گزارش روزانه جشنواره فیلم فجر-7
هشتمين روز از جشنواره بيست ونهم فجر، متفاوت از روزهاي قبلي گذشت، مركز جشنواره در اين روز پذيراي چند فيلم انقلابي و مذهبي بود. به همين دليل، متن اين روز از حواشي آن پررنگتر شد.
روايتي از مبارزه
فيلم «خاك و آتش» از اين نظر كه بخشي از تاريخ مبارزات ايراني ها را به تصوير كشيده با ارزش بود. جنايات دولت انگليس به وطن ما آن قدر زياد است كه اگر تا ابد هم درباره آن فيلم ساخته شود، باز هم كم است. متاسفانه اين موضوع مهم در سينماي ما مغفول مانده است.
خدا را شكر موسسه شهيد آويني همت كرد و اين فيلم ساخته شد. هرچند كارگرداني مهدي صباغ زاده مي توانست بهتر از اين باشد تا فيلم به جز ارزش هاي محتوايي، با ارزش هاي هنري خودش روي مخاطب تاثير بيشتري مي گذاشت.
بهترین فیلم جشنواره
فيلم «33 روز» جمال شورجه، بهترين جشنواره فجر بيست ونهم تا به اينجاي كار است. فيلمي كه بايد آن را تصويري از مبارزه تاريخي انسان و شيطان در پهنه گيتي دانست. جنگ 33 روزه و شكست سنگين صهيونيست ها در مقابل مقاومت لبنان، يك پيروزي بزرگ در تاريخ محسوب مي شود. با وجود اهميت اين موضوع، متاسفانه سينماي ما در اين چهار پنج سالي كه از آن واقعه گذشته، هنوز فيلم هاي قابل توجه و زيادي درباره آن ارائه نداده است.
باز هم جمال شورجه بود كه همت كرد و بار اين رسالت را بر دوش گرفت.
با اين حال او هيچ ادعا ندارد كه خالق اولين فيلم قوي درباره يكي از مهمترين حوادث تاريخ جهان است. اما به هر حال، اين حكم به نام او ثبت شده است.
«33 روز» را مي توان تجلي تازه اي از «خنجر و شقايق» دانست. كنار هم قرار گرفتن سكانس هاي عاطفي و احساسي و جنگي و پر آتش، يك تناقض زيبا را به وجود آورده است. اين تعارض يك تمهيد دراماتيك هوشمندانه براي برانگيختن روحيه انسان دوستانه و صلح طلبانه مخاطب جهاني است. با اين حال معتقدم كه صحنه هاي جنگي اين فيلم، از صحنه هاي عاطفي آن بهتر از آب درآمده است.
جلوه هاي ويژه فيلم فاخر و مبهوت كننده هستند. اميدوارم كه اين فيلم در سراسر جهان به چشم و ذهن انسان ها برسد تا هم توانايي هاي سينماي ايران به رخ كشيده شود و هم پيام عدالت خواهي و بشردوستي كشور ما به همه ابلاغ شود.
يك نكته مهم درباره جمال شورجه اين است كه او هيچ گاه دچار ركود و يا عقب نشيني نشده است. هر فيلم او از آثار قبلي اش بهتر است همچنان كه «33روز» اين گونه است. اين واقعيت گوياي نقش مهم آرمان خواهي، اعتقاد و انگيزه دروني در ارتقاي كار يك هنرمند است.
ساده و بی آلایش
اما «آسمان هشتم» يك فيلم تجربي بي ادعا وساده است. معمولا اصلاح تجربي درباره فيلم هايي به كار مي رود كه مملو از ادا و اطوارهاي شبه آوانگار و نشخوارهاي ماليخوليايي است. اما اين فيلم كاملا برعكس است و از اين نظر، يك نوع كليشه شكني و محسوب مي شود. زيرا هدف و تاثيرش آلايش روحي و زدودن پريشان حالي و آشفتگي ذهني مخاطب است.
فيلم حسن نجفي كار دل است و براي دل ساخته شده است. يكي از معدود فيلم هاي اين دوره از جشنواره فجر به حساب مي آيد كه كاملا ايراني است. مقصد آن مردم همين سرزمين است، نه جشنواره خارجي.
«آسمان هشتم» به يكي از بخش هاي زيباي فرهنگ كشور ما پرداخته است؛ عشق به امام رضا(ع) و توسل به آن حضرت در اين فيلم براي ترسيم مفهوم زيارت امام هشتم به جاي نمايش مناسك و آئين هاي مربوط به آن، به درون آدمي رجوع شده و مفاهيم و معاني اين سنت به تصوير درآمده است. البته در اين فيلم، براي اولين بار ارادت خارجي ها به امام رضا(ع) بازگو شده است.
