بازي انگليسي در رسانه ملي

اين روز ها و شب ها بخش زيادي از زمان صدا و سيما –به طور خاص سيما- به پخش زنده و يا غير زنده مسابقات جام جهاني اختصاص يافته است . به طور كلي اين فستيوال ورزشي در طول زمان يك ماه برگزاري اش همه جهان را تحت الشعاع خود قرار مي دهد. اما آنچه باعث توجه گسترده به آن شده ، پوشش رسانه اي و به خصوص پخش مستقيم تلويزيوني آن است. اما چرا اين رسانه ها اقدام به پخش اين مسابقات مي كنند؟ آيا هدف آن ها فقط نشان دادن يك بازي فوتبال است؟ بدون شك پاسخ منفي است.

فوتبال و رسانه تلويزيون هر دو از يك جنس هستند. هر دو بخشي از فرهنگ مدرن و صنعتي غرب اند و هر دو ابزارهايي براي گسترش و بازر يابي سرمايه داري. وجود تابلو هاي تبليغاتي در حاشيه زمين مسابقات فوتبال و وجود همين آگهي ها در پس زمينه كنفرانس هاي خبري مربيان فوتبال ، نشانه اي كوچك اما گويا از پروپاگاندا بودن مسابقات جام جهاني است.  اگر فوتبال را يك قالب ايدئولوژيك ندانيم ساده انگاري است . اما بخشي از اين وجه ايدئولوژيك به وسيله تلويزوين ايجاد مي شود . آنجا كه بازيكنان فوتبال تبديل به قهرماناني اسطور اي و دست نايافتني مي شوند و حتي گاهي حركات هيستريك و ديوانه وار آن ها در مستطيل سبز ، مثل يك اثر هنري مورد تحليل ، تاويل و حتي گاهي تقديس قرار مي گيرد.

فوتبال با تلويزيون معنايي متفاوت پيدا مي كند. مخاطبان اين نمايش ورزشي ، قبل از اين كه يك مسابقه فوتبال را تماشا كنند ، تلويزيون تماشا مي كنند. به عباراتي ، تصويري را مي بينند كه تلويزيون از يك بازي ارائه مي دهد. به همين دليل هم هست كه كارشناسان ، گزارشگران و مربياني كه قصد تحليل واقعگرايانه يك بازي را دارند ، در محل مسابقه حاضر مي شوند. چون مي دانند آنچه تلويزيون از بازي مورد نظر آن ها نشان مي دهد ، همه واقعيت نيست ، بلكه گوشه اي تحريف آميز از يك مسابقه است. هنر تلويزيون اين است كه مي تواند روي بسياري موارد تمركز كند ، نكات ناپيدا و نه چندان واضح را پر رنگ كند و بر عكس ، برخي از واقعيت ها را حذف كند. به همين دليل هم نظام رسانه اي جهاني سعي دارد تا در هر دوره ، پخش بازي هاي اين مسابقات را پيچيده تر و پيشرفته تر كند و ظرافت هاي بيشتري را به كارگيرد . اين نظام تلاش دارد تا از همه ظرفيت هاي رسانه اي براي گرم تر كردن و سرگرم كردن مخاطبان جهاني استفاده كند. از اين زاويه ، اين تلويزيون است كه تب فوتبال را دامن مي زند و زمينه استفاده ابزاري از اين ورزش را فراهم مي كند.

 پخش مسابقات فوتبال از طريق شبكه هاي تلويزيوني ، در واقع يك نمايش تبليغاتي است. صاحبان شبكه هاي مختلف از اين برنامه جهت منافع سياسي و اقتصادي خود بهره مي برند. همان طور كه مسابقات بهترين فرصت براي صهيونيست ها شده تا بتوانند با دامن زدن رسانه اي به اين آن ها ماجراي تلخ و غير انساني حمله به كمك هاي انساني غزه را به محاق فراموشي بفرستند.

