ناگفته های شورجه از فیلم «33روز»

جمال شورجه،از فعال ترين فيلمسازهاي سينماي كشورمان در حوزه مقاومت است.او در تازه ترين فيلمش -كه بايد آن را بهترين كار كارنامه اش دانست- مهم ترين جنگ هاي قرن 21 را به نمايش درآورده است. فيلم «33روز» مدتي است كه در سينماهاي كشورمان اكران شده و به زودي در سينماهاي كشورهاي ديگر نيز به نمايش درخواهد آمد. اين فيلم به خاطر موضوع حساس و تاريخي و سياسي اش در همين مدت هم با واكنش ها و بازتاب هايي در عرصه بين الملل روبه رو شده است كه در گفت و گو با كارگردان فيلم به بررسي آن ها مي پردازيم:
فيلم «33 روز» از معدود آثار سينمايي، هم در ايران و هم در جهان با موضوع جنگ سال 2006 رژيم صهيونيستي و حزب الله لبنان است. چرا با وجود اهميت اين موضوع، فيلمسازها درباره آن كاري نكرده اند؟
-مسئله رژيم اشغالگر قدس و هجمه ها و وحشيگري هايش عليه انسان ها در پنج شش دهه اي كه بنيانگذاري شده يا بنيانگذاري اش كرده اند به دليل حمايت هاي اروپا و آمريكا از اين رژيم در آثار سينمايي بازتاب داده نشده است. به ويژه اينكه بخش عمده اي از تهيه كنندگان و فيلمسازان از هاليوود گرفته تا جشنواره هاي مختلف تحت سيطره يهودي هاي وابسته به اين رژيم بوده اند. به همين دليل هم نمي گذارند كه چنين فيلم هايي در آن كشورها ساخته يا پخش شود و يا به جشنواره ها راه يابد. آن ها هر صدايي را كه عليه رژيم صهيونيستي بلند شود چه در حوزه سينما باشد چه ادبيات و چه انديشه در نطفه خفه مي كنند. نمونه اش همين بحث هولوكاست كه آقاي احمدي نژاد نسبت به آن سئوال ايجاد كرد. ديديم چه افراد و فرهيختگاني در غرب به خاطر پرسش درباره يهودي سوزان كذب جنگ جهاني دوم دچار چه تنگناهايي شدند. از بايكوت فرهنگي و تبليغاتي گرفته تا زندان.مثل روژه گارودي كه يك نمونه شاخص در اين زمينه است. به همين ترتيب در حوزه سينما كسي جرات نمي كند درباره اين موضوعات كار كند. در زمينه دروغين بودن رژيم صهيونيستي و باطل بودن افكار اين رژيم نمي گذارند كه اين نوع آثار ساخته شود. اگر هم ساخته شود اجازه نمي دهند پخش شود. چراكه اكران سينماها در كشورهاي غربي هم دست سرمايه داران صهيونيست است. به همين دليل هم در تاريخ سينما هيچ أثري را نمي بينيم كه عليه اسرائيل ساخته و به نمايش درآمده باشد، اگر هم معدود آثاري بوده اند اكران هايي محدود و خصوصي داشته اند. در ايران هم البته نسبت به اين موضوع غفلت شده و متأسفانه آثار قابل توجهي در اين زمينه ساخته نشده است.تنها نمونه مهم سينماي ما در زمينه رژيم صهيونيستي و قضيه اشغال فلسطين فيلم «بازمانده» به كارگرداني سيف الله داد است. به اعتراف دست اندركاران سينماي لبنان، جدي ترين و حرفه اي ترين فيلم درباره اين موضوع «33روز» است.
چرا خود كشورلبنان تا به حال اقدام به ساخت چنين فيلمي نكرده است؟
-لبنان ظرفيت فيلمسازي خيلي محدودي دارد. اساسا فيلمسازي در آن كشور جدي نيست و شايد در طول سال يك يا دو فيلم ساخته شود وعمدتا نمايش دهنده آثار كشورهاي عربي و اروپايي و آمريكايي است.البته آنجا هم برخي از هنرمندان چند فيلم تلويزيوني درباره جنگ 33 روزه ساخته اند. به طور كلي كشور لبنان در زمينه صنعت سينما پيشرفتي نداشته است.بر همين اساس نمي تواند فيلم جدي و داراي پروداكشن بزرگ بسازد. به همين دليل هم طي توافق نامه اي ميان جواد شمقدري در دوراني كه مشاور رئيس جمهور بود و سيدحسن نصرالله قرار شد كه ايران در زمينه توليد اين گونه آثار در لبنان مشاركت كند كه فيلم «33روز» هم اولين قدم در اين راه بود.
پس با اين حساب در آينده باز هم محصولات مشتركي ميان دو كشور ساخته خواهد شد؟
-قطعا همين طور است. «33روز» آغاز اين راه است. اخيرا هم در سفر وزير ارشاد به لبنان صحبت هايي در زمينه توليد مشترك شد كه آقاي حسيني اشاره كرد كه قطعا اين كار را با دولت لبنان و نيروهاي مقاومت ادامه خواهيم داد.
با توجه به اينكه فيلم «33 روز» بطور كامل در كشور لبنان توليد شد، واكنش مردم آن كشور در برابر حضور شما به عنوان يك گروه فيلمسازي از ايران چه بود؟
