صفحه فرهنگ مقاومت 30 مهر 96

تکاور ایرانی به روایت همسرش

 

صفحه فرهنگ مقاومت این هفته با گزارشی درباره شهید مدافع حرم، خیرالله احمدی فرد منتشر شد.

در این صفحه همچنین مقاله ای با عنوان «جنگ الفاظ یا مفاهیم؟» درباره اصطلاحات دفاع مقدس و خاطره ای از دانشجوی شهید، مسعود فغفور مغربی منتشر شده است.

لینک: http://kayhan.ir/fa/issue/1128/8

صفحه فرهنگ مقاومت، یکشنبه هر هفته در روزنامه کیهان منتشر می شود.

نگاهی به مستند «نقاشی یک رویا» به کارگردانی ساسان فلاح فر

ماجرای یک رها شده از چنگال داعش

 

 چندی قبل، رسانه‌های خارجی تصاویری ضبط شده توسط داعشی‌ها از چند اسیر افغانستانی را پخش کردند. سخی میرالله قلی، یکی از این اسرا بود. او نیز قرار بود همچون بسیاری دیگر از اسیران داعش که به ارتداد محکوم می‌شوند، سر از تنش جدا شود. اما درست در لحظه اجرای حکم و دقایقی قبل از اینکه تیزی تیغ داعشی‌ها پوست گردنش را لمس کند، با رسیدن حکم مبادله نجات پیدا می‌کند. این روزها فیلم مستندی با عنوان «نقاشی یک رویا» در فضای مجازی منتشر شده که حکایتگر این افغانستانی رها شده از چنگال داعش است. البته او قبل از این از بند یک معضل مهلک دیگر رها شده بود.

مستند نیمه بلند «نقاشی یک رویا» به نمایش بخشی کنجکاوی برانگیز و اسرار آمیز از جبهه نبرد با داعش می‌پردازد. لشکر فاطمیون که از آن به عنوان گروه افغانستانی‌های سپاه قدس یاد می‌شود طی سال‌های اخیر نقش موثری در تاراندن تکفیری‌ها در عراق و سوریه داشته‌اند. بدون شک پیروزی مقاومت بر داعش -که به زودی تکمیل خواهد شد- تا حد بسیار زیادی مدیون این افغانستانی‌های سرباز و دلباخته اهل‌بیت(ع) است. اما زندگی و مبارزات این سربازها برای بسیاری از مردم کشور ما و همچنین سایر کشورها یک کنجکاوی بزرگ است.

ساسان فلاح فر، طلبه فیلمساز که طی سال‌های اخیر مستندهای زیادی در رابطه با جبهه مقاومت خلق کرده، در «نقاشی یک رویا» نیز روی زندگی و سرنوشت یکی از رزمندگان لشکر فاطمیون متمرکز شده است. ما در این مستند و در زمان کوتاه و فشرده نیم ساعته با سخی میرالله قلی همراه می‌شویم و ماجراهای عجیب و شگفت انگیزی که برای او پیش آمده را می‌بینیم و می‌شنویم.

آنچه «سخی» را با خیلی دیگر از نیروهای مقاومت متمایز کرده، تفاوت قبل و بعد از حضورش در جنگ است. او قبلا گرفتار اعتیاد بود. اما اینکه یک کارگر افغانستانی معتاد به مواد مخدر چطور سر از جنگ سنگین و هراسناک با داعش در می‌آورد، سوژه جالبی است که رازهای آن در این مستند برملا می‌شود. شاید در نگاه اول برخی از افراد سطحی نگر این پاسخ را مطرح کنند که خب، این کارگر برای تأمین زندگی و همچنین یافتن هزینه مواد مخدر خود به منبع درآمد نیاز داشته و عضو لشکر فاطمیون شده تا از این طریق، بخشی از هزینه‌های زندگی خود را به دست آورد. اما واقعیت این است که کمتر کسی حاضر است برای پول، به عرصه پربلا و خطرناکی چون جنگیدن با داعش تن بدهد. اصولا فردی که معتاد به مواد مخدر باشد در حالت عادی نمی‌تواند به راهی که شجاع‌ترین و با اخلاص‌ترین انسان‌ها در آن گام می‌نهند پا بگذارد. همین تناقض‌ها، موضوع مستند «نقاشی یک رویا» را جذاب و مهیج کرده است.

نیمه اول فیلم، خیلی آرام و معمولی طی می‌شود. تقریبا همه چیز شبیه سایر روایت‌هایی است که معمولا از مدافعان حرم در سوریه می‌شنویم یا می‌خوانیم. سخی به بازگویی حضورش در سوریه، آموزش دیدن، رفتن به عملیات و گرفتار شدن در محاصره و تلاش برای فرار از محاصره می‌پردازد. تصاویر آرشیوی که توسط داعشی‌ها ضبط شده است نیز به کمک راوی فیلم می‌آید. اما این آرامش و فضای تکراری و یکنواخت، درست در میانه فیلم تبدیل به طوفانی مهیب و وحشتناک می‌شود. جایی که سخی و همراهانش به اسارت داعش در می‌آیند و از اینجا، فضای فیلم شبیه فیلم‌های ترسناک می‌شود. داعشی‌ها همچون زامبی‌ها و خون‌آشام‌های هالیوودی به جان اسرای خود می‌افتند و با هر وسیله‌ای که در دست دارند آن‌ها را آزار می‌دهند. اما تفاوت این فیلم با آثار هالیوودی در این است که اینجا، سخی بعد از 14 ماه قرار داشتن در زیر شدیدترین شکنجه‌ها و آسیب‌های جسمی و روحی بسیار سخت، احیا می‌شود. او امروز نه تنها معتاد نیست، بلکه یک هنرمند است. اگر قبل از این سرش به کشیدن مواد مخدر گرم بود، این روزها اوقات فراغت خود را با کشیدن تابلوهای نقاشی و مطالعه می‌گذراند و معنویت به زندگی‌اش برگشته است.

شاید بتوان نقطه ضعف فیلم را شروع آن دانست. روایت فیلم بدون هیچ مقدمه‌ای، فردی را نمایش می‌دهد که در حال نقاشی با بوم و رنگ است و بعد قصه زندگی خود را تعریف می‌کند؛ اینکه در چه سالی متولد شده و همراه پدر و مادرش از افغانستان به ایران آمده و در ایران ماندگار شده و ... جای یک اتفاق که مخاطب را به شنیدن زندگینامه یک افغانستانی مهاجر و ساکن در ایران تحریک بکند در افتتاحیه فیلم خالی است. مخاطب چرا باید بنشیند و این فیلم را ببیند؟ مثلا می‌شد فیلم را با لحظات شکنجه شدن توسط داعشی‌ها آغاز کرد و سپس از بوم و نقاشی و زندگی سخی سخن گفت.

حوزه جدید به وجود آمده در فرهنگ و جامعه ایران با عنوان «مدافعان حرم» مملو از ماجراها و مضامین شگفت انگیز برای خلق آثار هنری است. با این حال، اغلب فیلمسازهای ما به موضوعات تکراری و کلیشه‌ای رایج در سینما محدود شده‌اند. همان طور که «سخیِ» فیلم «نقاشی یک رویا» به مدد حضور در جبهه دفاع از حرم حضرت زینب(س) پروانه وار از پیله خود آزاد شد، سینمای ما نیز می‌تواند با توجه به این جبهه و حوادث و انسان‌هایی که در آن ظهور کرده‌اند از حصار موضوعات و روایت‌های محدود و بسته خود نیز رها شود.

مطالب من را در تلگرام هم دنبال کنید: https://t.me/arashfahim1396

نگاهی به مستند «پول و پورن»

ورود به جعبه سیاه سازمان فحشا و قاچاق دختر
 
مستند «پول و پورن»گرچه به موضوعی پرداخته که صحبت از آن در فضای رسمی و عادی، توأم با پیچیدگی های خاصی است و از نظر برخی هم ممکن است موجب قبح شکنی شود، اما این فیلم به عمق فضایی رفته و از اسناد و اتفاقاتی پرده برداشته است که هر چند کوچک و محدود و پنهان، اما به هر حال در زیر پوست جامعه ما وجود دارد و کم توجهی به آن ممکن است در دراز مدت به گسترش آن و افزایش تلفات در میان بخشی از مردم منجر شود. رسانه، ابزاری است که هم برای سرگرمی استفاده می شود و هم آگاهی بخشی. در دنیای امروز توجه رسانه ها به موضوع «پورن» بیشتر جنبه سرگرم سازی و تجاری دارد، اما از آنجایی که این مسئله یک آسیب اجتماعی و فرهنگی هم محسوب می شود و زمینه ها و عوامل آن به عنوان بخشی از آنچه جنگ نرم علیه ایران خوانده می شود در سطح و عمق جامعه ما جریان یافته، رسانه می تواند نقش تقابل و بیدارسازی جامعه نسبت به آن را هم بازی کند. مستند «پول و پورن» اقدامی تقابلی با این موضوع است. این مستند به روایت یک باند شکار و قاچاق دختر به خارج از کشور –عمدتا دبی- به عنوان برده جنسی می پردازد. باندی که چندی پیش توسط سازمان جرایم سایبری سپاه پاسداران انقلاب اسلامی کشف شد. بخشی از اطلاعات و تصویرهای به دست آمده از این باند در اختیار مرکز مستند سوره قرار گرفته و به کارگردانی مهدی نقویان تبدیل به یک فیلم مستند شده است.
مهدی نقویان، مستندساز جوانی است که به خاطر پرداختن به موضوعات حساس و مهم تاریخ معاصر شناخته شده است. شیوه فیلم سازی او کنار هم قرار دادن تصاویر آرشیوی و ترکیب آنها برای بازنمایی وقایع گذشته و کشف حقایق تازه است. این بار اما نام او پای مستندی ثبت شده که حاصل تدوین تصاویری جدیدتر است و موضوعی دردناک و ترسناک دارد، اما «پول و پورن» چه می گوید؟
 
ورود به جعبه سیاه یک باند قاچاق دختر
 
چند سال قبل و در فصل اول سریال «قلب یخی» ماجرای فعالیت های یک باند مدلینگ در زمینه قاچاق دختران ایرانی به خارج از کشور به تصویر کشیده شد. جوان هایی که به هوای نمایش روی صحنه بزرگ ترین شوهای مد جهان و رفتن عکسشان روی صفحه اول مجله های مد و آرایش و رسیدن به رفاه و خوشبختی وارد این فضا می شدند، غافل از اینکه مقصد نهایی این سراب زیبا و وسوسه انگیز، بیابانی دهشتناک و پرشکنجه است. آنچه در این سریال به نمایش درآمد، آمیخته با درام، تخیل و تصنع بود، اما این بار یک فیلم مستند با تصاویر واقعی به درون یکی از همین باندها رفته و اتفاقات و حوادث مخوف و تکان دهنده آن را فاش می کند. البته ساختار این فیلم بیش از آنکه به مستندهای معمول شباهت داشته باشد، شبیه به گزارش های تصویری تلویزیون است. یعنی ما با بسته ای فشرده از اطلاعات مواجه هستیم و به جای داستان یا سیر روایی، این تراکم وقایع و رخدادهای حول موضوع فیلم است که مخاطب را همراه می کند. بخش اعظم فضای این مستند را تصاویر و صداهای ضبط شده توسط خود دست اندرکاران باند مذکور از خانه های تیمی و مراکزی که در آنها فعالیت می کردند تشکیل داده است که مصاحبه با برخی از قربانیان نیز چاشنی آن شده است. در مجموع، به لحاظ فرمی، مستند «پول و پورن» کار رو به جلو و مطلوبی نیست و حتی از مجموعه مستندهایی چون «بیراهه» و «شوک» هم پایین تر قرار می گیرد، اما از نظر موضوع و رویکرد افشاگر خود می تواند برای مردم هشدار دهنده باشد.
 
ورود به جعبه سیاه یک باند قاچاق دختر
 
چندی قبل نیز در مستند «انقلاب جنسی» به کارگردانی حسین شمقدری مسئله فحشا مطرح شده بود، اما برخلاف فیلم شمقدری که فاقد تحلیل و آسیب شناسی عمیقی است، فیلم نقویان به رغم سادگی و فقدان فرم به معنای واقعی کلمه اما از مسیر افشای ژورنالیستی واقعیت، به زمینه های اجتماعی مسئله نیز نزدیک می شود. اشتباه استراتژیک مستند «انقلاب جنسی» این بود که مسئله فحشا را به گرایش های غریزی تقلیل داده بود. این نگاهی است که متأسفانه طی سال های اخیر توسط بخشی از قشر به اصطلاح روشنفکری هم ترویج می شود که معضلات و ناهنجاری های اخلاقی جنسی در جامعه را ناشی از محدودیت ها معرفی می کنند. این در حالی است که مستند «پول و پورن» نشان می دهد که فحشا، یک سازمان سیاسی و اقتصادی است که ریشه های آن را باید در کانون های زرسالار آن سوی آب دید. سرمایه داری، اگر در گذشته ای نه چندان دور صرفا با روش های امپریالیستی، جوامع را به صورت مستقیم تحت استعمار و غارت خود قرار می داد، این روزها و به مدد رسانه ها، از طریق ترویج سبک زندگی غربگرا و لاکچری و از بین بردن فرهنگ بومی جوامع جهان سوم، مردم این جوامع را برده و رام خود می کند. به طوری که امروز، پورن و فحشا تبدیل به صنعتی پرسود و درآمدزا برای برخی از کمپانی ها در آمریکا و برخی دیگر از کشورهای غربی تبدیل شده است. این جریان، یک شبکه جهانی است که متأسفانه شعبه های آن در ایران هم در قالب قاچاق دختر به مناطقی چون دبی فعال است. دبی، شهری به ظاهر پیشرفته با آسمان خراش ها و برج های چشم نواز و خیره کننده ای در قلب یک کشور شیخ نشین و عقب مانده است. اما در مستند پول و پورن می بینیم که زیر برج های شیک همین منطقه آزاد تجاری، سیاهچال هایی وجود دارد که محل آزار و اذیت و اسارت دخترهایی است که فریب خوردند. این مستند حتی نفوذ این سازمان ها را در داخل فاش می کند.
یکی از بسترهای اصلی قاچاق انسان که به خوبی در مستند «پول و پورن» به آن اشاره شده، شبکه های اجتماعی است. اولین بار در مستند «راز آرماگدون» به کارگردانی سعید مستغاثی بود که فاش شد، یکی از کارکردهای شبکه های اجتماعی، تسهیل امر قاچاق انسان –زن و کودک- است. در فیلم «پول و پورن» هم می بینیم که اغلب قربانی های باندهای فساد و فحشا، اولین بار در شبکه های اجتماعی و فضای مجازی شکار می شوند. متأسفانه هر بار به نقد فضای مجازی پرداخته می شود، منتقدان به مخالفت با آزادی و طرفداری از سانسور متهم می شوند، اما در این فیلم به طور مستند می بینیم که رها شدن شبکه های اجتماعی و عدم نظارت و کنترل آن ها چگونه می تواند زندگی برخی از مردم را نابود کند. البته قبل از هر کس، خود مردم هستند که باید گرداب های فضای مجازی را بشناسند و از فرو رفتن در آن ها خودداری کنند.

