ظرفيت فراموش شده سريال در رسانه ملي

یادداشت نگارنده در هفته نامه صبح صادق.

در دنياي رسانه اي امروز فيلم هاي دنباله دار يا همان سريال ها جايگاه متفاوتي يافته اند. تا پيش از اين ، قالب هاي خبري، گزارشي و مستند به عنوان بهترين زبان براي القاي مفاهيم و انگاره هاي ايدئولوژيك شناخته مي شد، اما نظام رسانه اي جهاني كه در خدمت هژموني غرب است، به خوبي دريافته كه روش هاي خبري و ژورناليستي براي تحقق اهداف و راهبردهاي آنها كافي نيست. از اين رو همراه و همسان آن روش ها از قالب هاي نمايشي همچون فيلم و سريال هم استفاده مي كنند كه مدتي است سريال ها گوي سبقت را از فيلم هم ربوده اند. مصداق آن نيز سرمايه گذاري سنگين و توليد پر تعداد سريال هايي با مخاطب جهاني از سوي دستگاه هاي رسانه اي غرب ، به خصوص آمريكا است. مي بينيم كه حتي صهيونيسم جهاني براي پيشبرد اهدافش در ايران ، يك شبكه ماهواره اي به نام فارسي وان راه انداخته كه مخصوص پخش سريال است.
نكته قابل توجه اين است كه تمامي سريال هاي توليد شده غربي ها براي مخاطب جهاني داراي محتوايي ايدئولوژيك هستند. مي توان «لاست» ، «فرار از زندان» ، «24» را مثال زد كه از جمله استراتژيك ترين سريال هاي روز آمريكا به حساب مي آيند. جالب اين است كه سه سريال ذكر شده به طور گسترده در بازارهاي قانوني و قاچاق فروش فيلم ايران نيز يافت مي شوند.
اما درست در شرايطي كه رسانه هاي دشمن به شدت در حال توليد و پخش چنين سريال هايي هستند ، در كشور ما رسانه ملي در اين زمينه دچار ركود شده است. به طوري كه در حال حاضر هيچ يك از سريال هاي در حال نمايش از شبكه هاي مختلف سيما نه داراي قابليت استراتژيك هستند و نه آنچنان قدرت جذب مخاطب را دارند. كافي است مروري اجمالي به مجموعه هاي نمايشي در حال پخش شود. اين روز ها دو سريال ، هفته اي سه مرتبه روي آنتن مي روند. يكي «باغ شيشه اي» است. سريالي طنزآميز كه نه از ظرفيت هاي اين زبان به خوبي استفاده كرده و نه حرف و محتواي خاصي براي بيننده خودش دارد. به همين دليل هم در بين مردم جايگاه خوبي را پيدا نكرده است. عجيب است كه چنين سريالي امتياز پخش سه شب در هفته را به دست آورده است.
ديگر سريالي كه اين امتياز به آن تعلق گرفته «تاوان» است. با توجه به اين كه اين سريال در قسمت هاي نخستين خودش قرار دارد، قضاوت درباره آن زود است، اما اين سريال هم جريان ساز نبوده و با استفاده از الگوهاي امتحان پس داده و نزديك شدن به ذائقه مخاطب ، بيش از تأثيرگذاري فرهنگي در پي برتري يافتن در نظرسنجي هاي ميزان تماشاگر است.
مجموعه ديگري كه مدت هاست از سيما پخش مي شود، «پرانتز باز» است. وجود نام فيلمسازي معروف به عنوان كارگردان اين مجموعه توقعات را از آن بالا برد. كيومرث پور احمد ، كارگردان سريال پرانتز باز همان كسي است كه «قصه هاي مجيد» را ساخته بود. اما نتيجه حاصل شده با اين نام هماهنگ نيست. «پرانتز باز» به رغم توجه به موضوعات اجتماعي و ساختاري روان، اما به شدت سرد است و در ضمن به موضوع مورد توجهش چندان گيرا و تأمل برانگيز نپرداخته است. هم فرم و هم محتوايش فشل است و كمبودهاي بسياري دارد.
ساير سريال هاي در حال پخش از شبكه هاي سيما در رده مجموعه هاي درجه ب و ج قرار دارند. مجموعه هايي همچون «محله تهروني ها» ، «دفتر خانه شماره 13» و ... نكته قابل تأمل درباره سريال هاي ايراني در حال پخش از شبكه هاي مختلف سيما اين است كه همه آنها روايت ها و حكايت هايي از طبقه متوسط و بالا آن هم از نوع تهران نشين هستند و همه آنها خنثي و غير گزنده اند. نه باعث خوشحالي كسي مي شوند و نه آزار مي دهند. فضاي اين سريال ها از زندگي روزمره و دغدغه هاي اصلي مردم فاصله دارد و به همين دليل نمي توان انتظار تأثير گذار و جريان سازي را از سوي آنها داشت.
