آزمون آزادي

بيست ونهمين جشنواره بين المللي فيلم فجر در حالي به كار خودش پايان داد كه توفاني را كه انتظارش را داشتيم نيامد. هرچند در يكي از شب هاي پاياني جشنواره اتفاقاتي افتاد، اما اين حوادث حاشيه اي بودند و به متن جشنواره ارتباطي نداشت. آنچه مي خوانيد گزارش دو روز پاياني ستاد مركزي جشنواره فجر است.

تبلور لمپنيسم

يكي ديگر از شب هاي تاريخي جشنواره فجر رقم خورد؛ نهمين شب بيست ونهمين جشنواره بين المللي فيلم فجر، برابر با 24 بهمن سال 89 را بايد يك روز تاريخي منفي تلقي كنيم. روزي كه در آن لمپنيسم تبلور يافت. ماجرا از اين قرار بود كه در سانس ساعت 30/21 مركز جشنواره، فيلم «پايان نامه» به كارگرداني حامد كلاهداري اكران شد. اما درست از همان سكانس آغازين و در حالي كه براي قضاوت درباره كيفيت فيلم خيلي زود بود، ناگهان عده اي در ميان جمعيت شروع به سوت زدن و هو كردن نمودند! چون برداشت فيلمساز با تفسير ايشان از برخي واقعيت هاي اجتماعي و سياسي اطراف ما متفاوت است! به اين ترتيب، اين شب را بايد هنگامه شكست و مردود شدن گروهي از افراد مدعي دموكراسي و آزادي بيان دانست.
بر فرض كه «پايان نامه» فيلم ضعيفي است ، آيا نعره زدن و فحاشي به كارگردان فيلم اقدامي فرهنگي و اخلاقي است؟ اين در حالي است كه مي دانيم كارگردان اين اثر، يك جوان 28 ساله است و «پايان نامه» دومين تجربه فيلمسازي اوست. اگرچه فيلم او داراي نواقص و ضعف هاي فراواني است، اما با ملاحظه اين واقعيات، اين فيلم قابل تحمل تر از آثار بسياري از مدعيان است. چه بسا برخي از كارگردان هاي شركت كننده در جشنواره امسال، در اوج برخورداري از تجربه و كارنامه بلند بالا، كارشان سطح پايين تر از كار كلاهداري است.
بد و تلخ اين است كه رفتارهاي لمپني و مستبدانه نهمين شب جشنواره فجر به نام رسانه ها و منتقدين ثبت شد. اما ناگفته اين است كه امسال تنها نيمي از سينماي برج ميلاد به اين گروه اختصاص يافت و نيمي ديگر از اين محل در اختيار افراد ديگري غير از منتقدان و خبرنگاران بود و همين ها هم بودند كه آن شب فضاي جشنواره را به لجن كشيدند.
اين هم از ضعف هاي اجرايي جشنواره امسال بود. چرا بايد افرادي كه هيچ سنخيتي با فرهنگ و هنر و انديشه ندارند به مركز جشنواره راه داده شوند؟ اين يك توهين به جشنواره اي محسوب مي شود كه به مناسبت سالگرد پيروزي انقلاب اسلامي برگزار شد.
درست در فرداي آن شب، فيلمي به كارگرداني كمال تبريزي به نمايش درآمد كه اتفاقا موضوعي مشترك با فيلم «پايان نامه» دارد. يعني در اين اثر هم به حوادث پس از انتخابات سال 88 پرداخته شده است. با اين كه كارگردان اين فيلم بسيار باتجربه و مشهور است، اما فيلمش در سطح پايين تري از «پايان نامه» قرار مي گيرد. متاسفانه كمال تبريزي هم از آن دسته كارگردان هايي است كه با هر فيلم جديدي كه مي سازد، گويي يك قدم به عقب برمي دارد. فيلم تازه او نيز دچار همين وضعيت است و از شدت آشفتگي و اضمحلال رنج مي برد. عجيب اين است كه مدعيان آزادي خواهي به اين فيلم توهين آميز و سخيف هيچ اعتراضي نشان ندادند. «خيابان هاي آرام» پس از فيلم «پاداش» يك شكست جديد در كارنامه تبريزي و همچنين سينماي ايران محسوب مي شود.

يك اتفاق

تنها نقطه عطف روز آخر جشنواره فجر، فيلم «گلوگاه شيطان» بود. حميد بهمني درست برعكس بسياري ديگر از كارگردان هاي نسل هاي گذشته سينماي ايران، حركت رو به جلويي داشته. فيلم جديد او نيز يك پيشرفت در كارنامه وي و همچنين سينماي ايران به حساب مي آيد.
«گلوگاه شيطان» با وجود برخي كاستي ها، يك فيلم خوش ساخت و آبرومند در عرصه سينماي دفاع مقدس است.
اين فيلم علاوه بر اين كه بخشي از واقعيت هاي جنگ هشت ساله را به تصوير مي كشد، نگاهي به روز دارد. وارد كردن ماجراي كشتي آمريكايي و هجوم بالگرد آنها به رزمندگان ايراني، ضمن افشاگري درباره همكاري سردمداران آمريكا با نظاميان بعثي عراق، به نوعي يادآور حضور فعلي ايالات متحده در منطقه و رو در رويي آن با مردم كشورهاي اسلامي است.
«گلوگاه شيطان» يكي از فيلم هاي آبرو بخش جشنواره امسال بود. و جود چنين فيلم هايي در ميان خيل آثار منجمد و مهوع جشنواره غنيمتي است.

يك مشت كليشه

فيلم جديد مازيار ميري هم با استفاده از كليشه هاي بارها به كار رفته در سينماي كشور ساخته شده است. يك سري از عناصر به كار رفته در فيلم «سعادت آباد» به طور دائم د رفيلم هاي عامه پسند ما به كار مي روند. عناصري مثل ماشين مدل بالا، فضاي شيك آپارتماني و اما مضمون اين فيلم شباهت بسيار نزديكي به آثار اصغر فرهادي دارد.
مسائلي مثل پنهان كاري، شك و خيانت به همسر از جمله موضوعاتي است كه در اين فيلم به شكلي كليشه اي استفاده شده است. در مجموع فيلم «سعادت آباد» براي خانواده ها چندان مناسب نيست.

جاي خالي اخراجي هاي 3

يكي از بدترين اتفاقات بيست ونهمين جشنواره بين المللي فيلم فجر، عدم نمايش فيلم «اخراجي ها 3» بود. اين فيلم به كارگرداني مسعود ده نمكي نتوانست خود را به مركز جشنواره فجر برساند.
حضور اين فيلم مي توانست توفاني را كه منتظرش بوديم به راه اندازد. اما جايش خالي ماند.