-مردم لبنان يك علقه و تعلق خاطر خاصي به ايران دارند؛ هم به دليل گرايش هاي مذهبي، چون مردم جنوب لبنان عمدتا شيعه مذهب هستند. هم اينكه انقلاب اسلامي ما براي مردم لبنان يك الگو و نمونه است. به همين دليل مراوده و برخورد با ايران براي آن ها بسيار جذاب است. چه برسد به اينكه فيلمي ساخته شود. خب، در اين زمينه هم مردم لبنان خيلي به ما كمك كردند.داستان فيلم در روستاي عيتاالشعب در مرز لبنان و رژيم صهيونيستي اتفاق مي افتد، اما براي اينكه خطري گروه را تهديد نكند، اين وقايع را در روستايي بين صور و صيدا بازسازي كرديم.واقعا مردم لبنان از پير و جوان خيلي به ما كمك كردند. دولت لبنان نيز سهم خود را در مشاركت و همكاري انجام داد. بخصوص ارتش لبنان. نيروهاي مقاومت هم كه دائم سر اين كار بودند و انواع و اقسام كمك هايي كه نياز داشتيم به ما مي رساندند.
در زمينه ابعاد هنري و فني هم نيروهاي مقاومت مشاركت داشتند؟
-بله، پس از ترجمه فيلمنامه به عربي ناگزير شديم كه يك بار بازنويسي توسط يك فيلمنامه نويس لبناني به نام هادي قبيسي انجام شود تا حال و هواي آن با فضاي اجتماعي و فرهنگي لبنان تطبيق پيدا كند.در اين مرحله نيروهاي حزب الله هم بر كار نظارت داشتند.
ظاهرا آنجا يك سري مشكلات هم پيش آمد. قضيه حمله تعدادي از مردم به صحنه فيلمبرداري و ...
-بله اين هم از خاطرات جالبي است كه در آنجا براي ما پيش آمد.مردم جنوب لبنان به دليل انزجار و تنفري كه از رژيم صهيونيستي دارند حتي براي يك فيلم هم راضي نمي شدند كه پرچم اسرائيل برپا شود.به همين دليل هم نسبت به برافراشتن پرچم رژيم صهيونيستي براي تصويربرداري بخشي از فيلم، به ما اعتراض كردند. البته بعد ما با هم توافق كرديم كه اجازه دهند در حين فيلمبرداري از آن پرچم استفاده كنيم.
ازطرف اسرائيل چطور، آن ها واكنشي نشان ندادند؟
-در طول تصويربرداري هم اسرائيلي ها به ما حساس شده بودند. متاسفانه مرزهاي هوايي لبنان هميشه باز هست و ما مدام هواپيماهاي شناسايي بدون سرنشين را مي ديديم كه بالاي سر ما مانور مي دادند و عكس برداري مي كردند.
مثل اينكه اتفاقات تلخي هم در حين توليد فيلم براي گروه توليد افتاد. قبلا اشاره كرده بوديد كه چند نفر از همكاران شما در اين پروژه به مقام جانبازي رسيدند.
-متأسفانه مواد انفجاري كه از آنجا به دستمان مي رسيد براي ما ناشناخته بود. به همين دليل هم تعدادي از اعضاي گروه توليد در انفجارهاي فيلم مجروح شدند؛خدا را شكر به مردم آسيبي نرسيد. ازجمله دستيار دوم كارگرداني فيلم در أثر يكي از انفجارها عصب هاي دستش قطع شد.يكي از همكاران گريم هم بخاطر برخورد تركش روده اش پاره شد.چند نفر ديگر از دوستان هم تركش خوردند و به طور جزئي آسيب ديدند. خدا را شكر همه مداوا شدند و بهبود يافتند.بالاخره اين گونه فيلم هاي حادثه اي كه در آن ها صحنه هاي انفجار هم زياد است، گاهي با اين مشكلات مواجه مي شوند.
نمايش فيلم در جشنواره بغداد چه واكنش هايي را در پي داشت؟
-اولين جشنواره خارجي كه اين فيلم در آن شركت كرد همين جشنواره بغداد بود.حدود 13 يا 14 كشور از سراسر جهان در اين جشنواره حضور داشتند و در نهايت فيلم «33 روز» به طور مشترك با يك فيلم كه محصول مشترك عراق و ايتاليا است به عنوان بهترين فيلم برگزيده شد.قرار بود كه فقط «33روز»انتخاب شود،اما بنابر ملاحظاتي آن فيلم هم برنده شد.هم داوران و هم تماشاگران استقبال خوبي كردند.تنها يك بار فيلم را در ميان مردم ديدم؛آن هم اتفاقا در يكي از سينماهاي مهم و مجهز بغداد كه فيلم هاي روز جهان را اكران مي كند.سالن پر شده بود و همه تماشاگران تا پايان فيلم را ديدند.اين استقبال به گونه اي بود كه حتي صاحب آن سينما قصدعقد قرارداد براي اكران عمومي را داشت كه گفتم اين كار مناسبات خاص خودش را دارد و ازجمله تهيه كننده بايد اقدام به عقد قرارداد كند.هرچند قرار شد كه بعدا فيلم در آن سينما اكران شود.هيئت داوران هم كه از كشورهاي مختلف بودند فيلم را به جشنواره هاي كشورهاي خود دعوت كردند.مثل جشنواره تونس كه امسال با نمايش فيلم «33روز» برگزار خواهد شد.
