نگاهي به فيلم شير و عسل
معمول اين است كه در بررسي فيلم هاي سينمايي ، به ابعاد هنري، ساختاري و محتوايي آنها پرداخته مي شود، اما اين كار در مورد فيلم هايي چون «شير و عسل» بي فايده است. زيرا اين گونه فيلم ها معمولاً از مولفه هاي تكنيكي و محتوايي مشابهي برخوردارند. از ابتداي شكل گيري هنر : صنعت سينما در ايران ، صدها فيلم ساخته شده اند كه داراي ويژگي هايي چون عشق پسر فقير به دختر پولدار (و بر عكس) ، داستان ها و ماجراهاي غير منطقي ، تحول ناگهاني شخصيت ها (كه در پايان فيلم از كارهاي خود پشيمان مي شوند و به رستگاري مي رسند!)، سير غيرعقلاني درام ، تكيه بر صدفه و اتفاق در به وجود آمدن قصه ، روي دادن اتفاقات در خانه اشرافي ، استفاده از بازيگران چهره و البته ضعف در بازي گيري از آنها و ... بوده اند. همه اين ويژگي ها به طور عيني در «شير و عسل» به كارگرداني آرش معيريان نيز ديده مي شود.
به چكيده اي چند خطي از داستان فيلم توجه كنيد : «يك جوان بدبخت كه به خاطر ارتكاب جرمي در حال فرار از دست پليس است، به طور اتفاقي وارد منزل يك سرمايه دار مي شود. در همان حال متوجه مي شود كه يكي از نزديكان خانواده اي كه در آن خانه زندگي مي كند فوت كرده و اتفاقاً قرار است يكي از اقوام آنها از هند آمده تا ارثيه خود كه ثروت هنگفتي هم هست را بگيرد. او از اين فرصت استفاده مي كند و خودش را همان فرد هندي معرفي مي كند! اما در ادامه دلباخته دختر خانواده شده و از فريبكاري اش پشيمان مي شود.»
اين خلاصه قصه فيلم ، براي نسل هاي قبل تداعيگر فيلم هايي است كه به «فيلم فارسي» معروف بودند. يكي از مشهورترين آن فيلم ها «گنج قارون» بود كه شباهت بسياري به «شير و عسل» دارد.
با اين اوصاف، نقد ساختار و تحليل محتواي اين فيلم اتلاف وقت و تكرار مكررات است. اما امثال «شير و عسل» مي توانند به عنوان نشانه ها و نمودار هايي براي آنها كه دغدغه اصلاح و تعالي سينماي ايران را دارند مورد بررسي فرهنگي و جامع شناسانه قرار گيرد.
يكي از راه هاي پي بردن به حافظه قومي و وضعيت اجتماعي در كشورهاي صاحب صنعت سينما ، مراجعه به فيلم هايي است كه در يك مقطع تاريخي در اين كشورها ساخته مي شود. مثلاً محققان در سال هاي آينده مي توانند براي مطالعه دغدغه ها و مسائل جاري در آمريكا ، يا نوع نگاه آنها به مسائل و ذهنيت شان در تحليل موضوعات در سال 0102 به فيلم هايي كه در اين زمان ساخته شدند رجوع كنند و در اثر مواجهه با حجم زيادي از فيلم درباره جنگ عراق ، به اين نتيجه برسند كه در اين مقطع تاريخي ، جامعه آمريكا با كابوس يك جنگ طاقت فرسا دست و پنجه نرم مي كردند.
اما متأسفانه اين مسئله در مورد سينماي ما صادق نيست و فيلم هايي كه در ساحت سينماي كشورمان توليد و به نمايش در مي آيند ، نمودار دقيقي از ايران امروز نيستند. فيلمي همچون «شير و عسل» نه تنها هيچ نسبتي با فرهنگ و جامعه ما ندارد كه يك عقب گرد فاحش و دردناك براي سينما و سينماگران ما محسوب مي شود. ماهيت و هويت اين نوع فيلم ها به يك دوران سپري شده بر مي گردد. اتفاقاً اين گروه از فيلم ها در دوره طاغوت ، با فضا و سياست هاي حاكم بر كشورمان هماهنگ تر بودند. برخلاف فيلم هاي عامه پسند امروز سينماي مان كه فارق از آرمان ها و منافع ملي و بي ربط به زندگي روزمره مردم هستند، در آن زمان آثار موسوم به فيلم فارسي به عنوان ابزاري براي تحميق جامعه تحت استيلاي ستمشاهي كاملاً در خدمت نظام حاكم بودند. عجيب است كه اين گونه همچنان با همان مختصات فكري و فرهنگي - اما با حذف صحنه هاي وقيح - به حياتش ادامه مي دهد.
كشور ما اكنون در يكي از مقاطع مهم تاريخي اش به سر مي برد. هر روز شاهد رقم خوردن افتخارات و پيروزي هايي براي كشورمان در عرصه هاي مختلف هستيم و به هر حال مشكلاتي هم در جامعه ما ديده مي شود. فيلم هايي آيينه تمام نماي ايران امروز هستند كه بتوانند به طور صادقانه اين فراز و نشيب ها را به تصوير بكشند. مهم ترين خطر آثاري چون «شير و عسل» تحريف واقعيات جاري در كشورمان است. آيا آنچه در اين فيلم مي بينيم نمايي از ايران هسته اي را نشان مي دهد؟ آيا در ميان آدم هاي خلق شده در اين فيلم - چه مثبت و چه منفي- مي توان مردم ايران را ديد؟! عجيب است ، در جامعه اي مملو از موضوع و سوژه ، فيلمساز ما به بازسازي سطحي و بي كيفيت موضوعات تكراري و نخ نما پرداخته است.
چنين فيلم هايي همچون درد مي مانند كه نشانه بيماري و افتادن سينماي ما در روزمرگي و بي خاصيتي است و اين كه مسئولان سينماي ما بايد فكري اساسي براي درمان اين بيماري كنند.
فيلم «شير و عسل» حتي در گيشه نيز شكست خورد و فروش نكرد. بنابراين حتي با توجيه اقتصادي نيز نمي توان به توليد چنين فيلم هايي تن داد.
این مطلب در صفحه هنر هفته نامه صبح صادق چاپ شده است.