اين مسئله در پخش رسانه ملي كشورمان نيز جاري و ساري است.البته رسانه ملي سعي دارد تا با روش هاي خاص خود اقدام به بومي كردن و پاكسازي پخش بازي ها كند. اما آنچه به عنوان پخش مستقيم و تحليل و تفسير مسابقات جام جهاني در قالب برنامه «يك جهان يك جام» به نمايش درآمده ، مغلوب شدن صدا و سيما در مقابل روح استيلاجو و غفلت زاي صنعت فوتبال است. كافي است نحوه پخش اين برنامه مورد واكاوي قرار بگيرد.

با مقايسه برنامه هاي پخش زنده بازي هاي جام جهاني امسال با دوره هاي گذشته، تنها تفاوت به وجود آمده ،  افزايش پيام هاي بازرگاني و تمهيدات كاسب كارانه است. بيشترين عنصري كه چه در طول زمان پخش مسابقه و چه در قبل و پس از بازي ديده مي شود تبليغات و فرايند هاي اقتصادي است. حتي مسابقه ارسال پيامك نيز با انگيزه افزايش سود برگزار مي شود. اين مسابقه كه بر اساس اعلام مديريت صدا و سيما موجب گسترش نشاط در جامعه مي شود (كدام نشاط؟) تمهيدي است براي افزايش ارسال پيامك و در نتيجه افزايش سود براي مراكز مربوطه است . و گرنه هيچ برآيند فرهنگي ديگري در مسابقه پيامك پيش بيني مسابقات نيست. جالب اين است كه هر چه مي گذرد ، مهلت شركت در اين بازي رسانه اي بيشتر مي شود. قبلا بينندگان تا قبل از آغاز بازي بايد نتيجه را پيش بيني مي كردند ، كمي بعد اين مهلت به ابتداي نيمه دوم رسيد و در اين دوره فرصت تا دقيقه 80 پيش رفت ! با اين منوال بعيد نيست در دوره آينده جام جهاني ، بينندگان تا پايان بازي مهلت شركت در مسابقه پيامك را بيابند!

  پخش زنده بازي هاي جام جهاني از صدا و سيما به خودي خود هيچ عيب و ايرادي نيست ، بلكه انفعال و استغراق در اين مسابقات ، ضعف و نوعي انفعال رسانه اي در مقابل فضا سازي هاي رسانه اي غرب جنگ طلب محسوب مي شود. مشكل اساسي اين است كه چرا از فوتبال استفاده ابزاري مي شود اما از استفاده انساني و فرهنگي پرهيز مي شود. چرا گزارشگران محترم رسانه ملي هيچ اشاره اي به جنبه هاي استراتژيك و جريان شناسي جام جهاني نمي كنند. اگر مي دانند و نمي گويند ، قابل توجيه نيست و اگر ، نمي دانند ، يك ضعف بزرگ است.

 اين مسابقات مي توانست تبديل به يك فرصت تبليغاتي و فرهنگي مناسب شود. مي شد قبل و بعد از بازي ها به جاي پخش يك پيام صرفا بازرگاني ، پيام هاي فرهنگي و سياسي را پخش كرد . توليد كنندگان برنامه «يك جهان يك جام» مي توانستند به جاي تحليل هاي به اصطلاح كارشناسانه ، كه بسيار سرد و شتاب زده هستند ، تحليل هاي جامعه شناسانه و عالمانه ديگري را به مخاطب خود ارائه دهند. اي كاش در اين وانفسا و به خصوص مسابقات مراحل بالا تر كه به تبع حساسيت بازي ها ، تماشاگران بيشتري هم از بازي ها استقبال خواهند كرد ، فرصت را از دست نداد و كاري كرد كه فوتبال ، روزنه اي براي ترويج اخلاق و آگاهي شود ، نه غفلت و خواب زدگي.

قسمت دوم اين نوشته را در اينجا بخوانيد.