به بهانه نمايش مستند تحسين شده «مهار نشده» از سيما

فيلمي در اثبات وجود بمب اتم در ايران!

با وجود ضعف ها و كاستي هاي سينماي داستاني ما به ويژه براي بازنمايي شاخص هاي آرماني و متعالي، سينماي مستند ما روزهاي نسبتاً خوبي را پشت سر مي گذارد. به بياني بهتر، اين دو ساحت اصلي هنر هفتم در ايران، مسير كاملاً متمايزي را در پيش گرفته اند. سينماي داستاني، به جز برخي استثناها و در كل، درحال دور شدن گام به گام از ارزش هاي اين سرزمين است و فقط تعداد انگشت شماري از فيلمسازان هستند كه هنر و زحمت خود را صرف مضامين والا و فرهنگساز مي كنند، اما عرصه مستند، طي سال هاي اخير حركتي رو به جلو داشته و بيش از پيش به دغدغه هاي اساسي ملي و ارزشي توجه نشان داده است. اگر در دو سه سال اخير تعداد انگشت شماري فيلم سينمايي را مي توان برشمرد كه در راستاي آرمان هاي انقلاب ساخته شده اند، در حوزه مستند و در همين مقطع زماني مي توان ده ها فيلم را نام برد كه آثار درخور اعتنايي به شمار مي روند. نمونه اخير اين آثار «مهار نشده» است؛ مستندي كه به بررسي انرژي هسته اي! يكي از مسائل خطير و پرچالش جامعه ايران در سال هاي اخير پرداخته است.

مستند سينمايي «مهار نشده» از توليدات مركز سفير به شمار مي رود كه به كارگرداني «مصطفي رضواني» ساخته شده است. اين فيلم در دومين جشنواره مردمي فيلم عمار برنده بخش جنگ نرم شد و هم اكنون در فضاي مجازي قابليت دريافت و تماشا را دارد. ضمن اينكه شبكه هاي سيما نيز در روزهاي اخير اين فيلم را پخش كردند.
«مهار نشده» يك مستند سياسي است كه ساختاري استقرايي و آميخته با كشف و شهود دارد؛ «محتشم» يك دانشجوي پاكستاني است كه در ايران تحصيل مي كند. او پس از مواجهه با واقعه ترور دانشمندان هسته اي ايران دچار پرسش هايي درباره اين موضوع و پرونده اتمي ايران مي شود و براي يافتن پاسخ هايش به جست وجو و گفت وگو با ديگران مي پردازد؛ از نخبگان سياسي در جناح هاي مختلف گرفته تا مردم عادي كوچه و خيابان و حتي شخصيت هاي خارجي حضور يافته در ايران. وي در اين تكاپو، به يافته هاي جديدي مي رسد و به تصويري متفاوت از ايران امروز دست مي يابد. اين جوان پاكستاني در نهايت به اين مي رسد كه صهيونيست ها و سلطه گران غربي حق دارند از ايران بترسند. ايران واقعاً داراي بمب اتم است؛ سرمايه اي كه حتي مي توان آن را از بمب هسته اي نيز تهديدآميزتر دانست؛ تفكر انقلاب اسلامي، رهبر اين انقلاب و مردم هميشه حاضر در صحنه انقلاب، با ظواهر و سليقه هاي مختلف و گاه متضاد، همان داشته هايي است كه مي توان آنها را بمب اتم و بلكه خطرناك تر از سلاح هسته اي براي غربي هاي زورگو دانست.
نگاه بي طرفانه و واقع گرايانه، يكي از ويژگي هاي شاخص «مهار نشده» است، به طوري كه نظرات همه طيف ها را بي آنكه آنها را مجبور به بيان حرف خاصي كند بازتاب مي دهد.
اما جذابيت اصلي اين پژوهش تصويري، شنيدن نظرات برخي از خارجي ها درباره نظام جمهوري اسلامي، جامعه امروز ايران و به طور خاص برنامه هسته اي ايران است. «تري ميسان»، نويسنده مشهور فرانسوي كه به دليل نوشتن كتاب «دروغ بزرگ» درباره حادثه 11 سپتامبر از اين كشور رانده شده، يكي از اين افراد است كه ديدگاه هاي قابل تأملي را درباره ايران به زبان مي آورد. خانم مرضيه هاشمي، گزارشگر شبكه پرس تي وي هم يكي ديگر از اين گونه اشخاص است. او در يك خانواده آمريكايي و مسيحي زاده شده و خود دين اسلام را برگزيده و به ايران آمده تا با حكومت كشورش مبارزه كند. نمايندگان كشورهاي آسيايي شركت كننده در كاروان آزادي غزه نيز از ديگر مصاحبه شوندگان در اين مستند هستند. يك زن ايراني كه سال ها است به آمريكا مهاجرت كرده و در آنجا زندگي مي كند نيز از اعضاي اين كاروان است كه در اين فيلم با وي مصاحبه شده و از زبانش نكات قابل توجهي بازگو مي شود.
در مجموع «مهار نشده» را بايد هم يك تجربه تصويري و سينمايي قابل توجه و هم يك فعاليت سياسي نرم و اغنايي دانست كه ضمن تقديم لذت تماشاي يك فيلم خوش ساخت، مخاطب خود را با نمايي متفاوت از مباحث سياسي روز كشورمان و برنامه هسته اي ايران آشنا مي كند.