البته هر یک از محورهای اساسی مطرح شده در «پول و پورن» دارای ابعاد بسیار پیچیده ای هستند که سایر محققان و مستندسازان اجتماعی می توانند با تعمیق در آن ها، به نتایج موثر و بیدار کننده ای برسند. محورهایی چون تأثیر سبک زندگی بر گسترش فحشا، نقش شبکه های اجتماعی و فضای مجازی در جذب جوانان به سازمان های فحشا و قاچاق دخترها، محوریت مافیاهای اقتصادی در فساد جنسی، طرح های دولت های استکباری در توسعه صنعت پورن و ... همه به طور گذرا در این مستند مورد توجه قرار گرفتند که هر کدام، هزارتویی پیچیده و پر از رازهای مگو هستند.

مطالب من را در تلگرام هم دنبال کنید: https://t.me/arashfahim1396

نگاهی به فیلم «6 روز»

تجزیه ایران در سینمای انگلیس


فیلم «6 روز» (6 days) نمونه یک فیلم تاریخی اما درخدمت مسائل روز است. موضوع این فیلم درباره واقعه‌ای است که 37 سال قبل، برای ایران اتفاق افتاد اما واکنش یا خوانشی است از شرایطی که امروز پیرامون ما می‌گذرد. زمان نمایش فیلم در سطح جهان دقیقا مطابق است با آغاز شکل گیری یک جریان انحرافی جدید در منطقه‌ای که کشورمان در آن قرار دارد و فراز و نشیب هایش به سرنوشتمان گره خورده است. به همین دلیل هم «6 روز» گرچه فیلم مهم و خوبی نیست و خیلی هم مورد توجه قرار نگرفته، اما به خاطر نوع نگاهی که این محصول سینمای انگلیس به ایران و مسائل آن دارد، حداقل برای ما ایرانی‌ها می‌تواند مهم تلقی شود. با توجه به اینکه ما با یک فیلم دولتی مواجه هستیم و فیلمساز در متن و محتوای فیلم، ارادت و علاقه زیاد خود به دولت و سیستم امنیتی و نظامی بریتانیا را به طور آشکار نشان می‌دهد، می‌توان این فیلم را نماینده نگاه حاکم بر انگلستان نسبت به کشورمان دانست. آن هم در روزگاری که باز هم پرونده تجزیه‌طلبی باز شده است.
وقتی در خبرها خواندیم که «6 روز» تازه‌ترین فیلم ضدایرانی سینمای غرب روی پرده رفته، ابتدا تصور می‌شد که باز هم پای آمریکا در میان است. چون هالیوود پیشگام و پیشتاز تولید فیلم‌هایی علیه کشور ما بوده است. اما این بار استعمار کهن، یعنی انگلیس در این زمینه در حال سرمایه‌گذاری است. با این حال و برخلاف خوی مکار و پیچیده انگلیس و برخلاف مشی بی‌بی‌سی، این فیلم به شدت ساده، شعارزده و سطحی است. حتی تحریف تاریخ در این فیلم به قدری غلیظ و شدید است که پی بردن به آن به تحلیل و تعمق خاصی نیاز ندارد. نگاه غالب بر فیلم، در همان سکانس ابتدایی فیلم برملاست. آن هم وقتی که درخلال صحبت فیلم از تروریسم و نمایش تصاویر بمب‌گذاری و انفجار، تصاویری از انقلاب اسلامی ایران به نمایش در می‌آید.
فیلم «6 روز» به کارگردانی توآ فریزر، ماجرای حمله به سفارت ایران در لندن در سال 1980 میلادی (1359 شمسی) را روایت می‌کند. اما سایه‌ای از آنچه «تجزیه‌طلبی» خوانده می‌شود هم در آن دیده می‌شود. در ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی و چند ماه به شروع جنگ تحمیلی، یک گروه شش نفره عرب تبار، سلاح به دست به سفارت کشورمان حمله می‌کنند. آنها خود را «جنبش دموکراتیک آزادی عربستان» معرفی می‌کنند. البته منظورشان عربستان سعودی نیست، بلکه خوزستان را با نام جعلی عربستان یاد می‌کنند! این گروه درواقع همان‌هایی هستند که در داخل کشورمان به جریان خلق عرب مشهور بودند و یک گروه تجزیه‌طلب و درخدمت صدام شناخته می‌شدند. خلق عرب در ماه‌های منتهی به آغاز جنگ تحمیلی، به رژیم بعث عراق پیوستند و فعالیت‌هایی چون بمب‌گذاری در معابر عمومی و قتل عام غیرنظامیان و مردم عادی را در دستور کار قرار دادند. یکی از اقدامات آنها در همان دوران، حمله به سفارت جمهوری اسلامی ایران در لندن بود. اتفاقی که منجر به شهادت دو نفر از کارکنان سفارتخانه شد.
فیلم «6 روز» متظاهر به روایت واقع گرایانه این رویداد است. اما حلقه مفقوده فیلم، دقیقا موضوعی است که محتوای فیلم را با آنچه در واقعیت رخ داده معکوس می‌کند. آنچه در این فیلم یک معماست و پاسخ حل آن مشخص نمی‌شود این است که گروه مسلح عرب تبار، چگونه به این راحتی پا به سفارت ایران می‌گذارند؟ چرا هیچ کس مانع آنها نمی‌شود؟ گروه مهاجم، منتسب به یک جریان تجزیه‌طلب بودند. غیرقابل کتمان است که در آن دوران، دولت انگلیس از این جریان و همه گروه‌های معاند و تجزیه‌طلب حمایت می‌کرد. اما در فیلم، این حقیقت دقیقا واژگونه معرفی می‌شود؛ در فیلم می‌بینیم که گروگانگیرها که برخی از آنها فارسی صحبت می‌کنند، هیچ‌اشاره‌ای به هدف اصلی شان یعنی جدا کردن بخشی از خاک ایران نمی‌کنند، بلکه بارها تأکید می‌کنند که؛ «ایران، تعدادی از عرب‌ها را بازداشت کرده و ما خواهان آزادی آنها هستیم» و در بخش‌هایی از فیلم هم گفته می‌شود که «ایرانی‌ها، عرب‌ها را آزار می‌دهند»(!) اما فیلم هیچ‌اشاره‌ای به این نمی‌کند که گروه خلق عرب، در ایران اقدام به کشتار عرب‌ها می‌کرد. نکته دیگر این است که در فیلم به این حقیقت که مهاجمان به سفارت ایران، تحت حمایت رژیم بعث عراق بودند و حتی سرکرده آنها از افسران ارتش صدام بود، هیچ سخنی گفته نمی‌شود!
نکته جالب این است که در این فیلم، دولت و نیروهای نظامی و امنیتی بریتانیا چهره‌ای قهرمانانه دارند و به عنوان آدم‌هایی محبوب و دوست داشتنی به تصویر کشیده شده‌اند. طوری که مخاطب فیلم، مجذوب آنها می‌شود. همچنین متهم اصلی در این فیلم، گروگان‌گیرها نیستند، بلکه ایران است! از نگاه این فیلم، دولت ایران حتی حاضر نمی‌شود که برای نجات ایرانیان شاغل در سفارت کشورمان در لندن هم کاری کند و در نهایت این دستگاه امنیتی انگلیس است که ایرانی‌ها را نجات می‌دهد!
نکته تأسف بار این است که ما باز هم شاهد روایت یک واقعه سیاسی و تاریخی درباره کشورمان از نگاه سینمای غرب هستیم که این مسئله از خود فیلم، دردناک‌تر است. همچنانکه تا به حال در داخل، هیچ فیلمی درباره ماجرای تسخیر لانه جاسوسی آمریکا ساخته نشده و در مقابل، این آمریکایی‌ها هستند که درباره این موضوع چند فیلم ساخته‌اند، این بار نیز حادثه حمله به سفارت ایران در لندن، بعد از گذشت 36 سال سوژه سینمای انگلیس شده است و آنها با این فیلم، تاریخ را به سود خود تحریف کرده‌اند.

مطالب من را در تلگرام هم دنبال کنید: https://t.me/arashfahim1396

صفحه فرهنگ مقاومت 23 مهر 96

12 خاطره ناگفته درباره محمود کاوه

 

صفحه فرهنگ مقاومت این هفته با انتشار 12 خاطره ناگفته و ناشنیده درباره شهید محمود کاوه از دوران مبارزه در کردستان منتشر شد. خاطراتی که از زبان دوستان یا همرزمان او روایت شده اند.

 

در یکی از این خاطرات می خوانیم:

 

«آنقدر زرنگ و با شهامت بود که حاج محمد بروجردی و ناصر کاظمی، وقتی دیدنش به عنوان نفوذی فرستادنش تو حزب کومله.رفت خودش رو در حزب جا کرد و شد مسئول پرسنلی حزب. تمام اطلاعات و اخبار ضد انقلاب رو کامل استخراج کرد. وقتی کارش تمام شد و برگشت سپاه، ضد انقلاب پشت هم شکست می‌خورد. تمام آمار و اخبار حزب رو تخلیه کرده بود. بعدها فهمیده بودند که او همان محمود کاوه فرمانده نامدار سپاه در کردستان بوده.»

 

و در خاطره ای دیگر:

 

«یکی از خصلت‌های پهلوانی و مردانگی شهید کاوه در اوج درگیری با ضد انقلاب رفتار جوانمردانه با اسرا و کشتگان دشمن بود. همه می‌دانند اگر بسیجی و یا پاسدار در آن زمان اسیر دست ضد انقلاب می‌شد به ناجوانمردانه‌ترین وجه برخورد می‌شد. ضد انقلاب با تیغ و شیشه و چاقو سر از تن سربازان اسلام جدا می‌کرد و پیکر شهدا رو به آتش می‌کشید، یا سر پاسداران رو جلوی نو عروسان از بدن جدا می‌کردند. اما شهید کاوه با سن کمی که داشت درست در سن هجده، نوزده سالگی، زمانی که سردار نمره یک مناطق عملیاتی غرب بود، جسد کشته شدگان ضد انقلاب رو بر می‌داشت می‌برد تحویل مساجد می‌داد تا صاحبان اون‌ها برای بردن اجسادشون اقدام کنن و با اسراشون طبق شرع اسلام با مدارا و رفعت برخورد می‌کرد.»

 

لینک: http://kayhan.ir/fa/issue/1122/8

 

صفحه فرهنگ مقاومت، یکشنبه هر هفته در روزنامه کیهان منتشر می شود.

نگاهی به فیلم « ایتالیا، ایتالیا»

دست و پا زدن در بن‌بست دراماتیک!

 

 «ایتالیا، ایتالیا» ظاهرا قرار بوده فیلمی با محوریت آسیب‌شناسی روابط زناشویی و خانواده مدرن باشد، اما در عمل، درباره همه چیز و هیچ چیز است! همان طور که نام فیلم، عاریتی است و از روی نام یک سریال ماقبل انقلاب کپی شده، محتوا و عناصر فرمی نیز کولاژی نه چندان متناسب از سبک‌ها، ژانرها و لحن‌های مختلف سینمایی است؛ بخش‌هایی از فیلم با جاسازی چند کلیپ در بین سکانس‌های کشدار و کسل‌کننده، موزیکال می‌شود، لحظاتی حس و حال سورئال بر فیلم حاکم است و بخش‌هایی از آن با پیروی از سینمای ایتالیای دهه‌های 40 و 50، نئورئال می‌شود. اما اگر قسمت‌های موزیکال و سورئال و نئورئال فیلم هم قیچی شوند، باز هم هیچ اتفاقی نمی‌افتد!

