مسئله داوري در جشنواره فيلم فجر

يكي از مسائلي كه هر دوره در جشنواره فيلم فجر تكرار مي شود، داوري و انتخاب نامزدها و برندگان سيمرغ ها است. موضوعي كه در هر دوره دستمايه انتقاد و قهر كردن عده اي قرار مي گيرد. شايد كمتر دوره اي از جشنواره فيلم فجر را بتوان يافت كه در آن عده اي از فيلمسازان شركت كننده در جشنواره نسبت به عدم نامزدي يا دريافت جايزه اعتراض نكرده باشند. هرسال، پس از مراسم اختتاميه جشنواره و تقسيم سيمرغ ها، تازه دور تازه اي از بحث ها و نظرات و دعواها درباره بحق بودن يا نبودن انتخاب برندگان اين ماراتن سينمايي آغاز مي شود. البته اين مسئله يكي از جذابيت ها و عوامل مهيج تر شدن هر دوره جشنواره محسوب مي شود. چون نمي توان تا قبل از اعلام رسمي اسامي برندگان هيچ چيزي را پيش بيني كرد. چه بسا فيلمي كه ابدا تصور برگزيده شدنش نمي رود، ناگهان به عنوان برترين فيلم معرفي مي شود و همه را شگفت زده مي كند. مثال بارز، اهداي جايزه بهترين فيلم جشنواره سال گذشته به فيلم »جرم« به كارگرداني مسعود كيميايي بود. اين انتخاب در شرايطي اتفاق افتاد كه هيچ كس پيش بيني اش را نمي كرد. حتي بسياري از طرفداران فيلم هم از اختصاص سيمرغ برترين فيلم جشنواره فجر بيست و نهم به آن أثر متعجب شدند.
اما اين اتفاقي كه هر سال در پايان جشنواره تكرار مي شود، خود يكي از نشانه هاي وجود مشكل و بيماري در كالبد جشنواره بين المللي فيلم فجر، اين مهم ترين رويداد سينمايي ايران است. جالب اين است كه هر سال هم حرف و حديث هايي درباره اعمال نظر به داوران از «بالا» يا ايجاد جدل و قهر بين داوران بر سر تقسيم سيمرغ ها منتشر مي شود. چون اصلا ملاك و معياري براي داوري و انتخاب بهترين فيلم ها در اين جشنواره وجود ندارد. به نظر مي رسد كه سليقه داوران بر هر چيز ديگري مي چربد. اين درحالي است كه اغلب جشنواره هاي صاحب شهرت در جهان ملاك هايي مشخص براي انتخاب فيلم هايشان دارند. مثلا در جايزه سينمايي اسكار آمريكا، منافع كمپاني ها و دولت و به طور كلي، حيات سرمايه داري است كه تعيين كننده برندگان است.(حداقل در چند سال اخير اين گونه بوده است)
سرگرداني در شيوه انتخاب برندگان را بايد يكي از نتايج بي هويت بودن جشنواره فيلم فجر دانست. ايجاد چارچوبي مشخص براي قضاوت داوران و برقراري ملاك هايي خاص مي تواند پايان بخش حرف و حديث ها و قهرها و بغض ها در پايان جشنواره فيلم فجر باشد.
در سال هاي اخير، جوايز جشنواره در قالب دو بخش به فيلم ها داده شده است. يكي بخش اصلي است كه نماد اصلي اش هم سيمرغ هاي زرين هستند. يكي هم بخش فرعي كه با نام بخش «تجلي اراده ملي » شناخته مي شود. كارگزار اصلي اين بخش هم نهادها،وزارتخانه ها، موسسات و انجمن ها هستند كه هر يك به اقتضاي رسالتي كه در جامعه دارند، فيلم همراستا با خود را برمي گزينند. از اين رو نوعي شكاف در شيوه معرفي برگزيدگان ديده مي شود. در بخش اصلي، شاخصه اصلي كه خيلي انتزاعي و سليقه اي هم هست، امتيازات فرمي و ساختاري آثار است. يعني داوران جشنواره، بي تفاوت به محتوا و مفهوم فيلم ها، صرفا با تكيه بر جنبه هاي تكنيكي و فني، برترين ها را معرفي مي كنند. اما در بخش تجلي اراده ملي، مضامين فيلم ها عامل اصلي قضاوت است. به همين دليل هم هست كه گاهي فيلمي كه در بخش اصلي با حداقل سيمرغ و گاهي بدون دريافت حتي يك جايزه بدرقه شده، در بخش تجلي اراده ملي از ساير رقبا پيش افتاده است.
اين دوگانگي در دوبخش اهداي جوايز به برترين هاي جشنواره فيلم فجر، جشنواره فجر را به نوعي خنثي كرده و قابليت جريان سازي آن را گرفته است. بخصوص ناديده گرفته شدن محتواي آثار و محدود ساختن داوري به ساختار و تكنيك -كه آن هم معلوم نيست با چه متر و معيارهايي صورت مي گيرد- باعث شده كه جشنواره فجر نتواند راهنماي خوبي براي انتخاب بهترين فيلم ها به جامعه باشد.
به نظر مي رسد كه بهترين راهكار، تلفيق شاخصه هاي تكنيكي و محتوايي در أمر داوري جشنواره باشد. به اين ترتيب، توليد كننده هاي آثار سينمايي بيش از پيش تشويق مي شوند كه در آثار خود اعتلاي محتوايي را با كيفيت ساختاري در هم آميزند.

این یادداشت در روزنامه کیهان منتشر شده است.