این یادداشت در هفته نامه صبح صادق منتشر شده است.

یادداشت های جشنواره سی ام-5

سينماي سياسي و تقارن پديده ها
حضور فيلم هايي با مضامين سياسي در جشنواره فيلم فجر امسال نسبت به دوره هاي قبل پررنگ تر شده است. اساساً يكي از اهداف و رويكردهاي مديريت سينمايي در دو، سه سال اخير، تقويت اين نوع فيلم ها بوده كه تا به حال نيز چند نمونه ساخته و به نمايش درآمده اند. آثاري كه محور و زمينه اصلي شان، ماجراهاي سياسي سال 88 (با پيش زمينه ها، متن و عواقب اين حوادث) بوده و خواهد بود.
البته همه فيلم هاي سينمايي را به نوعي مي توان سياسي دانست، چون سينما، اصلاً رسانه اي با ماهيت ايدئولوژيك است. اما فيلم هايي را سياسي مي ناميم كه محور محتوايي آن ها يك موضوع سياسي خاص باشد. با اين تعريف، وضعيت بازتاب مسائل سياسي در سينماي ما چگونه ارزيابي مي شود؟ رسالت اصلي فيلم هاي سياسي، به ويژه با هدف ترسيم وقايع دو سه سال گذشته چيست؟
بيگانگي با جامعه
سينما، اجتماعي ترين هنر- صنعت روزگار ماست. در جوامع امروزي شايد نتوان هيچ پديده اي را يافت كه به اندازه هنر هفتم بازتابنده شرايط و وضعيت يك جامعه باشد. مهم ترين كاركرد رسانه اي سينما آيينه بودن آن نسبت به وضعيت هاي انساني است.
اما اين آيينه جادو، هميشه نيز صاف و صادق نيست و به همين دليل هم نبايد و نمي توان بطور كامل به آن اعتماد كرد. اين اتفاق در موقعيتي رخ مي دهد كه جماعت سينماگر، ارتباطش با جامعه قطع يا محدود و يا دچار اختلال شود. درست مثل وضعيتي كه طي يك دهه اخير براي سينماي ما به وجود آمده است. در اين 10، 12سال اخير، دريچه نگاه اجتماعي فيلمسازان ما به طيف ها و گروه هاي خاصي محدود شده است.
يك مرور ساده بر آثار توليدي- اكران شده يا اكران نشده- در ايران گوياي اين موضوع است كه اكثر هنرمندان سينماي ما، راوي صادق و متعهدي براي ترسيم واقعيت هاي اجتماعي ما نبوده اند.
به جز اقليتي محدود و معدود كه دل در گرو حقيقت دارند، غالب دست اندركاران سينما، نمي توانند افق ديد خود را از محدوده اي كه خود در آن قرار دارند فراتر برند. هم از اين رو در بيش از 90 درصد آثار سينمايي ما واقعيت اجتماعي غايب است. در فيلم هاي ايراني يا زندگي طبقات متوسط و مرفه تهران نشين روايت مي شود- كه در غالب موارد اين گونه است- يا آنجا هم كه مردم عادي و قاعده جامعه هدف قرار مي گيرد، نگاه حاكم بر فيلم باب ذائقه شبه روشنفكران و خوراك جشنواره هاي غربي است.
اين نوع فيلم ها از فقر و محروميت و«جامعه» استفاده ابزاري مي كنند و چون فاقد صداقت و راستگويي هستند كه با بي اعتنايي و عدم استقبال مخاطبان مواجه مي شوند.
اما خلأ اصلي در سينماي ما، بسياري از حوادث تلخ و شيريني است كه طي اين سال ها در اطراف جامعه ما گذشت. با وجودي كه فتنه سال 88، مهم ترين واقعه سياسي اين دوران به حساب مي آيد، اما كمترين بازتاب را در آثار سينمايي داشته است. بزرگ ترين قيام مردمي در دهه اخير، خيزش نهم دي آن سال بود، ولي عجيب اين است كه اين حماسه در هيچ يك از فيلم هاي ما به تصوير درنيامده!
در فيلم هاي سياسي ما، موضوع فتنه و دسيسه هاي دشمنان عليه كشورمان، بسيار سطحي و سرسري به نمايش درآمده. اين در حالي است كه زمينه ها و بسترهاي منجر به آن سقوط و صعود اجتماعي مي تواند دستمايه هاي خوبي براي پرداخت دراماتيك در سينما باشد.طرفيتي كه سينماگران ما به آن توجه نكرده اند.
