جلوه هاي ويژه يك جنگ مردمي
Image Detail

با وجود گذشت بيش از دو دهه از پايان جنگ تحميلي، هنوز هم ساخت فيلم و سريال درباره قهرمانان اين جنگ و به خصوص شهدا تبديل به يك اصل و رسم در سينما و سيما نشده است. اين درحالي است كه اين موضوع از دو جنبه داراي اهميت و فايده است؛ زندگي و مبارزات اين اسوه ها داراي قابليت هاي نمايشي و دراماتيك بسيار بالا و والايي است و هم اين كه انعكاس اين موضوع در سينما و به خصوص تلويزيون تأثير بسيار مثبتي بر جامعه خواهد داشت، زيرا شهداي انقلاب و دفاع مقدس اسوه ها و الگوهاي بسيار مناسبي براي مردم و جوانان هستند. با اين حال در سينما فقط دو سه فيلم بر مبناي زندگي شهداي انقلاب و دفاع مقدس ساخته شده است و در تلويزيون نيز اوضاع بهتر از اين نيست.
هر جامعه اي با اسوه ها و اسطوره هايش زنده است، اما بعضي از اين جوامع مجبور هستند براي خودشان اسطوره سازي كنند، مثل آمريكا كه از طريق هاليوود و با قهرمان هايي بدلي مانند جيمزباند و سوپرمن و اسپايدرمن و ... دنبال اين است كه شيرازه اجتماعي و هويتي خود را حفظ كند، اما در كشور ما اين قضيه برعكس است. اينجا سرزمين اسوه ها و اسطوره هايي است كه كمتر شناخته شده اند و سينماي ما هم كمتر آنها را به تصوير كشيده است. «درياقلي سوراني» يكي از آنها است. مردي از آبادان كه با گذشتن از خويش، شهري را نجات داد. آباداني كه اگر به تصرف بعثي ها در مي آمد، دروازه اي مي شد براي گشودن ساير شهرها و استان هاي ايران زمين توسط دشمن.
هاليوودي ها سعي دارند تا با فيلم هاي شان، نظامي هاي خود را منجي نشان دهند. سينماي آمريكا يك نظام فرهنگي ميليتاريستي است كه ژنرال هاي اشغال و آدمكشي را عامل آزادي نشان مي دهد! اما در سينماي ما برعكس؛ منجي هاي حقيقي كه خود را فدا كردند، تقريباً غايب هستند. شايد چون فيلمسازان ما دغدغه هاي مهمتري مثل عشق هاي چندضلعي و خيانت زن به شوهر و برعكس را دارند! با اين ها مي توان مافياي اكران سينماها را راضي كرد و احتمالاً در گيشه سود كرد، اما فيلم «شب واقعه» كه زندگي يك شهيد را به تصوير كشيده، حتي براي رسيدن به اكران هم با مشكل مواجه مي شود. نكته جالب اين است كه كارگردان اين فيلم نام مشهوري چون «شهرام اسدي» دارد و تهيه كننده اش «سيداحمدميرعلايي»، يعني همان مديرعامل بنياد سينمايي فارابي است. ببينيد وقتي فيلم يكي از مديران ارشد دستگاه سينمايي كشورمان به سختي اكران مي شود، ساير تهيه كننده هاي فيلم هاي ارزشي چه مي كشند!
قصه فيلم در چهلمين روز پس از شروع جنگ اتفاق مي افتد. «درياقلي سوراني» خانواده اش را از شهر آبادان (كه مورد هجوم نيروهاي ارتش عراق قرار گرفته) راهي يك منطقه امن مي كند. پس از آن، او به اوراق فروشي خود در حاشيه منطقه «بهمنشير» برمي گردد تا به نيروهاي مردمي ملحق شود. در اين محل اتفاق هايي براي او و اطرافيانش مي افتد كه خط اصلي قصه فيلم را تشكيل مي دهد ...
«شب واقعه» يك فيلم تمام عيار دفاع مقدسي است؛ نمايي هرچند مختصر و مفيد، اما صادقانه و واقع گرايانه از باطن مقاومت هشت ساله ايران در برابر تهاجم دشمنان است و آنچه بيش از هر شاخص ديگري به اين فيلم هويت و رنگ حقيقت گرايي داده، روايت تحول يك انسان در دل جنگ تحميلي است. نكته درخور تأمل اين است كه «درياقلي» با دستان خالي و بدون هيچ اسلحه و مهماتي، نام خود را به عنوان يكي از بزرگ ترين منجيان ايران زمين در تاريخ ثبت كرده است. فيلم «شب واقعه» به واسطه روايت اين ايثارگري نشان مي دهد كه جنگ ما جنگ اراده ها و از جان گذشتگي ها بود، نه جنگ تسليحاتي و مردانش با تكيه بر قوت و نيروي الهي و عبور از داشته هاي اين دنيايي، فتوحات بزرگي را رقم مي زدند.
واقع گرايي و معرفي دفاع مقدس به عنوان يك كارزار مردمي، از ويژگي هاي شاخص فيلم «شب واقعه» است. اين فيلم از حجاب ها و محدوديت هايي كه رسانه سينما در ترسيم واقعيت دارد عبور كرده و با دنياي واقعي پيوند خورده است. همچنين اين فيلم توانسته نقش مردم عادي و افرادي كه جزو هيچ يك از نيروهاي دفاعي همچون، ارتش و سپاه و بسيج نيستند را به خوبي نمايش دهد.
نام فيلم «شب واقعه» بيش از هر چيز يادآور فيلم به يادماندني «روز واقعه» است. البته كارگردان هر دو فيلم يك نفر است؛ شهرام اسدي. اما به غير از اين، يك وجه اشتراك محتوايي نيز در دو فيلم وجود دارد؛ در فيلم «روز واقعه» يك نفر به عشق امام حسين(ع) از همه چيز خود مي گذرد تا خود را به كاروان معشوقش برساند. در «شب واقعه» نيز همين مضمون دستمايه قرار گرفته. در آن فيلم، يك مسيحي سوژه بود، در اينجا هم فردي هدف توجه قرار گرفته كه ظاهراً نسبت چنداني با دفاع مقدس ندارد. در روز واقعه، قهرمان فيلم در راه ياري رساندن به امام حسين(ع) در عاشورا شهيد مي شود، در شب واقعه هم قهرمان فيلم در راه ياري رساندن به ياران امام حسين(ع) در عصر حاضر شهيد مي شود. در اينجا نيز «درياقلي سوراني» باطن كربلا را مي بيند و عاشورايي شدن را تجسيم مي كند. با قرينه سازي ميان دو فيلم، مي توان به مفهوم «كل يوم عاشورا و كل ارض كربلا»؛ همه روزها عاشوراست و همه زمين ها كربلاست، دست يافت.

این یادداشت در هفته نامه صبح صادق منتشر شده است.