به جز جشنواره بغداد، آيا باز هم فيلم براي خارجي ها نمايش داده شده؟
-بله،يك گروهي هم از مصر و همين طور از تونس فيلم را ديدند كه به شدت راغب شدند فيلم در كشورهايشان اكران شود.حتي يكي از كارگردان هاي مصري مي گفت كه اگر اين گونه فيلم ها در كشور مصر نمايش داده مي شد در آن كشور زودتر انقلاب و رژيم حسني نامبارك سرنگون مي شد.
به نظرتان اكران عمومي فيلم در كشورهاي عربي با استقبال مردم مواجه خواهد شد؟
-فكر مي كنم با توجه به اينكه «33روز» يك فيلم عربي است و زبان عربي دارد، مخاطب هاي جهان عرب هم با آن ارتباط برقرار كنند.اساسا هدف گيري اصلي فيلم هم عرب ها هستند.حدود 50 كشور عرب زبان وجود دارد كه مي توانند مشتري هاي خوبي براي اين فيلم باشند.اگر اكران خوبي در كشورهاي عربي داشته باشيم مطمئن هستم كه با استقبال خوبي مواجه مي شود.
با توجه به اينكه اكثريت كشورهاي عربي تحت سلطه حكومت هاي وابسته به غرب و داراي روابط خوب با رژيم صهيونيستي هستند، فكر مي كنيد به «33روز» مجال اكران مي دهند؟
-با چند كشور مذاكره كرديم و نمايش فيلم در آن ها قطعي است. مصر يكي از آن هاست.همچنين سوريه.نكته مهم اين است كه در جهان عرب، مصر و سوريه داراي ظرفيت و قابليت هاي سينمايي برتري هستند و عمده محصولاتي كه در كشورهاي عربي نمايش داده مي شود محصول اين دو كشور است.تركيه، عراق، تونس و ... هم به زودي ميزبان نمايش اين فيلم خواهند بود.بالطبع اگر فيلم در اين كشورها سر و صدا كند و مردم از آن استقبال كنند -كه به احتمال زياد استقبال خواهند كرد- مردم ساير كشورهاي عربي نيز كنجكاو و علاقه مند به تماشاي آن خواهند شد.اگر هم در سينما نتوانند ببينند فيلم وارد اينترنت خواهد شد و سپس در دست مردم تكثير خواهد شد. اين اجتناب ناپذير است. يكي از دلائلي هم كه هنوز براي اكران اين فيلم در كشورهاي عربي اقدام نشده همين است كه بلافاصله پس از نخستين اكران ها در سينماها، فيلم در بازار قاچاق منتشر خواهد شد.البته ما خيلي هم انگيزه ها و اهداف تجاري در قبال اين فيلم نداريم و عمده ترين هدف ما ديده شدن فيلم در كشورهاي عربي است. به همين دليل هم خود من از ابتدا بر اين نظر بودم كه بهتر است فيلم را به جاي اكران در سينماهاي چند كشور روي اينترنت قرار دهيم تا در دسترس همگان قرار گيرد و مردم جهان عرب در يك فيلم ببينند كه مي توان در مقابل رژيم تا بن دندان مسلح صهيونيستي ايستاد و آن را شكست داد.اصلا انگيزه اصلي ساخت فيلم هم همين بوده تا مقاومت مردمي را در منطقه، پشتيباني فرهنگي و رسانه اي كند.همين مقاومت مردمي است كه منجر به جريان بيداري اسلامي در جهان عرب شده است.به همين دليل هم مطمئن هستيم كه حتي در كشورهايي كه حكام ظالم و وابسته دارند هم اين فيلم به دست مردم خواهد رسيد.
در ساير نقاط جهان چطور. آيا برنامه اي براي اكران فيلم، مثلا در اروپا نداريد؟
-پخش اين نوع فيلم ها در كشورهاي اروپايي سخت است.مگر اينكه به صورت هفته هاي فيلم مستقل اكران شود. البته در كشورهاي شرق آسيا نيز امكان نمايش فيلم هست. دوستان درحال مذاكره هستند تا اين اتفاق بيفتد.يك هفته فيلم هم اسفند امسال در اندونزي برگزار خواهد شد كه «33روز» هم در آن شركت مي كند.
به جز شما يك فيلمساز صهيونيست هم درباره جنگ 33 روزه ساخته است؛فيلم «لبنان». نظر شما درباره اين فيلم چيست؟
-فيلم با زاويه ديد خاصي ساخته شده و داراي ژستي انتقادي نسبت به جنگ 33 روزه است.اما شيطنت هايي هم در راستاي تطهير اسرائيل و نمايش قدرت آن رژيم داشت.
در هاليوود معمولا درباره همه جنگ هاي مهم معاصر فيلم ساخته مي شود، اما با گذشت چند سال از جنگ 33 روزه هنوز هيچ فيلمي درباره آن توليد نشده است.دليل اين سكوت را چطور ارزيابي مي كنيد؟
-مهم ترين دليلش اين است كه در اين جنگ شكست خوردند.آن ها نمي توانند از شكست هايشان پيروزي بسازند.اما مطمئن باشيد كه اگر در اين جنگ كوچك ترين موفقيتي حاصل مي كردند هاليوود درباره آن فيلم مي ساخت. ولي اين جنگ براي اسرائيل،سراسر خواري و شكست بود.

