در
هاليوود توليد يك فيلم سينمايي با موضوع جست وجو و قتل بن لادن كليد خورد!
البته جعل وقايع، يكي از رسوم ثابت و دائمي سينماي آمريكاست و آن ها حتي
درباره وقيح ترين و ضدبشري ترين تحركات نظامي خود نيز اسطوره سازي كرده
اند.
اين مسئله درباره سينماي ايران چندان صادق نيست. بزرگ ترين پيروزي
ملي در ايران فتح خرمشهر است. باتوجه به اين كه ايران از معدود كشورهاي
صاحب صنعت سينما در جهان است، قاعدتاً بايد به اين موضوع توجه ويژه اي نشان
داده مي شد. اما مرور كارنامه سينماي ايران در زمينه پرداختن به موضوع
خرمشهر نتيجه ديگري را نشان مي دهد. به طوري كه با مرور فيلم هاي ساخته شده
در اين عرصه، به تعدادي فيلم با موضوع خرمشهر برخورد مي كنيم. اما موضوع
تلخ و تكان دهنده اين است كه در اين ميان هنوز حتي يك فيلم هم درباره
آزادسازي خرمشهر ساخته نشده است. اگر دو سه فيلم مستند و انتهاي يك سريال
تلويزيوني را مستثني كنيم، ساير آثاري كه درباره خرمشهر ساخته شده اند يا
بخشي از روايت آن ها به اين موضوع اشاره دارد و يا حوادث سقوط و اشغال
خرمشهر را دستمايه درام قرار داده اند. از فيلم خوب مرحوم رسول ملاقلي پور
«بلمي به سوي ساحل» كه به خاطر نگاه اسنادي اش به قضيه خيانت و وطن فروشي
بني صدر هنوز هم يك فيلم مهم محسوب مي شود و نخستين فيلم سينمايي با موضوع
خرمشهر است گرفته تا آثاري چون «سفر سرخ» و «عصر روز دهم». هر سه فيلم
احمدرضا درويش يعني «كيميا»، «سرزمين خورشيد» و «دوئل» هم درباره اشغال
خرمشهر هستند. «حريم مهرورزي» به كارگرداني ناصر غلامرضايي «روز سوم»
محمدحسين لطيفي و «كودك و فرشته» ساخته مسعود نقاش زاده نيز همين طور
هستند.
هرچند كه موضوع سقوط خرمشهر و مقاومت مردمي در اين شهر هم حائز
اهميت است و هنوز هم ناگفته هاي بسيار زيادي درباره آن مكتوم مانده است،
اما آزادسازي خرمشهر نه تنها در مقطع هشت سال پايداري كه در تمام طول تاريخ
پر فراز و نشيب ايران زمين يك تافته جدا بافته است. سوم خرداد از سال1361
به بعد ديگر نه يك مناسبت تاريخي، بلكه خودش يك تاريخ شد. روزي كه همه شكست
ها و تسليم هاي گذشته ايران را جبران كرد و نمادي شد براي ايستادگي يك ملت
در برابر يك جبهه سلطه گر و ملت خوار جهاني.
همچنان كه اين موضوع،
قابليت هاي دراماتيك بسياري دارد و مي تواند منبع تغذيه مناسبي براي تقويت
سينماي ما شود. فتح خرمشهر، شايد تنها موضوعي باشد كه عشق، حماسه، شجاعت،
كشمكش، تضاد و تخاصم، ماوراءالطبيعه، تعليق، قهرمان، درام، تراژدي و در
نهايت شادي و شكوه را باهم دارد. و البته اين دفاع مقدس و فتح خرمشهر نيست
كه به ما نياز دارد، ما به اين فرهنگ و اين تاريخ، حفظ آن و بزرگداشتش
نيازمنديم. اين سينماست كه امروز بيش از هر زمان ديگري، براي يافتن دوباره
هويت و راه حقيقي خودش و ترسيم افقي روشن و اميدواركننده، انسان ساز و
بيداركننده نياز به توجه به چنين موضوعات و حقايقي دارد.
این یادداشت در روزنامه کیهان منتشر شده است.
نگاهي به فيلم «شب واقعه»
جلوه هاي ويژه يك جنگ مردمي
با وجود گذشت بيش از دو دهه از پايان جنگ تحميلي، هنوز هم ساخت فيلم و سريال درباره قهرمانان اين جنگ و به خصوص شهدا تبديل به يك اصل و رسم در سينما و سيما نشده است. اين درحالي است كه اين موضوع از دو جنبه داراي اهميت و فايده است؛ زندگي و مبارزات اين اسوه ها داراي قابليت هاي نمايشي و دراماتيك بسيار بالا و والايي است و هم اين كه انعكاس اين موضوع در سينما و به خصوص تلويزيون تأثير بسيار مثبتي بر جامعه خواهد داشت، زيرا شهداي انقلاب و دفاع مقدس اسوه ها و الگوهاي بسيار مناسبي براي مردم و جوانان هستند. با اين حال در سينما فقط دو سه فيلم بر مبناي زندگي شهداي انقلاب و دفاع مقدس ساخته شده است و در تلويزيون نيز اوضاع بهتر از اين نيست.
