آمريكا چه نيازي به «شاهزاده ايراني» دارد؟
عمده ترين حكمي كه درباره فيلم «شاهزاده ايراني»، محصول جديد سينماي آمريكا درباره كشورمان مي توان داد اين است؛ فيلمي تحريف آميز و برآمده از وهم و تخيل سازندگانش درباره گذشته باستاني ايران، كه هيچ ربطي هم به واقعيت هاي تاريخي ندارد.
پيش داوري است، اما قبل از ديدن هر فيلم هاليوودي درباره ايران بايد مطمئن باشيم كه مشتي پرت و پلاگويي را خواهيم ديد. اين كه در آمريكا فيلمي درباره ايران ساخته شود و در آن به هويت ما توهين گردد، اصلا عجيب نيست، اگر غير از اين بود، بايد شگفت زده مي شديم.
براي مطالعه اقوام باستاني، معمولا به آثار و اشياي دست ساز باقي مانده از آن ها مراجعه مي شود، يا براي شناخت جوامع قرون وسطايي، ادبيات توليد شده توسط آن ها بررسي مي گردد، اما در جوامع صنعتي و فراصنعتي، اين محصولات تكنولوژيك نظير سينما هستند كه حافظه قومي و باطن اجتماعي يك كشور را برملا مي كنند. (البته به شرطي كه بين سينماي يك كشور و بطن اجتماعي آن، پيوندي عميق برقرار شده باشد، نه اين كه همچون بخش اعظم سينماي ما، از متن جامعه جدا بماند) بنابراين، در شرايط كنوني، نبايد از سينماي آمريكا توقعي جز بازتاب آشفته گويي و اوهام درباره ايران داشت.
از اين رو فيلم هايي چون «اسكندر»، «300» و... حالا «شاهزاده ايراني» در عين اين كه تحريف تاريخ ايران هستند، به عنوان يك واقعيت هم قابل شناسايي اند؛ خواب هاي آشفته يك دستگاه عريض و طويل سينمايي وابسته به سازمان هاي جنگي و تروريستي، درباره ملتي كه نسبت به آن خصم مي ورزند؛ ايران!
اما «شاهزاده ايراني» چه مي گويد و آمريكا چه نيازي به آن دارد؟
اين فيلم توليد شده توسط كمپاني والت ديسني و به كارگرداني مايك نوول، اثري به ظاهر سرگرم كننده با لعابي از اكشن و زد و خورد است. اما نشانه ها و عناصري كه در آن تجلي يافته، چاره اي جز اين نمي گذارد كه آن را ادامه فيلم هاي ضد ايراني قبلي و بخشي از استراتژي ايران هراسي آمريكا بدانيم. اين درست است كه «شاهزاده ايراني» در فضاي دراماتيك تاريخي تعريف و خلق شده، اما واقعيت اين است كه گفتمان تنيده در اين فرم سينمايي، فراتر از يك فيلم تاريخي و اتفاقاً اثري درباره آينده است؛ آينده اي كه وراي يك حكايت افسانه اي مصنوعي روايت مي شود.
آغازگر فيلم، يادآوري اقتدار و گسترش تمدن ايراني است. فيلم در همان ابتدا تصويري از نقشه خاورميانه باستان نمايش مي دهد. تصويري كه گوياي حاكميت پارس از مرزهاي چين تا سواحل درياي مديترانه است.
اين يادآوري حساب شده، با اين هدف انجام گرفته كه تذكر دهد ايرانيان ماهيتي توسعه طلب و قلمروگستر دارند. چند باري هم بر تسلط ايرانيان بر جايي كه توسط صهيونيست ها اشغال شده ياد مي شود. يك بار همان جا كه راوي، حاكميت ايران را تا سواحل مديترانه اعلام مي كند و يك بار هم در صحنه اي كه كاراكترها از هجوم شاه ايران به فلسطين سخن مي گويند.
اما بين «شاهزاده ايراني» و فيلم هاي موسوم به آخرالزماني هاليوود، شباهت هاي بسياري است. شباهت هايي چون امكان نابودي بشر، كشمكش خير و شر و نجات جهان توسط شخصيت مثبت فيلم.
پيش بيني نابودي جهان از سوي دشمنان غرب، كليدي ترين موضوع فيلم هاي آخرالزماني است. اين بار، كاراكتري به نام «نظام» - كه در واقع نماد نظام اسلامي است- عامل نابودي جهان معرفي مي شود.
به اين روايت نمادين توجه كنيد: «نظام، پس از قتل شاه ايران، قصد دارد با تسلط بر «خنجر جادويي» قدرتمندترين حكومت در تاريخ را برپا كند. خنجر جادويي داراي اين قابليت است كه با ايجاد توفان شن دنيا را نابود كند.»
بدون شك، بايد منظور از خنجر جادويي را، همان توان تسليحاتي و هسته اي ايران بدانيم. اين فيلم در واقع در پس القاي اين موضوع به ذهن مخاطب خودش است كه اگر نظام جمهوري اسلامي ايران، توان دست يابي به يك قابليت جادويي را پيدا كند، بايد منتظر فرارسيدن آخرالزمان و تخريب جهان بود.
اما همه ماجرا به اينجا ختم نمي شود. بازهم مثل غالب فيلم هاي آمريكايي، نيرويي در مقابل آدم بدهاي داستان مي ايستد و جهان را نجات مي دهد. اين بار «دستان» يا همان شاهزاده ايراني است كه با نظام مقابله مي كند تا مانع قدرت گرفتن و خرابكاري او شود. در ابتداي فيلم مي بينيم كه دستان، فرزند اصلي شاه ايران نيست، بلكه شاه او را به فرزندي قبول مي كند. گويي دستان همان موعود نجاتبخش غرب است كه از ناكجاآباد مي آيد و در اين فيلم در قالب شاهزاده ايراني ظهور كرده است. جالب اين است كه ايفاگر نقش اين منجي جيك جينهال است. او يك يهودي آمريكايي با ويژگي هاي فيزيكي كاملاً غربي يعني مو، پوست و چشم روشن است. او همچنين روحيه اي رمانتيك و جنسي دارد كه از خصوصيات آرماني انسان غربي است.
به اين ترتيب، هاليوود حتي در فيلمي كه داستان آن به طور كامل در ايران مي گذرد، به قدري سنجيده عمل مي كند كه بازهم تصوير مثبتي از غرب ارائه شود و همه چيز در راستاي منافع آمريكا پيش رود.
بايد نتيجه گيري كرد كه «شاهزاده ايراني» تخريب تاريخ كشور ما نيست، بلكه تحريف واقعيات امروز جهان است. اين فيلم تصويري براي جابه جا كردن جايگاه منجي و نابودگر است.

این یادداشت در صفحه تصویر روز کیهان چاپ شده است. بخش اول آن را اینجا بخوانید.