گفت وگو با جمال شورجه به مناسبت اكران عمومي فيلم «33روز»

آغاز سينماي مبارزه در جهان اسلام

«جمال شورجه» كارگردان نام آشناي عرصه فيلم سازي انقلاب اسلامي است. هنرمندي كه همواره در حوزه سينماي دفاع مقدس و انقلاب فعال بوده و به جز تعداد قابل توجهي فيلم كوتاه و مستند و سريال با اين مضامين، تعداد شاخصي نيز فيلم بلند سينمايي ساخته است. فيلم «33روز» كه اين روزها درحال نمايش عمومي است، نهمين اثر جمال شورجه محسوب مي شود؛ فيلمي در گونه مقاومت كه موضوع جنگ 33 روزه صهيونيست ها عليه مردم لبنان را دستمايه قرار داده است. به اين مناسبت گفت وگويي با جمال شورجه انجام داده ايم كه از نظرتان مي گذرد.

¤فيلم «33روز» كاري در زمره آثار برون مرزي ايران تلقي مي شود. بهتر است بحث را از اينجا شروع كنيم كه آيا تجربه ساخت فيلم در خارج از ايران را داشته ايد؟
ساخته شدن فيلم «33روز»، اولين فعاليت سينمايي منسجم من در خارج از ايران است. البته پيش از اين خرده كارهايي يا تك سانس هايي باعث شده بود كه به لبنان و يا ديگر كشورها ازجمله سوريه سفر و در آن كشورها فعاليت كنم، اما ساختن يك اثر سينمايي بزرگ مانند «33روز» اولين تجربه ام در خارج بود كه يك تجربه خوب و موثر محسوب مي شود.
¤به نظر مي رسد كه لبنان براي سينماي جهان اهميت دارد، اما خود اين كشور سينماي مطرحي ندارد، چه ويژگي هايي باعث جلب نظر فيلمسازان به اين كشور مي شود؟
بله، لبنان خودش سينما ندارد، شايد سالي يك يا دو فيلم سينمايي بسازد، اما اين كشور، ظرفيت مناسبي براي فيلم سازي دارد. هم به لحاظ لوكيشن هاي متنوع آن و هم امكانات خوب از نظر لجستيكي و سخت افزاري و وسايل نوري، حركتي، لابراتوار و ديگر ملزومات سينمايي كه دارا است. در واقع اين كشور علي رغم نداشتن سينما، اما كشوري غني براي فيلمسازان ديگر كشورها محسوب مي شود. به همين دليل هم از تمام نقاط دنيا، حتي اروپا و آمريكا فيلمسازان به اين كشور مي آيند و از موقعيت لبنان استفاده مي كنند. مثلاً همزمان با ما گروهي از فرانسه و كانادا در آنجا مشغول به كار بودند.
¤به جز فيلم هاي بلند، آيا در زمينه هاي ديگر فيلم سازي هم فقير هستند؟
خير، برعكس مديوم بلند، لبنان در ديگر قالب ها، از جمله كليپ سازي شاخص است. در اين كشور كليپ هاي عظيمي ساخته مي شود و حتي براي آنها به اندازه يك فيلم سينمايي ما، هزينه مي كنند، از همين رو معمولاً كليپ هاي شان در جشنواره هاي مختلف مطرح شده و جايزه گرفته است.
¤در زمينه بازيگري هم به نظر مي رسد كه داراي پشتوانه خوبي هستند.
بله. سينماي لبنان پر بازيگر است، اما اين بازيگران و چهره هاي سينمايي عموماً در ديگر كشورها حضور دارند. سوريه، مصر و حتي در اروپا و آمريكا هم اين چهره ها درخشيده اند. در واقع لبنان در زمينه تربيت بازيگر خوب كار كرده است.
¤حالا اگر بحث پيام و مضمون فيلم «33روز» را در نظر نگيريم، آيا كار در لبنان براي شما دستاوردي هم داشت؟
منهاي امكاناتي كه به آن اشاره كردم كه براي ما و گروه ما يك فرصت مغتنم به حساب مي آمد، كار با بازيگران عرب زبان و گروه هاي سينمايي لبنان كه چندان هم با فرهنگ ما مانند آداب و سنن، اعتقادات و باورهاي ما نزديكي ندارند، خيلي اتفاق خوبي بود. در واقع مجالست با آنها هم براي ما و هم براي آنها، يك فرصت بود. به ويژه اينكه برخورد عوامل جلوي دوربين فيلم «33روز» كه عرب بودند و تجربه كار با ديگر گروه هاي خارجي را داشتند با ما متفاوت بود. آنها ما را اخلاقي ترين گروه فيلم سازي دنيا مي ديدند و اين براي شان جالب بود، به طوري كه با الفت هاي به وجود آمده، مرتب اعلام مي داشتند كه پس از خاتمه پروژه، دلتنگ خواهند شد.
¤اگر موافقيد به فيلم بپردازيم و ابتدا از نام آن شروع كنيم. چرا 33 روز؟
چرا نه؟
¤ همان طور كه خودتان بهتر مي دانيد، نام هنري براي يك اثر سينمايي كه رويكرد هنري هم دارد، خيلي مهم است. يك عنوان تبليغاتي در بدو امر مي تواند مخاطب را پس بزند. از آنجا كه نام اثر ويترين آن است و در اولين گام عامل مهم جذب مخاطب محسوب مي شود، در صورت مستقيم گويي و دوري از ايما و ايهام باعث مي شود تا پيشاپيش تماشاگر به اصل موضوع پي ببرد. مثلاً در هاليوود «كاترين بيگلو» مي آيد فيلمي درباره عراق مي سازد و نام آن را مي گذارد «جعبه درد»، بنابراين مخاطب با كنجكاوي و بدون اينكه بداند با اثري «پروپاگاندا» براي سربازان آمريكايي روبه رو است، به تماشاي فيلم مي رود، اما شما به صورت علني و گل درشت، نام 33 روز را كه همه دنيا از اين اتفاق اطلاع دارد روي فيلم گذاشته ايد. حالا بفرماييد چرا 33 روز، آن هم در شرايطي كه ذائقه ها نسبت به آثار عميق و جدي تغيير كرده است؟