همه ماجراهای فیلم بدون منطق پیش می‌آیند و به طور سرسری و سطحی پیش می‌روند. ما در این اثر شاهد شکل‌گیری یک رابطه عاطفی هستیم که بدون هیچ دلیل قانع‌کننده‌ای شکل می‌گیرد، اوج می‌گیرد و به ازدواج می‌انجامد، سرد می‌شود و در نهایت از هم می‌پاشد. نه شکل‌گیری و اوج ابتدایی، واقعی و باورپذیر است و نه سردی و فروپاشی انتهایی! چرا «برفا» (سارا بهرامی) به عنوان یک فعال سینمایی حرفه‌ای، در یک برخورد و با یک نگاه، این چنین شیفته «نادر» (حامد کمیلی) نابازیگر می‌شود؟ در شرایطی که این دو خیلی هم جوان نیستند و در آستانه میان‌سالگی قرار دارند، رابطه‌ای فراتر از نوجوانان تازه بالغ پیدا می‌کنند! باز هم به‌رغم تجربه، تحصیلات و سطح بالای فرهنگی، همچون زن و شوهرهای کم سن و سال و بچه‌سان، به جان هم می‌افتند و باز هم بدون هیچ دلیلی به هم اتهام خیانت می‌زنند! هر چند که ممکن است در دنیای واقعی چنین ماجراهایی پیش بیاید، اما مشکل این است که تحولات و فراز و نشیب در رابطه زن و شوهر درون فیلم، از هیچ منطقی پیروی نمی‌کند.

عجیب اینکه هر چقدر رابطه زن و شوهر فیلم سرد‌تر می‌شود، لحن و ضرباهنگ فیلم نیز به سمت خمودگی و پریشانی می‌رود. به طوری که یک سوم پایانی فیلم تا حدی کند و یکنواخت می‌شود که نتیجه‌اش دلزدگی و خستگی مخاطب است. رفت و برگشت‌های پی‌درپی روایت فیلم به گذشته و آینده نیز کمکی به نجات فیلم نمی‌کند.

مشکل اصلی و اساسی «ایتالیا، ایتالیا» این است که پیرنگ و طرح داستانی قدرتمندی ندارد. این فیلم با مبنا قرار‌دادن یک طرح کلی به این شرح ساخته شده است: زن و مرد جوانی طی مراودات کاری، عاشق هم می‌شوند و با هم ازدواج می‌کنند، اما سقط جنین زن، باعث از بین رفتن روحیه و مبتلا شدن وی به افسردگی می‌شود و در نهایت به طلاق عاطفی و متارکه آن دو می‌انجامد. این طرح‌واره، بدون مصالح و مواد دراماتیک مرتبط با داستان اصلی پر شده است. خرده‌قصه‌هایی مثل مشکلات فیلمسازهای جوان برای ساخت فیلم یا شوخی با شخصیت‌های مشهور سینما، هر چند بامزه هستند، اما نمی‌توانند به پیشبرد و تقویت روایت اصلی فیلم کمک کنند. چون طرح اولیه فیلم، کشش و ظرفیت یک فیلم سینمایی را ندارد.

همچنین محتوا و تفکر جاری در فیلم نیز دچار تناقض است. اصولا مخاطب باید با دیدن فیلم به این نتایج برسد: سبک زندگی شخصیت‌های اصلی فیلم غلط است، آنها به شیوه‌ای نادرست مراحل آشنایی و ازدواج با یکدیگر را می‌گذرانند و واکنش آنها به اتفاق تلخ زندگی (سقط جنین) ‌اشتباه است. اما فیلم نه تنها چنین مفاهیمی را در درام اعمال نمی‌کند، که سبک زندگی و روابط عاشقانه به نمایش درآمده در فیلم، جاذبه دارند. به همین دلیل هم فیلم اول کاوه صباغ‌زاده در یک بن‌بست دراماتیک دست و پا می‌زند، بدون اینکه مخاطب را به درک درست و تازه‌ای از روابط زناشویی و زندگی خانوادگی برساند.

 مطالب من را در تلگرام هم دنبال کنید: https://t.me/arashfahim1396

صفحه فرهنگ مقاومت 16 مهر 96

شهیدی که خیلی ها را متحول کرد

 

اخیرا یک مسابقه کتابخوانی براساس زندگینامه شهید ابراهیم هادی در شهرستان اسلامشهر برگزار شد. دل­ نوشته­ هایی که شرکت ­کنندگان مسابقه در پاسخ به سوال تشریحی نوشته بودند حکایت از اثرگذاری شهید هادی روی زندگی­شان و تغییر و تحول روحی­شان داشت که بسیار شگفت­انگیز و حیرت­آور بود.

یکی از جوانان شرکت کننده در این مسابقه نوشه است:«آشنایی با شهید ابراهیم هادی از نظر من چیزی فراتر از معجزه بود...!معجزه ای که به من آموخت فضای مجازی و رنگ لباس و مدهای امروزی مهم نیستند بلکه آنچه در این جامعه مهم است: ازخودگذشتگی، انسانیت، رشادت و مروت است.»

 

متن کامل این گزارش را در صفحه فرهنگ مقاومت این هفته ما مطالعه کنید:

 

http://kayhan.ir/fa/issue/1116/8

 

صفحه فرهنگ مقاومت، یکشنبه هر هفته در روزنامه کیهان منتشر می شود.

جلوه‌های عاشورا در جبهه‌های دیروز و امروز مقاومت - بخش پایانی

نهضت امام حسین(ع) کشتی نجات انسان امروز

 

کاروان کربلا در پیچ و خم تاریخ در گذر است و در هر زمانه‌ای تابلوهای زیبایی از حماسه و ازخودگذشتگی را خلق می‌کند. این کاروان امروز دوباره به شام و عراق رسیده است؛ جایی که گروهی ظاهر شده‌اند که بیشترین شباهت را به لشکر عمربن‌سعد دارند؛ با همان مرام و شمایل پدیدار شده‌اند و باز هم رسم و آئین ناجوانمردانه بریدن سر انسان‌ها و تعرض به حرم و حریم اهل بیت(ع) را احیا کرده‌اند. سربازان سیدالشهدا(ع) در زمان ما در مقابل این گروه قیام کرده‌اند. یک طرف از حمایت قدرت‌های پوشالی، دلارهای رنگی، تجهیزات نظامی پیشرفته و صدها شبکه ماهواره‌ای برخوردار است. اما طرف مقابل هم از سرمایه زوال‌ناپذیر و بی‌پایان ولایت مداری و تکیه بر آئین حسین(ع) که همان شهادت طلبی باشد برخوردار است. کربلایی‌ها این بار برخاسته‌اند تا انتقام خون همه مظلومان تاریخ را از همه وارثان یزید بگیرند.

بازگشت پیکر مطهر محسن حججی و قیام مردم در تشییع این شهید مدافع حرم، محرم امسال را رنگ و بوی تازه‌ای بخشید. بازگشت حججی به خانه آن هم در آستانه تاسوعا و عاشورای حسینی این روزهای ما را با کربلای سال 61 هجری پیوند زد. چشمان نافذ و نگاه پرصلابت حججی در تصاویری که از لحظه اسارت او ثبت و ضبط شده است، روایتگر زیبا و هنرمندانه عاشورا در زمانه ماست. گویی چشمان این جوان 25 ساله پیام حضرت زینب(س) را پس از هزار و 400 سال به ما ابلاغ می‌کند که در عاشورا، جز زیبایی ندید. این سرنوشت دلباختگان حقیقی امام حسین(ع) است که در راه او سر می‌بازند.

امام حسین(ع) کشتی نجات بشر

این شعار که حسین(ع) چراغ هدایت و کشتی نجات است را در دنیای کنونی و موقعیت پراضطراب جامعه جهانی چگونه می‌توان عملی کرد؟ وقتی به جهان پیرامون خود می‌نگریم، پر از ماجراهایی است که یادآور محرم هستند. از جوان 25 ساله‌ای که به طاغوت نه می‌گوید و سر از تنش جدا می‌شود، کودکانی که هر روز با بمب‌ها و موشک‌های دولت‌های جنگ طلب می‌سوزند، انسان‌هایی که به جرم مسلمان بودن از خانه‌های خود رانده و از حق زندگی کردن محروم می‌شوند و... اما چگونه می‌توان از پتانسیل فرهنگ عاشورا برای نجات بشر معاصر بهره گرفت؟

آیت‌الله سید محمد قائم‌مقامی، مدرس درس خارج فقه حوزه علمیه در گفت وگو با گزارشگر کیهان می‌گوید: «در عاشورا تقابل بین دو جبهه حق و باطل به اوج رسید و عظیم‌ترین نزاع بین این دو جریان شکل گرفته بود. به همین دلیل هم عبارت «کل ارض کربلا و کل یوم عاشورا» یعنی قیام عاشورا واقعه منحصر به فرد عالم وجود است که سایر حوادث دنیا از آن متأثر هستند.»

وی به این پرسش که چرا از قیام عاشورا با عنوان «پیروزی خون بر شمشیر» یاد می‌شود هم پاسخ می‌دهد: «در عاشورا، جریان حق به ظاهر شکست می‌خورد اما معتقدیم که بزرگ‌ترین پیروزی جریان حق در همین روز رقم ‌خورد. به این دلیل که از این هنگام، بیداری و معرفت در انسانیت پدید ‌آمد. یکی از حکمت‌های امام حسین(ع) بیدارسازی انسان‌ها و توبه بشریت است. تا قبل از عاشورا تصور می‌شد، دیندار شدن در ظاهر و بدون توجه به امامت و ولایت به مثابه روح دین کافی است، اما واقعه کربلا به بشریت ثابت می‌کند که ظواهر دین کافی نیست. ما معتقدیم که عاشورا هم آغاز جریان بیداری و هم آغاز جریان ظهور است. یعنی اگر قرار باشد یک مبدأ برای آغاز ظهور قرار دهیم، آن مبدأ، بعد از ظهر عاشوراست. چون از این زمان، فرایند بیداری بشر آغاز می‌شود؛ از این زمان بشر متنبه و متوجه و متذکر به حقیقت می‌شود.»

آیت‌الله قائم‌مقامی ادامه می‌دهد: «در حوادث امروز جهان و بویژه آنچه در منطقه ما می‌گذرد، همه انسان‌ها و ازجمله مسلمانان بر سر یک دوراهی قرار دارند؛ مثل دوران عاشورا، دو جریان شبیه به بنی هاشم و بنی‌امیه رو در روی هم قرار گرفته‌اند. یک طرف جریان الهی و مدافع حق است که پرچم ائمه هدی(ع) را برافراشته است که پرچمدار این جریان، انقلاب اسلامی است و طرف دیگر نماینده باطل و پرچمدار شیطان است که پرچمدار این جریان نیز صهیونیسم است. همه انسان‌ها تنها با یکی از این دو راه روبرو هستند و لاجرم در یکی از این دو جبهه قرار می‌گیرند.»

این پژوهشگر حکمت اسلامی بیان می‌کند: «یکی از درس‌های مکتب عاشورا برای انسان امروز این است که مرزبندی آدم‌ها و جریان‌ها را از حالت اعتباری و جعلی به حالت واقعی تبدیل می‌کند. چون ما معتقدیم که دو نوع مرزبندی وجود دارد. یک مرزبندی برمبنای ظواهر است. جنگ‌های فرقه‌ای و مذهبی، مصداق بارز مرزبندی شیطانی و جعلی است. اما مرزبندی دیگری هم هست که از طریق ولایت اهل بیت تعیین می‌شود؛ این مرزبندی بر این اساس صورت می‌گیرد که انسان‌ها یا در اردوگاه ولی خدا قرار دارند یا در اردوگاه شیطان. به همین دلیل هم برخلاف آنچه عده‌ای تصور می‌کنند که برگزاری مراسم عزاداری محرم موجب تفرقه می‌شود، این عزاداری‌ها به مرزبندی واقعی کمک می‌کنند. چون اگر قرار باشد تفرقه‌ها و مرزبندی‌های مصنوعی برداشته شود، باید به عاشورا مراجعه کرد.»

او درباره مرزبندی عاشورایی توضیح می‌دهد: «امکان دارد افرادی که در اردوگاه امام حسین(ع) قرار می‌گیرند، دارای مذاهبی غیر از شیعه و دینی غیر از اسلام باشند. برای عده‌ای سؤال است که مگر می‌شود از هر دین و مذهبی در اردوگاه امام حسین(ع) قرار گرفت؟ پاسخ این است؛ بله می‌شود! شخصی ممکن است مسلمان نباشد، اما به خاطر حمایت از مظلوم و دفاع از عدالت و آزادی در اردوگاه ولی خدا قرار می‌گیرد. در مقابل نیز عده‌ای ممکن است در ظاهر مسلمان و حتی شیعه اثنی‌عشری باشند اما چون مدافع شر و ظلم هستند در اردوگاه شیطان قرار می‌گیرند. مثل برخی از جریان‌های فعال به ظاهر شیعه که در خط آمریکا و انگلیس کار می‌کنند.»

آیت‌الله قائم‌مقامی درباره چشم‌انداز نهضت عاشورا هم می‌گوید: «به محض بیداری و تنبه، انسان دچار حالتی می‌شود که ما آن را برگشت‌ناپذیری می‌نامیم. یعنی انسانی که حقیقت را درک کرده و دیگر ارتداد ندارد. با این تجربه، دیگر هیچ کس از حقیقت بر نمی‌گردد. در نتیجه انسان در فرایند مقاومت قرار می‌گیرد. معتقدیم که این حالت روز به روز فراگیرتر می‌شود و کل بشریت را در برخواهد گرفت تا ظهور نهایی و فرج اتفاق بیفتد.»