مابقي آثار در حال پخش نيز خارجي هستند. مجموعه هايي چون «هشدار براي كبرا 11»، «سرزمين بادها» ، «حلالم كن»، «نقاب»، «پليس كهنه كار» ، «پرستاران»، «جنايت هاي غير حرفه اي» و ... كه بايد آنها را مجموعه هاي فرعي رسانه ملي به حساب آورد. زيرا در كشورهايي ديگر و براي فرهنگي ديگر توليد شده اند. هرچند با روش هاي مميزي سعي مي شود تا پاكسازي و تا حدودي بومي شوند، اما به هر حال آبشخور ديگري دارند و با ملاحظات موجود در كشور مبدأ ساخته شده اند.
اين بررسي اجمالي گوياي آن است كه هم اكنون رسانه ملي از فقر مجموعه نمايشي رنج مي برد. ركود در عرصه سريال ها در شرايطي ايجاد شده كه درهمين مقطع زماني شاهد رشد نسبي فعاليت صدا و سيما در حوزه آثار گزارشي و مستند هستيم. به خصوص مستندهاي سياسي و افشاگرانه كه هم توجه بينندگان عام را جلب كرده اند و هم نقش موثري در افزايش بيداري و آگاهي در جامعه دارند. برنامه هايي همچون «ديروز ، امروز، فردا» ، «شاخص»، «نقاب» ، «روشنگري» و ... همگي جريان ساز بوده و واكنش هاي فراواني را برانگيخته اند. با اين حال ضعف در بخش هاي نمايشي ، اين جريان سازي را ناقص گذاشته است. رسانه ملي براي نيل به اهداف و آرمان هايش از جمله ، دفاع از فرهنگ و ارزش هاي مردم كشورمان در مقابل ناتوي فرهنگي غرب بايد به رشد متوازن دست بزند. همان طور كه در ابتداي اين نوشتار ذكر شد ، يكي از بهترين مجراها براي جريان سازي انقلابي و استراتژيك ، سريال است. اين قالب رسانه اي داراي مزيت هايي است كه خبر و مستند و ساير كارهاي رسانه اي فاقد آن هستند. مثلاً مجموعه هاي نمايشي و دنباله دار ، داراي اين توان هستند كه پيام مورد نظر را غير مستقيم و با اثرگذاري بيشتر و طولاني مدت تر به ذهن مخاطب منتقل كنند. همچنانكه در مورد سريال هاي استراتژيك آمريكايي نيز اين شاخصه حاكم است. افراد با هدف سياسي سراغ امثال لاست و 24 نمي روند. بلكه مقصودشان تفريح و سرگرمي است. چه بسا بسياري از بينندگان اين نوع آثار تا پايان نيز به محتواي سياسي و ايدئولوژيك آنها پي نبرند. اما بدون اين كه خودشان متوجه شوند تحت تأثير آنها قرار گرفته و مفاهيم تنيده شده در تار و پود ساختار و محتواي آنها را دريافت مي كنند. با استمرار اين روند و تماشاي دراز مدت و پي در پي اين نوع فيلم ها، به تدريج مخاطب نا آگاه تبديل به شهروندي مورد انتظار توليدكنندگان آن آثار مي شود.
قابليت ديگر سريال ها اين است كه بر خلاف ساير برنامه ها قدرت جذب مخاطب عام را دارد. مستند ها ، گزارش ها ، ميزگردها و بخش هاي خبري تنها بخشي از مردم را به خود جلب مي كنند. اما مجموعه هاي نمايشي مي توانند همه طيف ها را با خود همراه كنند.
يكي از القائات نادرستي كه معمولاً از سوي شبه روشنفكران و طرفداران نظريه باطل «هنر براي هنر» صورت مي گيرد ، اين است كه آثار هنري با رويكرد محتوايي و جهت گيري سياسي و فكري خاص باعث دفع مخاطب مي شوند. اين در حالي است كه واقعيت چيز ديگري را نشان مي دهد. به طوري كه پر بيننده ترين و محبوب ترين سريال هاي سال هاي اخير سيما ، آثاري با گرايش ايدئولوژيك و استراتژيك بوده اند. از جمله اين آثار مي توان به «يوسف پيامبر» ، «به كجا چنين شتابان» و «هوش سياه» اشاره كرد كه همه آنها داراي دغدغه و مسئله خاصي بودند و در عين حال در امر جذابيت نيز موفق شدند ؛ برعكس آثار خنثي كه فقط به حيف و ميل شدن بودجه مي انجامند. حتي مجموعه تلويزيوني «در چشم باد» هم در قسمت پاياني كه به موضوع آزادسازي خرمشهر پرداخت بيشتر از ساير قسمت هايش مورد استقبال خاص و عام قرار گرفت. اين تجربه ها مي توانند راهنماي خوبي براي مديران و برنامه سازان رسانه ملي باشند تا از ظرفيت هاي فراموش شده سريال بيش از پيش بهره ببرند.