سينما و تقارن پديده ها
يكي از قوانين علم جامعه شناسي، قانون «تقارن پديده ها» است كه توسط دوركيم وضع شده است. طبق اين قانون، فعل و انفعالات اجتماعي در كنار هم معنا مي يابند. به اين ترتيب كه مثلاً شيوع فساد اخلاقي در يك جامعه منجر به گسست و از هم پاشيدگي آن جامعه خواهد شد. به همين دليل هرگاه ديديم كه در يك جامعه، فساد و تباهي به اوج مي رسد، مي توانيم براساس قانون تقارن پديده ها پيش بيني كنيم كه سقوط آن جامعه نزديك است. متقابلاً با تماشاي از هم پاشيدگي يك جامعه، مي توان دريافت كه آن جامعه مبتلا به انحرفات اخلاقي و رواني شده است.
اما اين موضوع چه ربطي به سينماي سياسي دارد؟ اين گونه فيلم ها از يك طرف موظف به آگاه كردن جامعه نسبت به برنامه ريزي هاي تبه كاران اجتماعي براي ساقط كردن جامعه ما هستند و از طرف ديگر بايد طوري هدف گيري كنند كه مخاطب هاي آن ها بيش از پيش به طرف سلامت اخلاقي و روحي سوق يابند.
آنچه مشخص و عيان است اينكه، مهم ترين استراتژي دشمنان كشور ما در شرايط فعلي براي فروپاشي جامعه ايراني، تخريب اخلاق عمومي است. جريان اصلي ناتوي فرهنگي يا همان جنگ نرم تحميلي نيز با همين محور در حال انجام است. يك مطالعه و پژوهش معمولي نيز گوياي آن است كه پياده نظام فتنه سال 88، اغلب افرادي بوده اند كه تحت تأثير اين امواج اخلاق ستيزانه قرار گرفته اند. در واقع، فتنه سال 88 را بايد فروپاشي اخلاقي بخش خوشبختانه كوچكي از جامعه و شكست اين فتنه را نيز بايد عدم تأثيرپذيري بخش بزرگ تر جامعه در مقابل تخريب اخلاق و سلامت روحي و رواني دانست.
ساده انگارانه است اگر اخلاق گريزي ناگهاني و همزمان چند سينماگر را در اين مقطع زماني يك تصادف ببينيم؛ حضور برهنه يك بازيگر در مقابل دوربين هاي غربي، حركات «خاص» اصغر فرهادي در جشنواره هاي خارجي، رفتار بي شرمانه يك بازيگر در يك جشنواره ديگر و... همه بخشي از يك نقشه براي فروپاشي از درون اين جامعه هستند. دولت هاي ضد ايراني چون ديده اند با مترسك هاي سياسي خود راه به جايي نمي برند و انگل هايشان با تنفر و انزجار مردم ايران مواجه شده اند، طوري زمينه چيني كرده اند تا برخي از سينماگران كه استعداد بيشتري براي طعمه شدن دارند و در ضمن مي توانند روي مردم هم تأثير بگذارند، ليدري اين فروپاشي را- خواسته يا ناخواسته- بر عهده بگيرند.
اتفاقاً برخي از سنيماگران فرصت طلب داخلي هم در همين راستا تأثير مي گذارند. نمونه بارز چنين جرياني را مي توان فيلم «زندگي خصوصي» به كارگرداني محمدحسين فرحبخش دانست. اين فيلم كه به ظاهر بر ضد مدعيان اصلاح طلبي است، اما در باطن به سود اين جريان و به ضرر انقلاب اسلامي اثر مي گذارد. فيلم «زندگي خصوصي» به قدري آلوده به تابو شكني هاي اخلاقي است كه درست در زمين فتنه گران بازي مي كند.
فيلم هاي داراي محتواي هرزه و هنجارشكن براي سينماي ما يك هشدار است. آيا هنرمندان و مسئولان فرهنگي ما نمي خواهند از آنچه براي جوامع غربي روي داد درس عبرت بگيرند؟ بدون شك يكي از عوامل سستي اين جوامع و افزايش عصيان در آن ها، شيوع آثار ضداخلاقي در فضاي رسانه ها بوده است.
امروز فيلمي را در خدمت انقلاب اسلامي مي دانيم كه فارغ از اينكه در چه ژانري قرار مي گيرد و چه موضوعي را دستمايه قرار داده اما مخاطب خود را به وادي ايمني اخلاقي و رواني هدايت كند. اين، رسالت اصلي سينماي ايران و بخصوص فيلم هاي سياسي است.