وی در پاسخ به این سؤال که تفسیر «حسین(ع) کشتی نجات است» نسبت به شرایط امروز عالم چیست؟ هم اظهار می‌کند: «همه انسان‌ها و به خصوص مسلمانان باید هرچه زودتر متوجه شوند که پناهگاه و منبع قدرت آنها کجاست. یعنی باید اهل بیت علیهم‌السلام را بشناسند. اینکه چه مذهبی دارند، تفاوتی نمی‌کند، باید زیر پرچم اهل بیت بیایند؛ این خیلی مهم است که مسلمانان از هر مذهبی، تصمیم بگیرند که زیر پرچم حسین(ع) باشند یا زیر پرچم یزید؛ دو خاندانی که همیشه با هم نزاع داشته‌اند؛ ابوسفیان با پیامبر اعظم(ص)، معاویه با امام علی(ع)، یزید با امام حسین(ع) و در نهایت، سفیانی با امام زمان(عج) می‌جنگد. حالا مسلمانان با هر گرایشی باید یکی از این دو جبهه را انتخاب کنند. چون این دو جریان، قابل جمع نیستند.»

تجدید عهد با امام حسین(ع)

علی محمد مودب، شاعر آئینی و انقلابی که مثنوی بلندی هم در استقبال از پیکر مطهر شهید حججی سروده است درباره ظهور فرهنگ عاشورا در جبهه‌های امروز مقاومت می‌گوید: «به اعتقاد من، منشأ همه حرکت‌های عدالت خواهانه‌ در دنیای اسلام، قیام امام حسین(ع) در کربلای سال 61 هجری قمری است. البته این حقیقت ، در میان شیعیان پررنگ‌تر بوده است. در جبهه مقاومت و گروهی که به نام «مدافعان حرم» شناخته می‌شوند نیز تجلی فرهنگ عاشورا و الهام گرفتن از قهرمانان کربلا، دیده می‌شود. مدافعان حرم و بزرگانی چون «محسن حججی» در روزگار ما با امام خود که قرن‌ها پیش از آنها برای آرمانی قیام کرده و در راه این آرمان فدا شده بود، عهد دوباره بستند و در راه این آرمان مجاهده می‌کنند. امروز در جریان مدافعان حرم، این روایات عینی و متجلی شده‌اند. جوان‌هایی از اقصی نقاط جهان اسلام به نبرد جماعتی که به نام اسلام، ظلم می‌کنند می‌روند و این یعنی تداوم نهضت حسینی.»

دائم‌الذکر در عاشورا

پایان بخش این گزارش، خاطره زیبایی از رضا برجی، رزمنده جانباز و عکاس و مستندساز مقاومت درباره روحیه عاشورایی شهداست. او به گزارشگر کیهان می‌گوید: «به یاد دارم که در دوران دفاع مقدس، مردی با نام داوود که بسیار قوی هیکل بود یک بار در سراشیبی دوکوهه خورد زمین و بعد هم به شدت‌گریست. ما ابتدا فکر کردیم که آسیب دیده یا دردش آمده که این گونه می‌گرید، اما بعد گفت: «من که الان خوردم زمین، با دو دستم مانع از برخورد صورتم با زمین شدم، اما حضرت ابوالفضل که روز عاشورا به زمین افتاد، دست نداشت تا از خودش مراقبت کند.» وقتی این ماجرا را برای شهید آوینی تعریف کردم، او این گونه تعبیر کرد که «داوود دائم‌الذکر در عاشوراست.» یعنی تمام وجود او در عاشورا سیر می‌کند و در ساحت کربلا حرکت می‌کند. به همین دلیل هم هر اتفاقی برای او تداعی‌گر عاشورا است. همین داوود کسی بود که در عقب‌نشینی عملیات والفجر هشت، به تنهایی ایستاد و شهید شد تا بقیه به عقب برگردند. دائم‌الذکر در عاشورا بودن، باعث ظهور مردانی چون محسن حججی و شهدای مدافع حرم شده است.»

 

جلوه‌های عاشورا در جبهه‌های دیروز و امروز مقاومت - بخش پایانی

نهضت امام حسین(ع) کشتی نجات انسان امروز

 

کاروان کربلا در پیچ و خم تاریخ در گذر است و در هر زمانه‌ای تابلوهای زیبایی از حماسه و ازخودگذشتگی را خلق می‌کند. این کاروان امروز دوباره به شام و عراق رسیده است؛ جایی که گروهی ظاهر شده‌اند که بیشترین شباهت را به لشکر عمربن‌سعد دارند؛ با همان مرام و شمایل پدیدار شده‌اند و باز هم رسم و آئین ناجوانمردانه بریدن سر انسان‌ها و تعرض به حرم و حریم اهل بیت(ع) را احیا کرده‌اند. سربازان سیدالشهدا(ع) در زمان ما در مقابل این گروه قیام کرده‌اند. یک طرف از حمایت قدرت‌های پوشالی، دلارهای رنگی، تجهیزات نظامی پیشرفته و صدها شبکه ماهواره‌ای برخوردار است. اما طرف مقابل هم از سرمایه زوال‌ناپذیر و بی‌پایان ولایت مداری و تکیه بر آئین حسین(ع) که همان شهادت طلبی باشد برخوردار است. کربلایی‌ها این بار برخاسته‌اند تا انتقام خون همه مظلومان تاریخ را از همه وارثان یزید بگیرند.

بازگشت پیکر مطهر محسن حججی و قیام مردم در تشییع این شهید مدافع حرم، محرم امسال را رنگ و بوی تازه‌ای بخشید. بازگشت حججی به خانه آن هم در آستانه تاسوعا و عاشورای حسینی این روزهای ما را با کربلای سال 61 هجری پیوند زد. چشمان نافذ و نگاه پرصلابت حججی در تصاویری که از لحظه اسارت او ثبت و ضبط شده است، روایتگر زیبا و هنرمندانه عاشورا در زمانه ماست. گویی چشمان این جوان 25 ساله پیام حضرت زینب(س) را پس از هزار و 400 سال به ما ابلاغ می‌کند که در عاشورا، جز زیبایی ندید. این سرنوشت دلباختگان حقیقی امام حسین(ع) است که در راه او سر می‌بازند.

امام حسین(ع) کشتی نجات بشر

این شعار که حسین(ع) چراغ هدایت و کشتی نجات است را در دنیای کنونی و موقعیت پراضطراب جامعه جهانی چگونه می‌توان عملی کرد؟ وقتی به جهان پیرامون خود می‌نگریم، پر از ماجراهایی است که یادآور محرم هستند. از جوان 25 ساله‌ای که به طاغوت نه می‌گوید و سر از تنش جدا می‌شود، کودکانی که هر روز با بمب‌ها و موشک‌های دولت‌های جنگ طلب می‌سوزند، انسان‌هایی که به جرم مسلمان بودن از خانه‌های خود رانده و از حق زندگی کردن محروم می‌شوند و... اما چگونه می‌توان از پتانسیل فرهنگ عاشورا برای نجات بشر معاصر بهره گرفت؟

آیت‌الله سید محمد قائم‌مقامی، مدرس درس خارج فقه حوزه علمیه در گفت وگو با گزارشگر کیهان می‌گوید: «در عاشورا تقابل بین دو جبهه حق و باطل به اوج رسید و عظیم‌ترین نزاع بین این دو جریان شکل گرفته بود. به همین دلیل هم عبارت «کل ارض کربلا و کل یوم عاشورا» یعنی قیام عاشورا واقعه منحصر به فرد عالم وجود است که سایر حوادث دنیا از آن متأثر هستند.»

وی به این پرسش که چرا از قیام عاشورا با عنوان «پیروزی خون بر شمشیر» یاد می‌شود هم پاسخ می‌دهد: «در عاشورا، جریان حق به ظاهر شکست می‌خورد اما معتقدیم که بزرگ‌ترین پیروزی جریان حق در همین روز رقم ‌خورد. به این دلیل که از این هنگام، بیداری و معرفت در انسانیت پدید ‌آمد. یکی از حکمت‌های امام حسین(ع) بیدارسازی انسان‌ها و توبه بشریت است. تا قبل از عاشورا تصور می‌شد، دیندار شدن در ظاهر و بدون توجه به امامت و ولایت به مثابه روح دین کافی است، اما واقعه کربلا به بشریت ثابت می‌کند که ظواهر دین کافی نیست. ما معتقدیم که عاشورا هم آغاز جریان بیداری و هم آغاز جریان ظهور است. یعنی اگر قرار باشد یک مبدأ برای آغاز ظهور قرار دهیم، آن مبدأ، بعد از ظهر عاشوراست. چون از این زمان، فرایند بیداری بشر آغاز می‌شود؛ از این زمان بشر متنبه و متوجه و متذکر به حقیقت می‌شود.»

آیت‌الله قائم‌مقامی ادامه می‌دهد: «در حوادث امروز جهان و بویژه آنچه در منطقه ما می‌گذرد، همه انسان‌ها و ازجمله مسلمانان بر سر یک دوراهی قرار دارند؛ مثل دوران عاشورا، دو جریان شبیه به بنی هاشم و بنی‌امیه رو در روی هم قرار گرفته‌اند. یک طرف جریان الهی و مدافع حق است که پرچم ائمه هدی(ع) را برافراشته است که پرچمدار این جریان، انقلاب اسلامی است و طرف دیگر نماینده باطل و پرچمدار شیطان است که پرچمدار این جریان نیز صهیونیسم است. همه انسان‌ها تنها با یکی از این دو راه روبرو هستند و لاجرم در یکی از این دو جبهه قرار می‌گیرند.»

این پژوهشگر حکمت اسلامی بیان می‌کند: «یکی از درس‌های مکتب عاشورا برای انسان امروز این است که مرزبندی آدم‌ها و جریان‌ها را از حالت اعتباری و جعلی به حالت واقعی تبدیل می‌کند. چون ما معتقدیم که دو نوع مرزبندی وجود دارد. یک مرزبندی برمبنای ظواهر است. جنگ‌های فرقه‌ای و مذهبی، مصداق بارز مرزبندی شیطانی و جعلی است. اما مرزبندی دیگری هم هست که از طریق ولایت اهل بیت تعیین می‌شود؛ این مرزبندی بر این اساس صورت می‌گیرد که انسان‌ها یا در اردوگاه ولی خدا قرار دارند یا در اردوگاه شیطان. به همین دلیل هم برخلاف آنچه عده‌ای تصور می‌کنند که برگزاری مراسم عزاداری محرم موجب تفرقه می‌شود، این عزاداری‌ها به مرزبندی واقعی کمک می‌کنند. چون اگر قرار باشد تفرقه‌ها و مرزبندی‌های مصنوعی برداشته شود، باید به عاشورا مراجعه کرد.»

او درباره مرزبندی عاشورایی توضیح می‌دهد: «امکان دارد افرادی که در اردوگاه امام حسین(ع) قرار می‌گیرند، دارای مذاهبی غیر از شیعه و دینی غیر از اسلام باشند. برای عده‌ای سؤال است که مگر می‌شود از هر دین و مذهبی در اردوگاه امام حسین(ع) قرار گرفت؟ پاسخ این است؛ بله می‌شود! شخصی ممکن است مسلمان نباشد، اما به خاطر حمایت از مظلوم و دفاع از عدالت و آزادی در اردوگاه ولی خدا قرار می‌گیرد. در مقابل نیز عده‌ای ممکن است در ظاهر مسلمان و حتی شیعه اثنی‌عشری باشند اما چون مدافع شر و ظلم هستند در اردوگاه شیطان قرار می‌گیرند. مثل برخی از جریان‌های فعال به ظاهر شیعه که در خط آمریکا و انگلیس کار می‌کنند.»

آیت‌الله قائم‌مقامی درباره چشم‌انداز نهضت عاشورا هم می‌گوید: «به محض بیداری و تنبه، انسان دچار حالتی می‌شود که ما آن را برگشت‌ناپذیری می‌نامیم. یعنی انسانی که حقیقت را درک کرده و دیگر ارتداد ندارد. با این تجربه، دیگر هیچ کس از حقیقت بر نمی‌گردد. در نتیجه انسان در فرایند مقاومت قرار می‌گیرد. معتقدیم که این حالت روز به روز فراگیرتر می‌شود و کل بشریت را در برخواهد گرفت تا ظهور نهایی و فرج اتفاق بیفتد.»

وی در پاسخ به این سؤال که تفسیر «حسین(ع) کشتی نجات است» نسبت به شرایط امروز عالم چیست؟ هم اظهار می‌کند: «همه انسان‌ها و به خصوص مسلمانان باید هرچه زودتر متوجه شوند که پناهگاه و منبع قدرت آنها کجاست. یعنی باید اهل بیت علیهم‌السلام را بشناسند. اینکه چه مذهبی دارند، تفاوتی نمی‌کند، باید زیر پرچم اهل بیت بیایند؛ این خیلی مهم است که مسلمانان از هر مذهبی، تصمیم بگیرند که زیر پرچم حسین(ع) باشند یا زیر پرچم یزید؛ دو خاندانی که همیشه با هم نزاع داشته‌اند؛ ابوسفیان با پیامبر اعظم(ص)، معاویه با امام علی(ع)، یزید با امام حسین(ع) و در نهایت، سفیانی با امام زمان(عج) می‌جنگد. حالا مسلمانان با هر گرایشی باید یکی از این دو جبهه را انتخاب کنند. چون این دو جریان، قابل جمع نیستند.»