من كاملاً واقفم كه نام فيلم چقدر در جذب اثر مهم است. براي همين ما براي انتخاب يك نام جذاب تلاش لازم را به خرج داديم. حتي از گروهي خبره در نام گذاري مشاوره گرفتيم و همين طور پس از آنكه فيلم آماده شد با آقاي شمقدري كه در اصل متولي اصلي فيلم است و سناريوي اوليه توسط ايشان نوشته شده است به شور پرداختيم تا اينكه از نام اوليه آن كه «جنوب آسماني» بود به «33روز» رسيديم. يادم هست كه قبل از جشنواره سال گذشته در دفتر جشنواره قبل از نمايش آن، ميزگردي تشكيل داديم و ابعاد مختلف اين نام را بررسي كرديم كه باز هم جملگي حاضران بر عنوان «33 روز» به جمع بندي رسيدند. دلايل مختلفي براي اين تأييد وجود داشت كه به برخي از آنها اشاره مي كنم؛ مانند موجز بودن، مفهوم داشتن، بار اطلاع رساني آن، سيلاب هاي آن كه خيلي سينمايي است، ضمن اينكه ايهام لازم را هم دارد و از همه مهم تر عنوان «33روز» براي مخاطبان عرب زبان و كشورهاي اسلامي كه اين ماجرا براي شان مهم است، همه و همه ما را به گزينش اين نام واداشت.
¤ اگر بخواهيد فيلم را در گونه اي مشخص معرفي كنيد، چه ژانري را مناسب قرار دادن 33 روز در آن مي بينيد؟
فيلمنامه اوليه كه توسط «جواد شمقدري» و «شهاب ملت خواه» نوشته شده بود، صرفاً يك كار جنگي بود، اما براي اينكه طيف هاي مختلف را متوجه فيلم كنيم، در بازنويسي هاي بعدي، سعي كرديم عناصر ملودرام و عاطفي را وارد آن كنيم. وجوه انساني و كشمكش هاي حسي شخصيت هاي فيلم در قالب روابط يوسف و همسرش و ... ازجمله اينها بود، لذا اگر بخواهيم گونه بندي كنيم، اثري مقاومتي با گرايش ملودرام محسوب مي شود.
¤اتفاقات و قصه فيلم تا چه سقفي مستند به واقعيت هاست و اساساً آيا مي شود فيلم را به لحاظ موضوعي مستند ارزيابي كرد؟
زمينه و بستر اصلي فيلم، مستند است؛ روستاي بيت الشعب هم كه ماجراي فيلم در آن مي گذرد، واقعي است، اما چون اين روستا نزديك رژيم صهيونيستي بود، نمي توانستيم در آنجا فيلمبرداري كنيم و به خاطر حساسيت و حراست آن رژيم، حتي نمي توانستيم در آنجا يك تير شليك كنيم. لذا در منطقه امن تري روستايي ميان سور و صيدا، واقع در يك خيابان خاكي و متروكه آن فضا را بازسازي كرديم. يعني اين چيزي كه شما در فيلم مي بينيد، اعم از ساختمان ها، گل كاري، سبزي كاري، آسفالت و ... همه را ما ساختيم. حتي خانه هايي كه شخصيت هاي فيلم درون آنها هستند را نيز خودمان طراحي كرده و ساخته ايم تا يك فضاي كاملاً واقعي را ايجاد كرده باشيم، اما انفجارها را در جاي ديگري گرفتيم. خلاصه اينكه فضاي كار، ماجراها و اتفاقات بر اساس مستندات واقعي است. اما همه را بازسازي كرديم و شخصيت هاي اصلي را به صورت تأليفي خلق و وارد قصه كرديم.
¤ يكي از معضلات سينماي ايران، ضعف فيلمنامه است، شما در راه ساخت اين اثر چگونه سعي كرديد تا به اين ضعف مبتلا نشويد؟
تا جايي كه لازم بود روي فيلمنامه كار كرديم. در مورد اينكه سينماي ما با معضل كمبود فيلمنامه هاي قدرتمند روبه رو است، بحثي ندارم. خود من الان يك سال است كه با يك استاد دانشگاه درباره فيلمنامه جديدم به توافق نرسيده ام، درحالي كه فرصت كافي نداريم. بله اگر زمان براي نگارش فيلمنامه آزاد باشد يك حرفي است، ولي يك جايي بالاخره بايد كار روي فيلمنامه را به پايان رساند و وارد فاز توليد شد. اتفاقي كه براي فيلم «33روز» نيز روي داد و ما بايد فيلم را اجرا كرده و به جشنواره فجر سال گذشته مي رسانديم.
¤يكي از ضعف هاي فيلمنامه «33روز» فقدان شخصيت پردازي است. مثلاً اينكه جبهه قهرمان و ضدقهرمان خيلي قدرتمند شكل نگرفته است، اين مسئله را چگونه تحليل مي كنيد؟
در بحث شخصيت پردازي هم ما تاجايي كه امكانات داشتيم، كار كرديم، اما توجه داشته باشيد كه نمي خواستيم قهرمان هايي از نوع هاليوودي داشته باشيم. ما با حجم زيادي از اتفاقات، ماجراها و آدم هاي بسيار در جنگ 33 روزه روبه رو بوديم كه هر كدام از آنها مي توانست يك سريال باشد، اما سعي كرديم تا با تعداد محدودي و در قالب يك داستان همه جنگ را تعريف كنيم. درحالي كه مي شد به داستان با دو جبهه مثبت و منفي و به شكل پروپاگانداي گل درشت بپردازيم. مثلاً يوسف(قهرمان داستان) را به صورت يك رمبو نمايش دهيم، اما تعمداً از اين روش پرهيز داشتيم. چون بنا نداشتيم يك فيلم صرفاً تبليغاتي بسازيم، بلكه به دنبال يك فيلم داستان گو و پيام رسان انساني بوديم، لذا وظايف قهرمان را ميان چند نفر تقسيم كرديم. حتي زن هاي اين فيلم درحد يك قهرمان واقعي بدون اغراق تعريف شده اند. براي همين، رويكرد فيلم رئال است كه مخاطب آنها را مي پذيرد و با شخصيت هاي داستان هم ذات پنداري مي كند.
¤فكر مي كنيد دليل اينكه فيلم در اكران عمومي با اقبال و فروش بالايي مواجه نشده چيست؟
در اين زمينه مباحث مختلف و طولاني قابل طرح است. نخستين مسئله اين است كه اساساً اين فيلم براي مخاطب ايراني ساخته نشده است. براي همين هم ما از بازيگران ايراني استفاده نكرديم و چهره هاي سينمايي عرب را به كار گرفتيم و حتي فيلم را با صداي سر صحنه و به زبان عربي اجرا كرديم، چراكه در توليد اين فيلم، مخاطب عرب زبان براي ما مهم بود. حتي سعي كرديم تا فيلمي استاندارد با پروداكشني كاملاً حرفه اي بسازيم كه بتواند حرف ما را به خوبي در كشورهاي جهان اسلام نشر دهد. همه سعي ما اين بوده كه از طريق سينما آرمان ها و ارزش هاي خود را در سطح بين المللي بيان كنيم؛ كاري كه تاكنون در سينماي ايران به آن توجه نشده است.