يك خانواده آذربايجاني كه براي مداواي قلب پسر جوان خود به مشهد مقدس مي روند و در نهايت با دست پر به سرزمين خود باز مي گردند. خدا را شكر! آنجا كه قلب پسر گرفت و وضعيتي رو به موت پيدا كرد نگران شدم كه نكند باز هم فيلم به شيوه اي كليشه اي پايان يابد. اما پايان بندي در يك بستر منطقي و بديع رخ مي دهد. به اين ترتيب كه قلب يك جوان صالح كه در اثر تصادف دچار مرگ مغزي شده، به سينه فرد بيمار پيوند زده مي شود.
در اين فيلم ساده و بي شيله پيله، اشاراتي هم به تلاش هاي جوان هاي بي ريا و عدالت خواه اين سرزمين شده است. همان ها كه در قالب اردوهاي جهادي به مناطق محروم مي روند و خود و جواني خويش را وقف مردم كشورشان مي كنند. جاي اين موضوع در سينماي ما خيلي خالي است.
چه خوب شد كه نجفي در «آسمان هشتم» توجه كوچكي به آن كرد.
آسمان سطحي!
داريوش مهرجويي در اين سن و سال كارهاي عجيبي مي كند! آن از « روزهاي آشنايي» پارسال كه مفاهيم دست مالي شده سياسي را در يك ميزانسن توريستي و كسل كننده به خورد مخاطب داد، اين هم از «آسمان محبوب».
نكته جالب، اشتراكات اين فيلم با اثري است كه قبل از آن در برج ميلاد به نمايش درآمد؛ در عنوان هر دو آسمان وجود دارد، هر دو فيلم داراي مضموني پزشكي هستند و در هر دو يك بيمار، درمان مي شود. اما اين كجا و آن كجا! اگر در «آسمان هشتم» شفا يافتن در سير طبيعي داستان فيلم و به شكلي منطقي و عقلاني صورت مي گيرد، در فيلم مهرجويي، هيچ منطق و عقلانيتي جريان ندارد. به خلاصه داستان فيلم توجه كنيد تا به عمق فاجعه پي ببريد: يك پزشك جوان، در اوج موفقيت و بهروزي به تومور مغزي مبتلا مي شود و احتمال زنده ماندنش بسيار ضعيف است. او اقدام به خودكشي مي كند، اما به هدفش نمي رسد و مدتي به كما مي رود. در اين مدت، خواب مي بيند كه به روستايي رفته، داروهاي گياهي مي خورد، به مردم آنجا كمك مي كند و ... بعد كه به هوش مي آيد، ديگر هيچ اثري از آن غده مرگبار نيست! از اين سطحي تر و شعاري تر نمي شد!
طرح كلي فيلمنامه «آسمان محبوب» به قدري كليشه اي است كه از همان ابتدا مي توان پايان آن را حدس زد. حتما همه ما با داستان ها و فيلم هاي ديگري مواجه شده ايم كه درباره مبتلا شدن يك انسان به بيماري ناعلاجي است كه پس از پيش آمدن اتفاقاتي، آن بيماري به شكل معجزه آسايي خوب مي شود: در اين فيلم هم، روند آغاز ماجرا و نوع آن به گونه اي است كه همه مي توانند پيش بيني كنند كه در پايان، بيماري برطرف خواهد شد. فقط آنچه باعث كنجكاوي مي شد اين بود كه آقاي مهرجويي اين آغاز و پايان را چگونه به هم وصل مي كند؟ همان طور كه شرح دادم، به ساده ترين و مبتذل ترين شكل ممكن اين اتفاق افتاده است. البته اين فيلمساز كهن سال براي اينكه فيلم جديد خود را خيلي فلسفي و نمادين نشان دهد، از برخي تمهيدات هم استفاده كرده است. از جمله اين كه هر چند دقيقه، يك چارپا به نمايش در مي آيد كه از يك كوچه عبور مي كند!
به نظرم فيلم «آسمان محبوب» بيش از آن كه به تقويت ايمان و روحيه مذهبي مردم كمك كند، به خرافه گرايي دامن مي زند. البته نمي توان از كنار يكي از ديالوگ هاي فيلم به سادگي گذشت، آنجا كه دكتر از پيشرفت هاي بسيار زياد ايران در زمينه پزشكي سخن مي گويد و دفاع مقدس را يكي از بزنگاه هايي معرفي مي كند كه باعث اين پيشرفت شد. اما چه بهتر كه اين گونه مفاهيم، به جاي ديالوگ، دراماتيك و تصويري شوند.
در حاشيه
يكي از حواشي روز هشتم مركز جشنواره فجر، تفاوت نوع برخورد با شورجه و مهرجويي بود. در حالي كه فيلم «33 روز» جمال شورجه با تشويق و تحسين تماشاگران رو به رو شد، فيلم «آسمان هشتم» مهرجويي نارضايتي مخاطبين را برانگيخت. به طوري كه برخي از صحنه هاي آن مثل نمايش مكرر و بي معناي چارپا و يا پايان بندي سطحي و شعاري فيلم با كف زدن تماشاگران همراه شد.