این یادداشت در روزنامه کیهان منتشر شده است.

ستایش از یک فیلم توقیف شده!

تحسین و تمجید از یک فیلم توقیفی –که هنوز هم رفع توقیف نشده- از چون منی بعید و عجیب به نظر می رسد. طی سال های گذشته همواره از مخالفان سرسخت فیلم های توقیفی و رفع توقیفی بوده ام. چه فیلم «نقاب» که در دولت نهم از این قید رها شد و چه فیلم های پرشماری که در این دولت رفع توقیف شده اند. اما حالا طرفدار سرسخت یکی از فیلم های توقیف شده هستم؛ فیلم «قلاده های طلا» به کارگردانی ابوالقاسم طالبی.

ستایش من از این فیلم نه بخاطر رویکرد سیاسی فیلم و فیلمساز و گرایش مشترک ضدسلطه ام با این خالق و مخلوق، بلکه به دلیل ساختار و شیوه طرح مسائل سیاسی در آن است. اساسا معتقدم یکی از نیازهای اصلی سینمای ما در این برهه از زمان فیلم سیاسی است. چون این نوع آثار می توانند وضع موجود در عرصه هنر هفتم را کمی تا قسمتی تعادل می بخشند. حتی بودن فیلم های سیاسی دیگری چون «اخراجی ها3»،«پایاننامه»،«به رنگ ارغوان» و ... که با هر یک به نوعی مشکل دارم را نیز بهتر از نبودنشان می دانم. اما آنچه امروز به عنوان سیاسی ترین فیلم تاریخ سینمای ایران و با نام «قلاده های طلا» خلق شده را چند قدمی جلوتر از این آثار می دانم.

این فیلم نشان می دهد که می توان طرفدار حق بود و در عین حال بی طرف بود! این واقعیت دارد؛ «قلاده های طلا» در همان حال که ذات پلید «فتنه» را برملا می کند، بی طرف است و حتی چهره ای بسیار مثبت از جنبش سبز نشان می دهد! در فیلم می بینیم که یکی از فعالان جنبش سبز در اتاقش عکس امامان -خمینی و خامنه ای- را نصب کرده است. از آن طرف، فیلم با وجودی که از جان گذشتگی های سربازان گمنام امام زمان(عج) را تقدیس می کند، در انتقاد نسبت به نظام و نظامیان و امنیتی ها نیز محافظه کار نیست. علت اصلی توقیف فیلم نیز احتمالا همین است.

«قلاده های طلا» نشان می دهد که یک فیلم می تواند با بهره بردن از دستمایه ها و مضامین سیاسی، بی آنکه اسیر ابتذال شود، جذاب باشد. این فیلم در اغلب لحظاتش در التهاب و تعلیق می گذرد. ریتم و شیوه بازیگری و موسیقی متن و سایر اجزای فیلم یک کل هماهنگ و پرخون را ایجاد نموده اند که طوفان بپا می کنند! توانایی فیلم در خلق موقعیت های واقعی تحسین برانگیز است. صحنه های درگیری ها و اغتشاشات خیابانی، باور پذیر هستند.

«قلاده های طلا» البته به یک سری ضعف و اشکال هم مبتلاست که به نظرم کارگردان می تواند تا فرصت دارد با دست بردن در تدوین، برطرفشان کند. یکی از این ایرادات، وجود برخی تصاویر و نماهای حشو و زائد است. مثلا در لابلای صحنه های فیلم، ناگهان تصویر چرخیدن یک خانم نمایش داده می شود. یا در نمایی که مأموران وزارت اطلاعات درحال تماشای پخش زنده مناظره احمدی نژاد و موسوی است، روی یکی از مونیتورها تصویر شهید علیمحمدی دیده می شود. این درحالی است که این دانشمند هسته ای در تاریخ 22 دی سال 88 یعنی شش ماه بعد از مناظره ترور و شهید شد.

از این ها گذشته، کراهت خرابکارها بسیار اغراق آمیز و مفرط است. مثلا یکی از آن ها همجنس باز است، دیگری از فرط عصبی بودن دائم داد و بیداد می کند و ... .  به نظرم اگر طالبی بتواند یک سری از این گیرها را برطرف کند، فیلمش ارتقا خواهد یافت. امیدوارم هرچه زودتر «قلاده های طلا» اکران شود.