¤پيش بيني مي كنيد كه فيلم در خارج از مرزها توفيقي حاصل كند؟
كاملاً به اين اتفاق باور دارم. ضمن اينكه در تجربه ديدن فيلم با عرب ها به اين موفقيت اميدوار هستم. مثلاً فيلم را در جشنواره بغداد با نخبگان عرب زبان ديدم. همچنين فيلم را با يك هيئت مصري و تونسي ديده ام و در اين برنامه ها متوجه شدم كه «33روز» قطعاً در كشورهاي عربي تأثيري مضاعف خواهد داشت. براي نمونه، نخبگان مصري پس از ديدن فيلم گفتند اگر از اين دست فيلم ها در كشورشان راه پيدا مي كرد، انقلاب آنها زودتر شكل مي گرفت و درخواست داشتند تا اينگونه آثار در كشور آنها بيشتر به نمايش درآيد. آنها باور داشتند كه اين فيلم در تقويت اميد براي پيروزي مردم مصر موثر است. خلاصه اينكه ما فيلم را بر اساس ذائقه مردم كشورهاي عربي طراحي كرديم. حتي تلاش كرديم تا نوعي مانيفست عربي در فيلمنامه و اجرا تجلي يابد، تا عناصر مبارزه جويانه و پيام ارزشي فيلم راحت تر هضم شود.
¤ چرا اين ارزش ها براي مخاطب ايراني هضم نشد؟
سينماي ايران در شرايط فعلي دچار ستاره زدگي و سطحي گرايي شده است كه به دنبال اين قضيه، مخاطب اين سينما هم سوء هاضمه گرفته است. ضمن اينكه فيلم در فصل نامناسبي اكران شد. تبليغات خوبي هم براي آن صورت نگرفت؛ دستگاه هاي مربوطه مانند تلويزيون، شهرداري و ... هم آن طور كه لازم بود به حمايت فيلم از آن نپرداختند و ... اما چه باك، ما يك اداي ديني به كساني داشتيم كه 33روز در برابر دستگاه نظامي صهيونيستي-آمريكايي مقاومت كردند. اين اداي دين، نه تنها به شيعيان، بلكه به تمامي اديان و اقوام مختلفي كه در اين مقاومت حضور داشتند بايد صورت مي گرفت.
¤ولي برخي از منتقدان عدم اقبال گسترده از فيلم را به كليشه گرايي آن مربوط دانستند.
اين بحث كليشه اي بودن همواره طي اين 30 سال در ارتباط با فيلم هاي انقلابي و آثار توليد شده توسط بچه مسلمان ها مطرح شده و هنوز ادامه دارد. بنابراين گوش من از اين حرف ها پراست. سينماي آمريكا 90 درصد فيلم هايش با كليشه هاي ثابت ساخته مي شود و برخي ژورناليست ها و منتقداني كه فيلم هاي انقلابي را با چوب كليشه اي بودن مي زنند، همين فيلم هاي كليشه اي هاليوود را مي بينند و حرفي نمي زنند، اما به طيف فيلمسازهاي مذهبي كه مي رسند، مي گويند كليشه اي است. بهتر است اينگونه حرف ها را زياد جدي نگيريم. چون به من يكي ديگر ثابت شده كه چرا اتهام كليشه اي بودن را رواج مي دهند.
¤جايگاه فيلم «33روز» را در راستاي سياست خارجي نظام و تأثيرگذاري بر جنبش هاي ضداستكباري جهان اسلام چگونه ارزيابي مي كنيد؟
در جهان، نظام سلطه اي حاكم است كه از طريق سياست هاي ضدمردمي در عرصه هاي نظامي، اقتصادي، سياسي و ... اهداف خود را به كشورهاي ديگر تحميل مي كند. كشورهايي مانند آمريكا، اسرائيل و حتي كشورهاي اروپايي همواره سيستم خود را به همه دنيا تحميل كرده اند. اين رويكرد نظام سلطه به وسيله فرهنگ انجام شده تا آنها به منابع مورد نظرشان دست پيدا كنند. بنابراين شاهديم كه در برابر سيستم سلطه جهاني جنبش هاي مقاومت در كشورهاي عربي شكل گرفته است؛ جنبش هايي كه با تأسي از سيستم مقاومت ايران به وجود آمده اند. خصوصاً اينكه ما تجربه مقاومت در هشت سال جنگ تحميلي را هم داريم، لذا حالا ما بايد بتوانيم از طريق فرهنگ مان، تجربه هاي مقاومت و فرهنگ مبارزه را به آن كشورها نيز منتقل كنيم. به عبارتي، حالا كه به لطف خدا و بركت خون شهدا اين اتفاق افتاده و شاهد حركت مردمي در كشورهاي عربي و اسلامي هستيم و مي دانيم كه اين تحولات نتيجه در س آموزي از مقاومت مردم ايران در برابر نظام سلطه جهاني است، بايد بتوانيم به وسيله هنر و به خصوص سينما، فرهنگ مقاومت مهاجم را به سمع و نظر اين كشورها برسانيم. بنابراين فيلم «33روز» مقدمه اي براي پر كردن خلأ فيلم هاي مقاومت در منطقه است و اميدوارم اين حركت با تويد آثار ديگري كه هركدام از زاويه اي متفاوت ساخته مي شود، ادامه يابد. تاآنجايي كه اطلاع دارم سياست وزارت ارشاد هم اين است كه ما بتوانيم با ساختن آثاري از اين دست كمبود آثار در قالب مقاومت در منطقه را جبران كنيم.
¤با تشكر از شما كه وقت تان را در اختيار ما قرار داديد، اگر حرف ناگفته اي داريد بفرمائيد.
بنده هم از شما ممنون هستم. بايد به عنوان نتيجه اين بحث عرض كنم كه سينماي ايران نياز به حضور بيشتري در فرامرزها دارد. بهتر است فيلمسازان ايراني به تدريج به افق هاي بلندتري نگاه كنند و آرمان هاي ژرف تري را در آثارشان به نمايش درآورند. ما بايد خود را ارتقا دهيم و قدرت تجزيه و تحليل را در خودمان تقويت كنيم. چون ديگر سوژه هاي مان تكراري شده است. ديگر بايد اين موضوعات تلخ و سياه كه در تعارض با اعتقادات مردم ايران است و كهنه هم شده را رها كنيم تا با ساخته هاي ارزشي، هم باعث جايگاه برتر خودمان بشويم و هم ذائقه و نگاه مخاطبان سينما را كه نزول يافته، ارتقا ببخشيم، ان شاءالله.