تجدید عهد با امام حسین(ع)

علی محمد مودب، شاعر آئینی و انقلابی که مثنوی بلندی هم در استقبال از پیکر مطهر شهید حججی سروده است درباره ظهور فرهنگ عاشورا در جبهه‌های امروز مقاومت می‌گوید: «به اعتقاد من، منشأ همه حرکت‌های عدالت خواهانه‌ در دنیای اسلام، قیام امام حسین(ع) در کربلای سال 61 هجری قمری است. البته این حقیقت ، در میان شیعیان پررنگ‌تر بوده است. در جبهه مقاومت و گروهی که به نام «مدافعان حرم» شناخته می‌شوند نیز تجلی فرهنگ عاشورا و الهام گرفتن از قهرمانان کربلا، دیده می‌شود. مدافعان حرم و بزرگانی چون «محسن حججی» در روزگار ما با امام خود که قرن‌ها پیش از آنها برای آرمانی قیام کرده و در راه این آرمان فدا شده بود، عهد دوباره بستند و در راه این آرمان مجاهده می‌کنند. امروز در جریان مدافعان حرم، این روایات عینی و متجلی شده‌اند. جوان‌هایی از اقصی نقاط جهان اسلام به نبرد جماعتی که به نام اسلام، ظلم می‌کنند می‌روند و این یعنی تداوم نهضت حسینی.»

دائم‌الذکر در عاشورا

پایان بخش این گزارش، خاطره زیبایی از رضا برجی، رزمنده جانباز و عکاس و مستندساز مقاومت درباره روحیه عاشورایی شهداست. او به گزارشگر کیهان می‌گوید: «به یاد دارم که در دوران دفاع مقدس، مردی با نام داوود که بسیار قوی هیکل بود یک بار در سراشیبی دوکوهه خورد زمین و بعد هم به شدت‌گریست. ما ابتدا فکر کردیم که آسیب دیده یا دردش آمده که این گونه می‌گرید، اما بعد گفت: «من که الان خوردم زمین، با دو دستم مانع از برخورد صورتم با زمین شدم، اما حضرت ابوالفضل که روز عاشورا به زمین افتاد، دست نداشت تا از خودش مراقبت کند.» وقتی این ماجرا را برای شهید آوینی تعریف کردم، او این گونه تعبیر کرد که «داوود دائم‌الذکر در عاشوراست.» یعنی تمام وجود او در عاشورا سیر می‌کند و در ساحت کربلا حرکت می‌کند. به همین دلیل هم هر اتفاقی برای او تداعی‌گر عاشورا است. همین داوود کسی بود که در عقب‌نشینی عملیات والفجر هشت، به تنهایی ایستاد و شهید شد تا بقیه به عقب برگردند. دائم‌الذکر در عاشورا بودن، باعث ظهور مردانی چون محسن حججی و شهدای مدافع حرم شده است.»

 

جلوه‌های عاشورا در جبهه‌های دیروز و امروز مقاومت - بخش پایانی

نهضت امام حسین(ع) کشتی نجات انسان امروز

 

کاروان کربلا در پیچ و خم تاریخ در گذر است و در هر زمانه‌ای تابلوهای زیبایی از حماسه و ازخودگذشتگی را خلق می‌کند. این کاروان امروز دوباره به شام و عراق رسیده است؛ جایی که گروهی ظاهر شده‌اند که بیشترین شباهت را به لشکر عمربن‌سعد دارند؛ با همان مرام و شمایل پدیدار شده‌اند و باز هم رسم و آئین ناجوانمردانه بریدن سر انسان‌ها و تعرض به حرم و حریم اهل بیت(ع) را احیا کرده‌اند. سربازان سیدالشهدا(ع) در زمان ما در مقابل این گروه قیام کرده‌اند. یک طرف از حمایت قدرت‌های پوشالی، دلارهای رنگی، تجهیزات نظامی پیشرفته و صدها شبکه ماهواره‌ای برخوردار است. اما طرف مقابل هم از سرمایه زوال‌ناپذیر و بی‌پایان ولایت مداری و تکیه بر آئین حسین(ع) که همان شهادت طلبی باشد برخوردار است. کربلایی‌ها این بار برخاسته‌اند تا انتقام خون همه مظلومان تاریخ را از همه وارثان یزید بگیرند.

بازگشت پیکر مطهر محسن حججی و قیام مردم در تشییع این شهید مدافع حرم، محرم امسال را رنگ و بوی تازه‌ای بخشید. بازگشت حججی به خانه آن هم در آستانه تاسوعا و عاشورای حسینی این روزهای ما را با کربلای سال 61 هجری پیوند زد. چشمان نافذ و نگاه پرصلابت حججی در تصاویری که از لحظه اسارت او ثبت و ضبط شده است، روایتگر زیبا و هنرمندانه عاشورا در زمانه ماست. گویی چشمان این جوان 25 ساله پیام حضرت زینب(س) را پس از هزار و 400 سال به ما ابلاغ می‌کند که در عاشورا، جز زیبایی ندید. این سرنوشت دلباختگان حقیقی امام حسین(ع) است که در راه او سر می‌بازند.

امام حسین(ع) کشتی نجات بشر

این شعار که حسین(ع) چراغ هدایت و کشتی نجات است را در دنیای کنونی و موقعیت پراضطراب جامعه جهانی چگونه می‌توان عملی کرد؟ وقتی به جهان پیرامون خود می‌نگریم، پر از ماجراهایی است که یادآور محرم هستند. از جوان 25 ساله‌ای که به طاغوت نه می‌گوید و سر از تنش جدا می‌شود، کودکانی که هر روز با بمب‌ها و موشک‌های دولت‌های جنگ طلب می‌سوزند، انسان‌هایی که به جرم مسلمان بودن از خانه‌های خود رانده و از حق زندگی کردن محروم می‌شوند و... اما چگونه می‌توان از پتانسیل فرهنگ عاشورا برای نجات بشر معاصر بهره گرفت؟

آیت‌الله سید محمد قائم‌مقامی، مدرس درس خارج فقه حوزه علمیه در گفت وگو با گزارشگر کیهان می‌گوید: «در عاشورا تقابل بین دو جبهه حق و باطل به اوج رسید و عظیم‌ترین نزاع بین این دو جریان شکل گرفته بود. به همین دلیل هم عبارت «کل ارض کربلا و کل یوم عاشورا» یعنی قیام عاشورا واقعه منحصر به فرد عالم وجود است که سایر حوادث دنیا از آن متأثر هستند.»

وی به این پرسش که چرا از قیام عاشورا با عنوان «پیروزی خون بر شمشیر» یاد می‌شود هم پاسخ می‌دهد: «در عاشورا، جریان حق به ظاهر شکست می‌خورد اما معتقدیم که بزرگ‌ترین پیروزی جریان حق در همین روز رقم ‌خورد. به این دلیل که از این هنگام، بیداری و معرفت در انسانیت پدید ‌آمد. یکی از حکمت‌های امام حسین(ع) بیدارسازی انسان‌ها و توبه بشریت است. تا قبل از عاشورا تصور می‌شد، دیندار شدن در ظاهر و بدون توجه به امامت و ولایت به مثابه روح دین کافی است، اما واقعه کربلا به بشریت ثابت می‌کند که ظواهر دین کافی نیست. ما معتقدیم که عاشورا هم آغاز جریان بیداری و هم آغاز جریان ظهور است. یعنی اگر قرار باشد یک مبدأ برای آغاز ظهور قرار دهیم، آن مبدأ، بعد از ظهر عاشوراست. چون از این زمان، فرایند بیداری بشر آغاز می‌شود؛ از این زمان بشر متنبه و متوجه و متذکر به حقیقت می‌شود.»

آیت‌الله قائم‌مقامی ادامه می‌دهد: «در حوادث امروز جهان و بویژه آنچه در منطقه ما می‌گذرد، همه انسان‌ها و ازجمله مسلمانان بر سر یک دوراهی قرار دارند؛ مثل دوران عاشورا، دو جریان شبیه به بنی هاشم و بنی‌امیه رو در روی هم قرار گرفته‌اند. یک طرف جریان الهی و مدافع حق است که پرچم ائمه هدی(ع) را برافراشته است که پرچمدار این جریان، انقلاب اسلامی است و طرف دیگر نماینده باطل و پرچمدار شیطان است که پرچمدار این جریان نیز صهیونیسم است. همه انسان‌ها تنها با یکی از این دو راه روبرو هستند و لاجرم در یکی از این دو جبهه قرار می‌گیرند.»

این پژوهشگر حکمت اسلامی بیان می‌کند: «یکی از درس‌های مکتب عاشورا برای انسان امروز این است که مرزبندی آدم‌ها و جریان‌ها را از حالت اعتباری و جعلی به حالت واقعی تبدیل می‌کند. چون ما معتقدیم که دو نوع مرزبندی وجود دارد. یک مرزبندی برمبنای ظواهر است. جنگ‌های فرقه‌ای و مذهبی، مصداق بارز مرزبندی شیطانی و جعلی است. اما مرزبندی دیگری هم هست که از طریق ولایت اهل بیت تعیین می‌شود؛ این مرزبندی بر این اساس صورت می‌گیرد که انسان‌ها یا در اردوگاه ولی خدا قرار دارند یا در اردوگاه شیطان. به همین دلیل هم برخلاف آنچه عده‌ای تصور می‌کنند که برگزاری مراسم عزاداری محرم موجب تفرقه می‌شود، این عزاداری‌ها به مرزبندی واقعی کمک می‌کنند. چون اگر قرار باشد تفرقه‌ها و مرزبندی‌های مصنوعی برداشته شود، باید به عاشورا مراجعه کرد.»

او درباره مرزبندی عاشورایی توضیح می‌دهد: «امکان دارد افرادی که در اردوگاه امام حسین(ع) قرار می‌گیرند، دارای مذاهبی غیر از شیعه و دینی غیر از اسلام باشند. برای عده‌ای سؤال است که مگر می‌شود از هر دین و مذهبی در اردوگاه امام حسین(ع) قرار گرفت؟ پاسخ این است؛ بله می‌شود! شخصی ممکن است مسلمان نباشد، اما به خاطر حمایت از مظلوم و دفاع از عدالت و آزادی در اردوگاه ولی خدا قرار می‌گیرد. در مقابل نیز عده‌ای ممکن است در ظاهر مسلمان و حتی شیعه اثنی‌عشری باشند اما چون مدافع شر و ظلم هستند در اردوگاه شیطان قرار می‌گیرند. مثل برخی از جریان‌های فعال به ظاهر شیعه که در خط آمریکا و انگلیس کار می‌کنند.»

آیت‌الله قائم‌مقامی درباره چشم‌انداز نهضت عاشورا هم می‌گوید: «به محض بیداری و تنبه، انسان دچار حالتی می‌شود که ما آن را برگشت‌ناپذیری می‌نامیم. یعنی انسانی که حقیقت را درک کرده و دیگر ارتداد ندارد. با این تجربه، دیگر هیچ کس از حقیقت بر نمی‌گردد. در نتیجه انسان در فرایند مقاومت قرار می‌گیرد. معتقدیم که این حالت روز به روز فراگیرتر می‌شود و کل بشریت را در برخواهد گرفت تا ظهور نهایی و فرج اتفاق بیفتد.»

وی در پاسخ به این سؤال که تفسیر «حسین(ع) کشتی نجات است» نسبت به شرایط امروز عالم چیست؟ هم اظهار می‌کند: «همه انسان‌ها و به خصوص مسلمانان باید هرچه زودتر متوجه شوند که پناهگاه و منبع قدرت آنها کجاست. یعنی باید اهل بیت علیهم‌السلام را بشناسند. اینکه چه مذهبی دارند، تفاوتی نمی‌کند، باید زیر پرچم اهل بیت بیایند؛ این خیلی مهم است که مسلمانان از هر مذهبی، تصمیم بگیرند که زیر پرچم حسین(ع) باشند یا زیر پرچم یزید؛ دو خاندانی که همیشه با هم نزاع داشته‌اند؛ ابوسفیان با پیامبر اعظم(ص)، معاویه با امام علی(ع)، یزید با امام حسین(ع) و در نهایت، سفیانی با امام زمان(عج) می‌جنگد. حالا مسلمانان با هر گرایشی باید یکی از این دو جبهه را انتخاب کنند. چون این دو جریان، قابل جمع نیستند.»

تجدید عهد با امام حسین(ع)

علی محمد مودب، شاعر آئینی و انقلابی که مثنوی بلندی هم در استقبال از پیکر مطهر شهید حججی سروده است درباره ظهور فرهنگ عاشورا در جبهه‌های امروز مقاومت می‌گوید: «به اعتقاد من، منشأ همه حرکت‌های عدالت خواهانه‌ در دنیای اسلام، قیام امام حسین(ع) در کربلای سال 61 هجری قمری است. البته این حقیقت ، در میان شیعیان پررنگ‌تر بوده است. در جبهه مقاومت و گروهی که به نام «مدافعان حرم» شناخته می‌شوند نیز تجلی فرهنگ عاشورا و الهام گرفتن از قهرمانان کربلا، دیده می‌شود. مدافعان حرم و بزرگانی چون «محسن حججی» در روزگار ما با امام خود که قرن‌ها پیش از آنها برای آرمانی قیام کرده و در راه این آرمان فدا شده بود، عهد دوباره بستند و در راه این آرمان مجاهده می‌کنند. امروز در جریان مدافعان حرم، این روایات عینی و متجلی شده‌اند. جوان‌هایی از اقصی نقاط جهان اسلام به نبرد جماعتی که به نام اسلام، ظلم می‌کنند می‌روند و این یعنی تداوم نهضت حسینی.»