هر جامعه اي با اسوه ها و اسطوره هايش زنده است، اما بعضي از اين جوامع مجبور هستند براي خودشان اسطوره سازي كنند، مثل آمريكا كه از طريق هاليوود و با قهرمان هايي بدلي مانند جيمزباند و سوپرمن و اسپايدرمن و ... دنبال اين است كه شيرازه اجتماعي و هويتي خود را حفظ كند، اما در كشور ما اين قضيه برعكس است. اينجا سرزمين اسوه ها و اسطوره هايي است كه كمتر شناخته شده اند و سينماي ما هم كمتر آنها را به تصوير كشيده است. «درياقلي سوراني» يكي از آنها است. مردي از آبادان كه با گذشتن از خويش، شهري را نجات داد. آباداني كه اگر به تصرف بعثي ها در مي آمد، دروازه اي مي شد براي گشودن ساير شهرها و استان هاي ايران زمين توسط دشمن.
هاليوودي ها سعي دارند تا با فيلم هاي شان، نظامي هاي خود را منجي نشان دهند. سينماي آمريكا يك نظام فرهنگي ميليتاريستي است كه ژنرال هاي اشغال و آدمكشي را عامل آزادي نشان مي دهد! اما در سينماي ما برعكس؛ منجي هاي حقيقي كه خود را فدا كردند، تقريباً غايب هستند. شايد چون فيلمسازان ما دغدغه هاي مهمتري مثل عشق هاي چندضلعي و خيانت زن به شوهر و برعكس را دارند! با اين ها مي توان مافياي اكران سينماها را راضي كرد و احتمالاً در گيشه سود كرد، اما فيلم «شب واقعه» كه زندگي يك شهيد را به تصوير كشيده، حتي براي رسيدن به اكران هم با مشكل مواجه مي شود. نكته جالب اين است كه كارگردان اين فيلم نام مشهوري چون «شهرام اسدي» دارد و تهيه كننده اش «سيداحمدميرعلايي»، يعني همان مديرعامل بنياد سينمايي فارابي است. ببينيد وقتي فيلم يكي از مديران ارشد دستگاه سينمايي كشورمان به سختي اكران مي شود، ساير تهيه كننده هاي فيلم هاي ارزشي چه مي كشند!
قصه فيلم در چهلمين روز پس از شروع جنگ اتفاق مي افتد. «درياقلي سوراني» خانواده اش را از شهر آبادان (كه مورد هجوم نيروهاي ارتش عراق قرار گرفته) راهي يك منطقه امن مي كند. پس از آن، او به اوراق فروشي خود در حاشيه منطقه «بهمنشير» برمي گردد تا به نيروهاي مردمي ملحق شود. در اين محل اتفاق هايي براي او و اطرافيانش مي افتد كه خط اصلي قصه فيلم را تشكيل مي دهد ...
«شب واقعه» يك فيلم تمام عيار دفاع مقدسي است؛ نمايي هرچند مختصر و مفيد، اما صادقانه و واقع گرايانه از باطن مقاومت هشت ساله ايران در برابر تهاجم دشمنان است و آنچه بيش از هر شاخص ديگري به اين فيلم هويت و رنگ حقيقت گرايي داده، روايت تحول يك انسان در دل جنگ تحميلي است. نكته درخور تأمل اين است كه «درياقلي» با دستان خالي و بدون هيچ اسلحه و مهماتي، نام خود را به عنوان يكي از بزرگ ترين منجيان ايران زمين در تاريخ ثبت كرده است. فيلم «شب واقعه» به واسطه روايت اين ايثارگري نشان مي دهد كه جنگ ما جنگ اراده ها و از جان گذشتگي ها بود، نه جنگ تسليحاتي و مردانش با تكيه بر قوت و نيروي الهي و عبور از داشته هاي اين دنيايي، فتوحات بزرگي را رقم مي زدند.
واقع گرايي و معرفي دفاع مقدس به عنوان يك كارزار مردمي، از ويژگي هاي شاخص فيلم «شب واقعه» است. اين فيلم از حجاب ها و محدوديت هايي كه رسانه سينما در ترسيم واقعيت دارد عبور كرده و با دنياي واقعي پيوند خورده است. همچنين اين فيلم توانسته نقش مردم عادي و افرادي كه جزو هيچ يك از نيروهاي دفاعي همچون، ارتش و سپاه و بسيج نيستند را به خوبي نمايش دهد.
نام فيلم «شب واقعه» بيش از هر چيز يادآور فيلم به يادماندني «روز واقعه» است. البته كارگردان هر دو فيلم يك نفر است؛ شهرام اسدي. اما به غير از اين، يك وجه اشتراك محتوايي نيز در دو فيلم وجود دارد؛ در فيلم «روز واقعه» يك نفر به عشق امام حسين(ع) از همه چيز خود مي گذرد تا خود را به كاروان معشوقش برساند. در «شب واقعه» نيز همين مضمون دستمايه قرار گرفته. در آن فيلم، يك مسيحي سوژه بود، در اينجا هم فردي هدف توجه قرار گرفته كه ظاهراً نسبت چنداني با دفاع مقدس ندارد. در روز واقعه، قهرمان فيلم در راه ياري رساندن به امام حسين(ع) در عاشورا شهيد مي شود، در شب واقعه هم قهرمان فيلم در راه ياري رساندن به ياران امام حسين(ع) در عصر حاضر شهيد مي شود. در اينجا نيز «درياقلي سوراني» باطن كربلا را مي بيند و عاشورايي شدن را تجسيم مي كند. با قرينه سازي ميان دو فيلم، مي توان به مفهوم «كل يوم عاشورا و كل ارض كربلا»؛ همه روزها عاشوراست و همه زمين ها كربلاست، دست يافت.
این یادداشت در هفته نامه صبح صادق منتشر شده است.