این گفت و گو در هفته نامه صبح صادق منتشر شده است.

چرا «33 روز» فیلم مهمی است؟ + یک مطلب متفاوت درباره این فیلم

این هم از اولین مطلب من در آغاز دوباره نوشتن. مطلبی درباره فیلم «۳۳روز» که در هفته نامه «امین جامعه» منتشر شده است:

روایت یک تولد

تولید و نمایش فیلم "33 روز" را باید یک «اتفاق ویژه» در سینمای ایران و حتی جهان دانست. این ویژه بودن برای سینمای ایران از این منظر است که فیلم جدید جمال شورجه یک پیشرفت و گام رو به جلو در زمینه سینمای مقاومت است. فیلمی که ضمن دستمایه قرار دادن نرم افزاری از جنس دفاع مقدس سرزمین خودمان –اما در سرزمینی دیگر- سخت افزاری سترگ و فاخر را به منصه ظهور رسانده است.

"33 روز" از معدود فیلم های سینمای ایران است که به معنای واقعی کلمه بین المللی و جهانی محسوب می شود. آنچه به اشتباه در فضای هنر هفتم ما مرسوم شده این است که حضور در جشنواره های غربی را شاخص جهانی بودن می پندارند. اما دیگر بر کسی پوشیده نیست که اغلب جشنواره های هنری و ازجمله سینمایی به خصوص در مغرب زمین، در چارچوب منافع سیاسی و ایدئولوژیک کشورهای مقصد فیلم ها را جذب کرده و به آن‌ها جایزه می‌دهند. آنچه در سال‌های اخیر در جشنواره‌هایی چون اسکار، کن، ونیز، مونترال و ... رخ داده جای شک و شبهه ای برای این نظر باقی نگذاشته است. از همین رو، خودنمایی فیلم‌ها در چنین جشنواره‌هایی ملاکی قوی و قابل اعتماد برای جهانی دانستن آثار سینمایی به شمار نمی‌رود. اما فیلم‌هایی بوده و هستند که حرف و سخنی جهان شمول را در قاب خود ترسیم کرده و چشم اندازی در راستای فطرت عام بشری را گستردانده‌اند، یا راوی یک موضوع مهم برای انسانیت هستند، که چنین فیلم هایی را با اعتماد و جدیت بیشتری می‌توان جهانی نامید. تقابل نظامی دولت جعلی اسرائیل با مردم لبنان در سال 2006 میلادی که با ایستادگی مقاومت اسلامی منجر به شکست متجاوزین صهیونیست شد را نمی‌توان رویدادی صرفا مربوط به دو طرف جنگ دانست. شکست اسرائیل در آن جنگ سرنوشت خاورمیانه را تغییر داد؛حمله به لبنان و از بین بردن مقاومت در این کشور نقطه شروع تشکیل خاورمیانه جدید –بخوانید اسرائیلی- بود. اما پیروزی حزب‌الله نتیجه این طرح و نقشه را معکوس کرد و حالا منطقه ما و به تبع آن کل جهان درحال پیمودن مسیری متفاوت است. مسیری که به تعبیر بسیاری از کارشناسان بین‌المللی روز به روز اسرائیل و همدستان آن را در محاصره تنگ‌تری قرار می‌دهد. علاوه بر این، جنگ 33 روزه تنها جنگی میان دو کشور نبود؛ مرز انسان و شیطان و ممیز خیر و شر بود. در آن چند روز حزب الله تبدیل به نماینده جبهه صلح طلبان و آزادی خواهان و هدالت طلب های جهان شد و اسرائیل نماینده شروران جهان. بشردوستان جهان با هر رنگ و نژاد و ملیت و مذهب و مسلکی عکس های «سید حسن نصرالله» و پرچم های حزب الله را به دست داشتند و در آن طرف همه جنگ طلب‌ها و ضدبشرها پشت سر رژیم صهیونیستی قرار گرفتند. به همین دلیل هم فیلم «33 روز» را جهانی می‌دانیم چون به این صف آرایی بین‌المللی می‌پردازد و به این خاطر آن را یک اتفاق ویژه می‌پنداریم که برای اولین بار در سینمای جهان به طور جدی و مستندگونه به انعکاس دراماتیک و داستانی این جنگ پرداخته است. پیش از این البته دو فیلم سینمایی –به استثنای فیلم های مستند و کوتاه- این ماجرا  را روایت کردند. یکی فیلم «تولدی دیگر» به کارگردانی عباس رافعی بود که با وجود ارزش های مضمونی، چندان مورد توجه قرار نگرفت. و دیگری «لبنان» به کارگردانی شمولیک مائوز محصول رژیم اشغالگر قدس که به هیچ وجه مبین آن جنگ نیست. به همین دلیل «33 روز» را می توان مهمترین فیلم درباره مهمترین جنگ قرن 21 جهان دانست.