دائم‌الذکر در عاشورا

پایان بخش این گزارش، خاطره زیبایی از رضا برجی، رزمنده جانباز و عکاس و مستندساز مقاومت درباره روحیه عاشورایی شهداست. او به گزارشگر کیهان می‌گوید: «به یاد دارم که در دوران دفاع مقدس، مردی با نام داوود که بسیار قوی هیکل بود یک بار در سراشیبی دوکوهه خورد زمین و بعد هم به شدت‌گریست. ما ابتدا فکر کردیم که آسیب دیده یا دردش آمده که این گونه می‌گرید، اما بعد گفت: «من که الان خوردم زمین، با دو دستم مانع از برخورد صورتم با زمین شدم، اما حضرت ابوالفضل که روز عاشورا به زمین افتاد، دست نداشت تا از خودش مراقبت کند.» وقتی این ماجرا را برای شهید آوینی تعریف کردم، او این گونه تعبیر کرد که «داوود دائم‌الذکر در عاشوراست.» یعنی تمام وجود او در عاشورا سیر می‌کند و در ساحت کربلا حرکت می‌کند. به همین دلیل هم هر اتفاقی برای او تداعی‌گر عاشورا است. همین داوود کسی بود که در عقب‌نشینی عملیات والفجر هشت، به تنهایی ایستاد و شهید شد تا بقیه به عقب برگردند. دائم‌الذکر در عاشورا بودن، باعث ظهور مردانی چون محسن حججی و شهدای مدافع حرم شده است.»

 

 مطالب من را در تلگرام هم دنبال کنید: https://t.me/arashfahim1396

نگاهی به عملکرد سیما در دهه اول محرم

تلویزیون بازهم به مختار پناه برد!

دهه اول محرم به سر رسید اما سریال های تلویزیون برای این ایام باز هم نرسید!

این بار هم روش‌های امتحان پس داده، اضطراری و تکراری، دستان خالی صداوسیما برای این ایام مهم را گرفتند؛ روش‌هایی مثل تبدیل «مختارنامه» به چند فیلم سینمایی و پر کردن جاهای خالی که هر سال اتفاق می افتد. جالب این است که در یک شبکه، ریش های مختار سفید هستند و در شبکه دیگر، سیاه! همچنین نمایش تصاویر زنده و زیبای آیین‌های عاشورایی از مناطق مختلف کشور به اضافه برنامه‌های گفت وگو محور درباره عاشورا، محور اصلی برنامه‌های تلویزیون در این مقطع زمانی بود.

البته یکی از ضعف‌های اساسی و آشکار صداوسیما و به ویژه سیما در چهار، پنج سال اخیر، عدم پاسخگویی به نیاز مخاطب در مناسبت‌های مهم ملی و مذهبی بوده است. مناسبت‌هایی چون نیمه شعبان، ولادت امام علی(ع)، دهه فاطمیه، تاسوعا و عاشورا و ... تلویزیون دچار خلأ در نمایش برنامه‌های مناسب این ایام است. این درحالی است که این مناسبت‌ها، تنها به چند عنوان در تقویم و چند روز تعطیلی محدود نیست، بلکه فرصت‌های ویژه‌ای برای کار فرهنگی و رسانه‌ای درباره موضوع محوری آن مناسبت هستند. چون صداوسیما اصلی‌ترین و پرمخاطب‌ترین رسانه و دستگاه فرهنگی در کشور است، همه انتظار دارند که برای موقعیت‌های زمانی مقدس، سنگ تمام بگذارد. اما صداوسیما به سادگی این فرصت‌ها را از دست می‌دهد.

بی برنامگی صداوسیما برای دهه اول محرم نسبت به سایر مناسبت‌ها خسارت آمیز‌تر است. اول اینکه این مناسبت، حدود دو هفته است که یک مقطع زمانی طولانی محسوب می‌شود. دوم هم اینکه هیچ مناسبت مذهبی دیگری همچون محرم، همه جامعه ما را مجذوب خودش نمی‌کند. در این مقطع، همه مردم ایران از هر طبقه و قشر و از هر قومیتی و با هر گرایش و سلیقه سیاسی، یک صدا و همانند می‌شوند. حتی اقلیت‌های مذهبی نیز در این ایام، سوگوار سیدالشهدا(ع) هستند. به همین دلیل هم روزها و شب‌های عزاداری محرم، ملت ایران به وحدت بی‌نظیری می‌رسد. این وضعیت، یک فرصت استثنایی برای رسانه‌ها و دستگاه‌های فرهنگی است تا تأثیرگذاری خود را افزایش دهند. به ویژه صداوسیما در این دو هفته می‌تواند هم از فضای خاص جامعه بهره لازم را ببرد و بر بینندگان خودش بیفزاید و هم فرهنگ عاشورایی را در قالب برنامه‌های خلاقانه و پرجاذبه در جامعه قوام ببخشد.

تلویزیون طی پنج، شش سال اخیر به مختار به چشم یک منجی نگاه می‌کند و کمبود یا نبود سریال جدید را با تکه تکه و خلاصه‌سازی سریال «مختارنامه» جبران می‌کند. اما تکرار پی در پی و هر ساله این سریال، موجب دلزدگی و دافعه‌انگیز شدن آن می‌شود. بسیاری از مردم کشور ما و برخی از مردم کشورهای اسلامی، خاطرات بسیار خوشی از «مختارنامه» دارند،‌ای کاش کاری نکنیم که این سریال، به عنصری دم‌دستی و برای پر کردن جاهای خالی برنامه‌های تلویزیون تقلیل پیدا کند. فراموش نکنیم که آثار فاخر تلویزیونی و سینمایی نیز حکم میراث فرهنگی را دارند و از آنها هم باید به خوبی مراقبت و حراست کرد و جلوی آسیب دیدن آنها را گرفت.

هر چند که کمبود بودجه، به عنوان اصلی‌ترین معضل صداوسیما در طی این سال‌ها، مانع تولید سریال‌های فاخر تاریخی-مذهبی شده است، اما می‌توان این کمبود را به گونه دیگری جبران کرد. مثلا می‌توان سریال‌های کم خرج و با موضوعات روز اما با الهام از قیام کربلا ساخت. به ویژه اینکه این روزها نیز بسیاری از حوادث اطراف ما متأثر از عاشورا هستند.

 مطالب من را در تلگرام هم دنبال کنید: https://t.me/arashfahim1396

بازتاب این یادداشت در خبرگزاری فارس:http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13960711000535

جلوه‌های عاشورا در جبهه‌های دیروز و امروز مقاومت-بخش دوم

مدافعـان حـرم وارثان حسین(ع) در مقابل یزیدیان زمان

 

امروز دیگر وقایع عاشورا، اتفاقاتی دیرین و تاریخی به نظر نمی‌رسد. اگر تا چند سال قبل برای ما امثال شمر و حرمله، حکم شیاطینی خیالی را بازی می‌کردند و یاران امام حسین(ع) هم به اسطوره‌هایی دست نیافتنی و افسانه‌ای شبیه بودند که تنها در فیلم‌ها یا نمایش‌های شبیه‌خوانی تبلور می‌یافتند، امروز هر دو طرف آن جنگ، عینی شده‌اند. «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» دیگر یک شعار نیست. چون در دنیای امروز ما هم اتفاقاتی رخ می‌دهد که یادآور وقایع محرم سال 61 هجری قمری در صحرای کربلا هستند. حدود 45 روز قبل بود که انتشار یک تصویری از یک جوان 25 ساله همه را یاد کربلا و ظهر عاشورا انداخت؛ اسارت و شهادت رزمنده مدافع حرم محسن حججی، و سر بریده او حجتی بود بر زنده بودن راه حسین(ع).

اگر امروز‌، جامعه بین‌الملل به خاطر فجایع تکان دهنده‌ای که هر روز تکرار می‌شود، روسیاه‌تر از همیشه است و لشکر عمر بن سعد در همه جا بیداد می‌کند، این زمانه روی روشنی هم دارد؛ مبارزانی که در برابر هجوم قهرآمیز یزیدیان زمان ایستادگی می‌کنند و در اوج مظلومیت و گمنامی، تاریخ را به لرزه در می‌آورند. امروز قبیله عاشوراییان، غم یک تن مختار که دربند و غایب بزرگ معرکه باشد را ندارد، چون در روزگار ما اگر یزیدیان به دلارهای رنگین و تسلیحات نظامی پیشرفته و انواع و اقسام رسانه‌ها و شبکه‌های ماهواره‌ای و جوایز نوبل و امثالهم مجهز شده‌اند، این طرف هم مختارها و قاسم‌ها و علی اکبرها تکثیر شده‌اند و پرشورتر از همیشه پرچم خونخواهی‌حسین(ع) را برافراشته‌اند.

در شش سال اخیر، باز هم مثل دوران دفاع مقدس، هر روز در خیابان‌های شهرهای ما پیکر جوان‌هایی تشییع می‌شود که فدایی حرم و حریم انسانیت شدند.

 در آن دوران، برای وصال حرم معشوق جان می‌دادند و در این دوران برای پاسداری از حریم حرم. نکته قابل تأمل اینکه همچون لشکر امام حسین(ع) و مانند دوران دفاع مقدس، در میان مدافعان حرم هم می‌توان طیف‌ها و نسل‌های گوناگونی را دید؛ از جوانان 15، 16 ساله تا افراد کهنسال، از هنرمندانی چون هادی باغبانی و سعید سیاح طاهری تا شخصیت‌های نظامی و مهندس و پزشک و... که زندگی هر یک از آنها می‌تواند تبدیل به یک فیلم درخشان و جذاب شود.

جبهه‌های امروز مقاومت نیز در امتداد و مکمل عاشورا، انقلاب اسلامی ایران و هشت سال دفاع مقدس است. اگر محرم نبود، هیچ گاه انقلاب اسلامی اتفاق نمی‌افتاد و باز هم اگر محرم نبود، ایستادگی هشت ساله با آن همه زیبایی و حماسه و ظهور مردان تاریخ ساز رخ نمی‌داد؛ جای تردیدی نیست که اگر محرم و مردان عاشورایی زمان که «مدافعان حرم» لقب یافته‌اند نبودند، یزیدیان زمانه، از معرکه کنونی جان سالم به در می‌بردند.

 

مدافعام حرم؛ احیاگران عاشورا

طی سال‌های اخیر، نهادهایی مرتبط با جبهه مقاومت و شهدای مدافع حرم تشکیل شده است. انجمن خادمان شهدای مدافع حرم، یک تشکل مردم نهاد و گمنام است که با هدف حمایت مادی و معنوی از خانواده شهدای مدافع حرم راه‌اندازی شده است. یکی از برنامه‌های آینده این انجمن، مبادله پیکر مطهر جاویدالأثرهای مدافع حرم در سوریه است تا از این طریق، به انتظار خانواده‌های این شهدا پایان بخشند.

عباس طایفه، از رزمندگان جانباز دوران دفاع مقدس است که مدیریت انجمن خادمان شهدای مدافع حرم را بر عهده‌ دارد. وی در گفت‌وگو با گزارشگر روزنامه کیهان درباره سوگواری در ماه محرم می‌گوید: «هدف از سینه و زنجیر زدن در این ایام، پاره کردن زنجیر نفس آدمی است. عزاداری انسان وقتی اجر و ثواب بیشتری پیدا می‌کند که بتواند روح خود را از قفس هوای نفس رهایی بخشد. اگر برای امام حسین(ع) ‌اشک می‌ریزیم باید بتوانیم ‌اشک یتیمی را هم پاک کنیم که در این صورت عزاداری ما معنای حقیقی پیدا می‌کند. درست مثل شهید محسن حججی که ابتدا روح خود را از زنجیر رها کرد و سپس توانست به چنین جایگاهی دست یابد.»

وی مدافعان حرم را پرورش یافتگان واقعی مکتب حسین(ع) می‌داند که توانسته‌اند نفس خود را رها کنند تا به چنین موقعیتی دست یابند و می‌افزاید: «مهم‌ترین نشانه از راه مقدس و حسینی مدافعان حرم، آیه چهلم سوره مبارکه حج است که به کسانی ‌اشاره می‌کند که از دیار خود رانده شدند، تنها به این جرم که از خدای یکتا سخن می‌گفتند. ذکر خدا در مسجد انجام می‌شود. دشمنان دین خدا و ائمه اطهار هم می‌خواهند آثاری از مساجد وجود نداشته باشد که مردم به آنجا بروند و ذکر خدا بگویند. ارتباط این موضوع با حرمین شریفین هم همین است. دشمنان دین خدا نمی‌خواهند مردم در حرمین حضور پیدا کنند. چون با حضور در حرمین، یاد مظلومیت شهدای کربلا و ظلم وستم شمر و یزیدیان می‌افتند و این تفکر انقلابی و عاشورایی فوران می‌کند. هر جا حرم هست، فرهنگ عاشورا هم آنجا هست؛ یاد حسین و یاد یزیدیان هم هست. نتیجه این فرهنگ هم این است که آدم را در مقابل شمر و یزیدیان زمانه هم بیدار می‌کند. مدافعان حرم، این جریان و بیداری ناشی از فرهنگ و تفکر عاشورایی را احیا می‌کنند.»

این جانباز در ادامه بیان می‌کند: « در دیداری که اخیرا با نماینده حزب‌الله لبنان در تهران داشتیم هم او می‌گفت که حضور رزمنده‌های مقاومت در دفاع از حرم حضرت زینب(س)، حزب‌الله لبنان را باز احیا کرد و همه را پای کار آورد. چون رزمندگان مقاومت و مدافعان حرم در حال مبارزه با شقی‌ترین آدم‌ها هستند؛ داعشی‌ها به هیچ چیزی پایبند نیستند و به هیچ کس رحم نمی‌کنند. من در تمام طول تاریخ ندیده ام که یک گروه تا این حد وحشی باشد که سر اسیران خود را ببرند. مثل اتفاقی که برای شهید محسن حججی افتاد و او ذات واقعی آنها را شهادت داد. داعشی‌ها یکی از وحشی‌ترین قبیله‌هایی هستند که تاریخ به خودش دیده است و مدافعان حرم در مقابل چنین موجوداتی مبارزه می‌کنند. حضرت علی(ع) هم مبارزه با خوارج را از بهترین مبارزه‌ها می‌دانستند که بیشترین ثواب را دارد؛ هم کسانی که آنها را بکشند و هم کسانی که به دست آنها به شهادت برسند بیشترین اجر را می‌برند. الان هم داعشی‌ها ادامه دهنده راه خوارج هستند.»