اما فیلم "33 روز" را از آن رو یک پیشرفت در سینمای مقاومت کشورمان باید به حساب آورد که در روایت آن مرز میان واقعیت و قصه برداشته شده است. یکی از رنج های اکثر فیلم های جنگی سینمای ما افتادن در دام تصنع و دور شدن از دنیای واقعی بوده است. اما جمال شورجه و گروه همکارش با این فیلم کاری کرده‌اند که مخاطب أثر طی مدت حدودا 120 دقیقه گویی به زمان و مکان رویدادهای جنگ 33 روزه سفر می‌کند. بازسازی وقایع آن جنگ نابرابر و نفس‌گیر به مدد جلوه‌های ویژه شسته و رفته و دکوپاژ و قاب بندی ها و میزانسن دقیق و سنجیده فیلم به گونه‌ای صورت گرفته که گاه از یاد می‌بریم که این تصاویر همه فیلم هستند و نه خود واقعیت. از نتایج مستقیم و اولیه تسلط بر ابزار و تکنیک سینما همین است که منجر به جلوه گر شدن دنیای اصلی و واقع در تصاویری ابداعی و مخلوق می‌شود. شاید برای اولین بار است که در یک فیلم سینمایی ایرانی بیش از 300 پلان جلوه‌های ویژه رایانه‌ای و میدانی در سطح سینمای حرفه‌ای دنیا به نمایش درمی‌آید. شاید قابل باور نباشد که تانک‌های مرکاوا در این فیلم همگی ساخته دست تولیدکنندگان فیلم هستند و نه محصول کارخانه! 

علاوه بر این‌ها فیلم دارای وجوه تماتیک و نمادشناختی بارزی است که مفاهیم مورد نظر را به شکلی غیرمستقیم و هنری بازگو می کند. به عنوان مثال پس زمینه غالب بر فضای فیلم روشن است و این گواه بر روشنی و سپیدی مقاومت دارد. و یا اینکه روايت فيلم «33 روز» داراي فراز و فرودهاي نمادين و معناداري است. تم و حال و هواي فيلم درآغاز، انساني و رمانتيك است. مردم روستاي عيتاالشعب درجنوب لبنان در حال گذراندن زندگي خود هستند. آن ها خود را براي برگزاري يك مراسم عروسي آماده مي‌كنند. اما ناگهان جنگ غالب مي شود. به اين ترتيب فضاي صلح آميز و آميخته با احساس فيلم تغيير چهره مي‌دهد. اما اين پايان ماجرا نيست. چون مردم روستا- حتي زنان - دربرابر مهاجم مي‌ايستند و بارديگر صلح را پيروز مي‌كنند. كابوسي كه به حماسه تبديل مي‌شود. پس از پيروزي باز هم فضاي فيلم به وضعيت اوليه برمي‌گردد. اما اين بار يك ولادت هم اتفاق مي‌افتد. فرزندي زاييده مي‌شود كه از دوران جديد و حيات تازه‌اي دردنيا و به خصوص درخاورميانه خبر مي‌دهد.

تعهد به واقع گرایی و توجه به اصل ماجرا باعث شده که برخی شاخص های دراماتیک و داستانی در فیلم وارد نشود. به طوری که داستان های فرعی و همچنین شخصیت پردازی از آن جا مانده اند. چنانچه فیلم «33روز» ضمن وفاداری به مرام و هدف والایش که همان ثبت و ضبط راستین و صادقانه بخشی از تاریخ معاصر جهان است غنای دراماتیک بیشتری نیز می‌یافت، بدون شک در جایگاه یکی از شاهکارهای بزرگ سینمای جنگی دنیا قرار می‌گرفت.


این هم یک نقد متفاوت درباره فیلم "۳۳ روز" به قلم داوود مرادیان:http://moradian.info/?p=406