 

وارثان حسین(ع)

 و دفاع از حرم و حریم انسانیت

اما چه چیزی باعث شده تا باز هم شاهد تکرار وقایع صدر اسلام و ظهور جریان‌هایی شبیه خوارج باشیم؟ برای یافتن پاسخ این پرسش، سراغ یکی از فرماندهان مدافع حرم رفتیم که طی سال‌های اخیر در تقابل با داعشی‌ها، درخشیده است.

سردار محمدعلی حق بین، فرمانده عملیات آزادی نبل و الزهرا از سلطه داعش که یکی از عملیات‌های مهم و تأثیرگذار بود، در گفت وگو با گزارشگر روزنامه کیهان می‌گوید:«‌امروز هم دشمنان اسلام برای ضربه زدن به این دین در حال پیاده کردن برنامه‌هایی هستند که در صدر اسلام هم اتفاق افتاده بود. مهم‌ترین برنامه آنها این است که با ایجاد فرقه‌های مختلف، سرزمین‌های اسلامی را دچار بحران و جنگ نمایند. در عاشورا، افرادی سر مبارک امام حسین(ع) را از تن مطهر ایشان جدا کردند که ادعای مسلمانی داشتند و حتی روزگاری در لشکر اسلام می‌جنگیدند. امروز هم کسانی در حال سر بریدن از مسلمانان در عراق و سوریه هستند که شعارهای به ظاهر اسلامی سر می‌دهند. به همین دلیل هم هست که غربی‌ها همواره در تبلیغات و رسانه‌های خود افرادی را به عنوان مسلمان معرفی می‌کنند که با شعارهای مقدس، جنایت می‌کنند. دشمنان اسلام از این طریق، ضمن پیش بردن هدف اولیه خود یعنی جنگ مسلمانان علیه مسلمانان در سرزمین‌های اسلامی، به تبلیغ علیه اسلام هم می‌پردازند. می‌خواهند به جوانان در دنیای غرب که امروز فوق‌العاده به دین اسلام علاقه‌مند شده‌اند، بگویند که پیروان این دین حتی به خودشان هم رحم نمی‌کنند!»

وی در پاسخ به این پرسش که چرا مدافعان حرم وارثان حسین(ع) در این دوران معرفی می‌شوند هم بیان می‌کند: «مدافعان حرم، هزاران کیلومتر دورتر از کشور به دفاع از حریم دین خود می‌پردازند. ما برای این حریم، چند تعریف قائل هستیم. یک حریم، از نظر نظامی قابل تعریف است. ضرورت جهاد مدافعان حرم از یک‌سو به مسائل راهبردی برمی‌گردد، چون دشمنان ما امروز جنگ را در سطح راهبردی هدایت می‌کنند و به همین دلیل هم پیکار ما فراتر از مرزهای کشور خودمان انجام می‌شود؛ هدف اصلی آنها جنگ با ایران است، اما چون نمی‌توانند به مرزهای ما برسند فعلا به جنگ در عراق و سوریه اکتفا کرده‌اند. از نظر اعتقادی هم در این جهاد ما از حریم ولایت دفاع می‌کنیم. ولایتی که در غروب عاشورا تجلی یافت. در آن موقع تنها چند ساعت از رسیدن حضرت سجاد(ع) به مقام امامت گذشته بود. حضرت زینب(س) هم که بزرگ بازماندگان عاشورا بود، سخن امام را سرلوحه عمل قرار داد که این یک الگوی عملی برای ولایت‌پذیری است. مدافعان حرم هم امروز دقیقا از حریم همان ولایت دفاع می‌کنند. حریم ولایتی که حضرت زینب(س) روز عاشورا از آن پیروی کرد.»

این جانباز دوران دفاع مقدس در پایان اظهار می‌کند: «وقتی از مدافعان حرم سخن می‌گوییم، مقصودمان صرفا این نیست که این گروه فقط از گنبد و بارگاه حرمین شریفین پاسداری می‌کنند، بلکه جهاد مدافعان حرم در اصل برای دفاع از حریم ولایت حضرت زینب (س) است که بارگاه و حرم هم زیر مجموعه آن حریم محسوب می‌شود. مدافعان حرم درک کردند که باید پایگاه اصلی تکفیری‌ها و سایر جنایت کارها را ویران کنند و ریشه این فتنه را بسوزانند. در این راه‌، ما به قله‌های اقتدار نزدیک شده‌ایم؛ اما برای رسیدن به این قله‌ها، باید هزینه‌هایی را هم پرداخت.»

 

فاطمیون؛ جلوه بارز عاشوراییان

لشکر فاطمیون یکی از گروه‌های پرافتخار جبهه مقاومت است که طی سال‌های اخیر نقش پررنگی در تقابل با داعش و تفکیری‌ها داشته‌اند. این گروه، شامل افغانستانی‌های دلباخته اهل بیت علیهم‌السلام هستند که در راه دفاع از حرم و حریم انسانیت، جانبازی می‌کنند. جای تردیدی نیست که اگر عشق به امام حسین(ع) و درک عمیق از نهضت کربلا نبود، این مردان نیز در این راه پربلا جان خود را به خطر نمی‌انداختند. حقیقت این است که جامعه جهانی، ایمنی از گسترش سلطه داعشی‌ها را به این افغانستانی‌های حاضر در جبهه مقاومت نیز مدیون است که این اتفاق نیز ریشه در باور عاشورایی این مبارزان دارد.

سیدمسافر، یکی از رزمندگان لشکر فاطمیون است که در گفت وگویی با گزارشگر روزنامه کیهان می‌گوید: «نگاه فاطمیون به مقاومت، برداشتی از جهاد اباعبدالله(ع) است. ما دور از وطن، با فدا کردن جان و تن از آرمان‌های اسلام دفاع می‌کنیم تا مبادا چهره کسی از ظلم خراشیده شود. برای ما ، مرز و جغرافیا، حرم اهل‌بیت(ع) است. مردم عاشورایی افغانستان پیش از این نیز در دوران دفاع مقدس برای دفاع از اسلام و آرمان‌های انقلاب اسلامی سرزمین خود را رها کردند و این بار نیز با همان عقیده در سوریه مقابل دشمنان ایستاده‌اند. چون برای ما غیر از مکتب عاشورا هیچ جغرافیای دیگری تأثیرگذار نیست و هر جا مظلومی هدف ظلمِ ظالمی قرار می‌گیرد، ما در آنجا حضور داریم.»

مطالب من را در تلگرام هم دنبال کنید: https://t.me/arashfahim1396

صفحه تصویرروز دوشنبه ۱۰ مهر ۹۶

با این مطالب منتشر شد:

-مرد دردمندی ها ؛ به بهانه بزرگداشت رضا برجی، عکاس و مستندساز جنگ
-شکست با ژن خوب ؛ نقدی بر فیلم فصل نرگس
-ماجرای یک رها شده از چنگال داعش ؛ یادداشتی بر مستند نقاشی یک رویا
-یک کهنه سرباز در جست وجوی حقیقت ؛ نگاهی به فیلم دریچه ماهی
-رسانه ملی و ۲۶۰ شبکه علیه هویت ایرانی

لینک: http://kayhan.ir/fa/issue/1111/8
صفحه تصویرروز، دوشنبه هر هفته در روزنامه کیهان منتشر می شود.

جلوه‌های عاشورا در جبهه‌های دیروز و امروز مقاومت - بخش نخست

قیام حسینی(ع) الهام بخشِ انقلاب و دفاع مقدس

 

کربلا نقطه‌ای از جغرافیاست که تبدیل به قلب تاریخ شده است. آنچه در محرم سال 61 هجری قمری در این منطقه گذشت، خلاصه‌ای از همه سرگذشت و سرنوشت بشر است. سرنوشتی که در تقابل دو جبهه ظالم و مظلوم و حق و باطل در همه زمان‌ها در جریان است. هم از این روست که هر کس از حقایق قیام حسینی(ع) آگاه باشد، گویی همه تاریخ را از بر است؛ و اگر همه تاریخ را بخواند و از آنچه در عاشورا گذشت بی‌اطلاع باشد، گویی از تاریخ هیچ نمی‌داند!

امسال، همزمان شدن هفته دفاع مقدس با دهه اول محرم و ایام سوگواری برای سیدالهشدا(ع) و یارانش، استعاره‌ای تقویمی از پیوند معنایی و عملی دو قطعه از تاریخ است. هر چند که میان این دو مقطع از زمان (عاشورا و دفاع مقدس) بیش از هزار و 400 سال فاصله است، اما این بار بخشی دیگر از جغرافیای جهان -جایی که مرزهای ایران و عراق را تشکیل می‌دهد- محل تلفیق این دو مقطع تاریخی شد.

راوی فتح، سید شهیدان اهل قلم، سید مرتضی آوینی یکی از هنرمندانی بود که در نوشته‌ها و آثار خود به ظهور فرهنگ عاشورا در دوران دفاع مقدس ‌اشاره کرده بود؛ «قافله عشق در سفر تاریخ است و این تفسیری است بر آنچه فرموده‌اند: كل یوم عاشورا و كل ارضٍ كربلا... این سخنی است كه پشت شیطان را می‌لرزاند و یاران حق را به فیضان دائم رحمت او امیدوار می‌سازد.» و در جای دیگر «کار عشق یاران! لاجرم کربلایی است. پس دیگر سخن از منصور و بایزید و جنید و فلان و بهمان مگو که عشاق حقیقی تذکرهًْ‌الاولیاء را بر خیابان‌های خرمشهر و آبادان و سوسنگرد و بردشت‌های پرشقایق خوزستان و برسفیدی برف‌های ارتفاعات بلند کردستان با خون می‌نویسند، باخون»

 

محرم منشأ انقلاب است

چند سال قبل در آمریکا کتابی با عنوان «طرح تفرقه و منزوی کردن دین» منتشر شد. بخشی از این کتاب به مصاحبه با مایکل برانت، از کارشناسان برجسته سازمان سیا و معاون باب وودواردز (از مقامات سابق سیا) اختصاص داشت.

برانت در بخشی از این مصاحبه، گفته بود: «انقلاب سال 1979 ایران ضربه‌ای اساسی به خط‌ مشی موردنظر آمریکا برای حاکمیت بر کشورهای اسلامی وارد کرد. در سال 1983 کنفرانسی (برای بررسی این مسئله) تشکیل شد در این نشست‌ها بود که شرکت‌کنندگان به این نتیجه رسیدند که انقلاب ایران فقط نتیجه طبیعی سیاست‌های شاه نبود بلکه واقعیت‌های پشت پرده دیگری نیز مطرح است که همان جایگاه مرجعیت شیعی و شهادت (امام) حسین(ع) است...»

 

عاشورا چگونه به شکل گرفتن انقلاب اسلامی کمک می‌کرد؟

سردار گلعلی بابایی، رزمنده جانباز و پژوهشگر و نویسنده دفاع مقدس درباره پیوند فرهنگ عاشورا با انقلاب اسلامی می‌گوید: «منشأ اصلی انقلاب ما محرم است و قیام مردم در سال 57 ، ریشه در عاشورا دارد. همچنانکه شعارهایی چون «حسین حسین شعار ماست، شهادت افتخار ماست» و «نهضت ما حسینیه، رهبر ما خمینیه» از نشانه‌های این حقیقت هستند. همین شعارها، به تدریج ایدئولوژی مبتنی بر ماه محرم را در ذهن و دل مردم ایجاد کرد و انقلاب، با این شعار امام حسین(ع) یعنی «هیهات منا الذله» رشد پیدا کرد. در نهایت نیز، انقلاب ما در ماه محرم سال 57 اوج گرفت و باعث یکپارچگی مردم شد؛ طوری که دیگر رژیم شاه نتوانست جلوی مردم را بگیرد.»

وی درباره امتداد این فرهنگ در دوران دفاع مقدس نیز معتقد است: «جنگ هم یک اتفاق غافلگیر‌کننده بود که توسط صدام و با حمایت و ترغیب کشورهای غربی به ما تحمیل شد. این تهاجم، ما را غافلگیر کرد، چون اصلا آمادگی نداشتیم که وارد چنین جنگ بزرگی بشویم. وقتی جنگ شروع شد، در وهله اول دفاع از خاک کشور مطرح بود. حتی در یکی از پیام‌های اولیه حضرت امام(ره) در سال 59 هم بر این تأکید شده بود که جوانان عزیز کشور بروند و میهن عزیزتر از جان را از لوث دشمن پاک کنند. اما با فرسایشی شدن جنگ، باز هم این نهضت عاشورا بود که به نیروی محرکه مردم در دفاع تبدیل شد. چنانکه مراسم نوحه‌سرایی و عزاداری، خود به خود این حرکت را جلو می‌برد و جوانان ما با «حسین، حسین» گفتن پا به جبهه‌ها می‌گذاشتند و مقابل دشمن ایستادگی می‌کردند. به طوری که عاشورا، تبدیل به ایدئولوژی محوری دفاع مقدس ما شد؛ حتی نام گردان‌ها و لشکرهای ما کربلایی شدند، اسم رمز اغلب عملیات‌ها هم عاشورایی شد.»

بابایی درباره پیوند جبهه‌های امروز مقاومت با عاشورا نیز اظهار می‌کند: «تفاوت جنگ امروز و نبرد با داعش با دفاع مقدس در این است که تکفیری‌ها به بربریت اجداد خودشان برگشته‌اند. سر بریدن و مثله کردن اجساد شهدا، همان کاری است که در عصر عاشورا و در کربلا توسط یزیدیان اتفاق می‌افتاد. امروز هم اگر مدافعان حرم زنده دست تکفیری‌ها بیفتند، همان کاری با آنها صورت می‌گیرد که شمر و حرمله با یاران سیدالشهدا(ع) انجام می‌دادند. این حوادث، تلقی همان نبرد حق و باطل هستند که از عاشورا تا امروز امتداد یافته است.»

 

پیوند ناگسستنی دفاع مقدس با عاشورا

رضا برجی، رزمنده جانباز دفاع مقدس که به عنوان عکاس و مستندساز در 17 جنگ دنیا نیز حضور مستقیم داشته نیز تعبیر خود از پیوند دفاع مقدس با عاشورا را این گونه بیان می‌کند: «یکی از مهم‌ترین اتفاقاتی که در جنگ به وقوع پیوست این بود که برخلاف آنچه برخی می‌گویند، رزمنده‌های ما برای خاک نمی‌جنگیدند؛ چون همه این اعتقاد را داشتند که جنگیدن برای آنچه توسط دیگران خط‌کشی شده یعنی مرز، آنها را از هدفشان دور می‌کند. اتفاقی که در عاشورا شکل گرفت، مغناطیس و موتور محرکه‌ای بود که پای عده‌ای را به جبهه باز می‌کرد. به همین دلیل هم شکل جنگ ما با تمام جنگ‌های طول تاریخ - به استثنای جنگ‌های صدر اسلام - از هر جهت متفاوت بود. در جبهه بیش از 10 نفر از شهدا در آغوشم شهید شدند که قبل از شهادت می‌گفتند، ما را رو به کربلا بگردان. این تقاضا، معنی دفاع مقدس ما بود. شعار زنده نگه داشتن محرم و عاشورا، دفاع ما را مقدس کرد. همچنانکه هدف دشمن نیز صرفا تصرف خاک سرزمین ما نبود. جبهه مقابل ما هم هدف اصلی‌اش این بود حکومتی که بعد از هزار و 400 سال با رهبری یک مرجع دینی روی کار آمده بود را برکنار کند.»

وی می‌افزاید: «در عاشورا هم جنگ بر سر تصرف زمین یا حفظ خاک نبود. در آن مقابله هم یاران سیدالشهدا(ع) برای هدف امام می‌جنگیدند. هدف امام چه بود؟ همان که فرموده بودند برای نجات دین جدشان قیام کردند. در جنگ هشت ساله ما نیز امام خمینی(ره) همین شعار را زنده کرد. امام هم فرمودند ما برای رفع فتنه در جهان می‌جنگیم. رفع فتنه، محدود به یک خاک و جغرافیای خاص نیست، بلکه همه جهان را در بر می‌گیرد. اما برای این هدف ابتدا باید حصر آبادان شکسته می‌شد، باید خرمشهر آزاد می‌شد و ... به همین دلیل هم هست که می‌گوییم، دفاع مقدس ما با قیام عاشورا غیر قابل تفکیک هستند؛ این دو در هم تنیده شده‌اند. امام خمینی(ره) دنبال‌کننده اهداف و شعارهای امام حسین(ع) بودند و دفاع مقدس ما نیز در ادامه قیام حسینی است. پس از هزار و 400 سال با پیروزی انقلاب، افرادی ظهور کردند که به پرسش امام حسین(ع) که «آیا کسی هست مرا یاری کند؟» پاسخ مثبت دادند و حرکت او را ادامه دادند. برخلاف سایر جنگ‌ها، افرادی که برای حضور در جبهه‌های دفاع مقدس گزینش می‌شدند به جای خصوصیاتی مثل داشتن قدرت جسمی یا نظامی، براساس ملاک‌های مذهبی انتخاب می‌شدند. به همین دلیل هم یک کشاورز یا معلم ساده، به خاطر درون پاک و دوری از گناه و فساد و ارتباط با محرم و عاشورا وقتی به جبهه می‌رفت، می‌درخشید و همه دنباله‌روی او می‌شدند. همان طور که سربازان قیام امام زمان(عج) شبیه این مردانی چون متوسلیان، همت، باکری، همدانی و ... خواهند بود.»

وی درباره امتداد فرهنگ عاشورا درجبهه‌های امروز مقاومت نیز می‌گوید: «امروز هم دنباله خط امام حسین(ع) را می‌توان در جبهه مقاومت دید؛ من طی سال‌های اخیر در عراق با افرادی مواجه شدم که با شوق و شعف خاصی می‌گویند که بعد از هزاران سال می‌خواهند کاری کنند که دیگر کسی کوفه را به شهر بی‌وفایی و تنها گذاشتن امام تعبیر نکند. در لبنان هم وقتی با سربازهای حزب‌الله در جنگ 33 روزه صحبت می‌کردیم آزادسازی زمین‌ها از ‌اشغال رژیم صهیونیستی بهانه‌ای بود برای آنها که به اتفاق بزرگ‌تری متصل شوند. اتفاقاتی که در سال‌های اخیر در سوریه و بیشتر در عراق و لبنان رخ داد، جبهه مقاومت را هم به محرم سال 61 هجری قمری و عاشورا گره زد. باز هم قیام امام حسین(ع) الهام‌بخش مردانی شده که با تکیه بر این فرهنگ، ایستادگی می‌کنند. باز هم مثل دوان دفاع مقدس، رزمنده‌ها با سربندهایی که اسم مقدس معصومین روی آنها نوشته شده و در حالی که یاحسین(ع) می‌گویند به شهادت می‌رسند. باز هم مثل عاشورا و دوران دفاع مقدس، هدف اصلی رزمنده‌های این جنگ، تصرف یا حفاظت از قطعه‌ای از زمین نیست، بلکه هدف اصلی آنها وصل شدن به ائمه(ع) است؛ هدفشان رسیدن به عدالت و رفع ظلم و اجرای امر به معروف و نهی از منکر است.»

 

دفاع مقدس الهام گرفته از عاشورا بود

بهروز ساقی، جانباز و شاعر دفاع مقدس به گزارشگر روزنامه کیهان می‌گوید: «دفاع مقدس ما الهام گرفته از عاشورای حسینی و حماسه کربلا است. به این معنی که در اوضاع نابسامان اول انقلاب و آغاز جنگ تحمیلی، ما با دستان تقریبا خالی در مقابل دشمن تا دندان مسلح که از طرف دنیای استکبار پشتیبانی می‌شد مقاومت می‌کردیم. آنچه جبهه‌های ما را تقویت می‌کرد و پیش می‌برد این بود که بتوانیم مثل سرور و سالارمان حضرت اباعبدالله‌الحسین(ع) مظلومانه بایستیم و مثل ایشان با خون بر شمشیر دشمن قدرتمند خودمان پیروز شویم. این حقیقت در‌اشعار شعرا و نوحه سرایی‌ها هم جریان داشت و رزمندگان از این طریق تشجیع می‌شدند. لحظه‌لحظه ما در جبهه، با یاد کربلا عجین بود.»

وی درباره امتداد فرهنگ عاشورا در جبهه‌های امروز مقاومت نیز معتقد است: «از ابتدای تاریخ دو جبهه حق و باطل همواره به موازات هم و رو در روی هم بودند و تا به آخر این دو جبهه در نقش‌ها و قالب‌های متفاوت در مقابل هم خواهند بود.

رگ رگ است این آب شیرین وآب شور

در خلایق می‌رود بی‌نفخ صور

امروز هم مدافعان حرم در برابر همان جبهه‌ای ایستاده‌اند که در زمان جنگ از سوی استکبار حمایت می‌شد. ما باید جریان‌ها را تحلیل کنیم و جریانی تحلیل کنیم. جریان‌ها همان‌ها هستند فقط رنگ و لعاب آنها تغییر کرده است. آن زمان صدام بود و امروز تکفیری‌ها عامل دست غربی‌ها هستند و همان نقش را ایفا می‌کنند.»

این رزمنده دوران دفاع مقدس تصریح می‌کند: «دشمنی جریان‌هایی مثل بعثیون صدامی و داعش، با حمایت یا هدایت استکبار جهانی و دنیای غرب و شیاطین بزرگ یکی از نشانه‌های سلامت و حقانیت خط کلی انقلاب و نظام است که رهبری معظم انقلاب هدایت آن را برعهده دارند. دشمن همان دشمن است و ما هم در مسیر کربلا هستیم. فقط زمان و مکان تغییر کرده است.»

مطالب من را در تلگرام هم دنبال کنید: https://t.me/arashfahim1396

محسن به تشییع ما آمده بود

امروز در میدان امام حسین(ع) بدن بی سر و جان «محسن»، سربلند و زنده تر از همه جمعیت می درخشید. او به تشییع ما -من- آمده بود. ما برای رفتن او می گریستیم، اما محسن «بر کرانه ازلی و ابدی وجود نشسته بود و بر ما قبرستان نشینان عادات سخیف»* می نگریست. ما در حسرت رفتن همیشگی او سوگوار بودیم و او بر ماندن ما در این زندگی مصنوعی افسوس می خورد.

بازگشت پیکر مطهر محسن حججی و قیام مردم در تشییع این شهید مدافع حرم، محرم امسال را رنگ و بوی تازه ای بخشید. بازگشت حججی به خانه آن هم در آستانه تاسوعا و عاشورای حسینی این روزهای ما را با کربلای سال 61 هجری پیوند زد. چشمان نافذ و نگاه پرصلابت حججی در تصاویری که از لحظه اسارت او ثبت و ضبط شده است، روایتگر زیبا و هنرمندانه عاشورا در زمانه ماست. گویی چشمان این جوان 25 ساله پیام حضرت زینب(س) را پس از هزار و 400 سال به ما ابلاغ می کند که در عاشورا، جز زیبایی ندید. این سرنوشت دلباختگان حقیقی امام حسین(ع) است که در راه او سر می بازند.

*برگرفته از متن نوشت شهید آوینی در مستند «شقایق های آتش گرفته»

  مطالب من را در تلگرام هم دنبال کنید: https://t.me/arashfahim1396

به بهانه معرفی فیلم «نفس»

تاریخچه 40 سال حضور ایران در اسکار

 

طبق معمول هر سال، امسال هم اواخر ماه شهریور، بحث اسکار در سینمای ایران داغ شد. در این مقطع، شورایی در بنیاد سینمایی فارابی شکل می‌گیرد تا یک فیلم را به عنوان نماینده سینمای ایران در اسکار معرفی کند. در این گزارش، به تاریخچه حضور ایران در اسکار می پردازیم.
 
قبل از انقلاب
دایره مینا به کارگردانی داریوش مهرجویی نخستین فیلم ایرانی بود که در سال سال 56 و برای حضور در اسکار 1977 انتخاب شد. برای اولین بار وزارت فرهنگ رژیم شاهنشاهی این فیلم را به عنوان نماینده سینمای ایران به مراسم اسکار معرفی کرد که نتیجه ای نداشت. 
سال 57 نیز قرعه به نام فیلم «باد صبا» ساخته‌ آلبر لاموريس افتاد تا راهی اسکار 1978 شود. یک فیلم مستند با کارگردانی فرانسوی، در آخرین سال حاکمیت رژیم پهلوی به عنوان نماینده سینمای ایران به اسکار معرفی شد و البته به موفقیتی نرسید.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، روند تازه باب شده معرفی فیلم از سوی سینمای ایران به مراسم اسکار قطع شد. ایران کشوری انقلابی و با حاکمیتی اسلامی بود که با فرهنگ و سینمای مهاجم غربی سرستیز داشت. بنابراین، اسکار به عنوان یکی از تجلی گاه های این نوع فرهنگ و هنر، در تضاد با اهداف و مرام فرهنگ انقلابی شناخته شد اما...
 
ارتباط دوباره با اسکار پس از 16 سال
همزمان با اجرای سیاست های فرهنگی دولت سازندگی، روند معرفی فیلم به مراسم اسکار بار دیگر از سر گرفته شد. از سال 1373 بود که با تشکیل هیأت انتخاب فیلم برای اسکار، روابط سینمای ایران و آکادمی اسکار بار دیگر از سر گرفته شد! طی 16 سال قطع رابطه با اسکار، برخی از درخشان ترین فیلم های تاریخ سینمای ایران ساخته شدند. همچنین بالاترین آمار مراجعه مردم ایران به سالن های سینما و فروش فیلم نیز مربوط به همین دوران است.
نخستین فیلم معرفی شده از سینمای ایران به مراسم اسکار در سال های بعد از انقلاب، «زیر درختان زیتون» به کارگردانی عباس كيارستمي بود که موفقیتی کسب نکرد. سال بعد نیز یکی از شاگردان کیارستمی، آن هم با اولین فیلم سینمایی خود راهی اسکار شد. در سال 74، فیلم های مطرحی چون «روزواقعه»، «روسری آبی»، «پری»، «دیدار» و ... بودند، اما فیلم نه چندان مطرح «بادکنک سفید» از فیلمساز ناشناخته ای به نام جعفر پناهي به اسکار معرفی شد و موفقیتی به دست نیاورد. پناهی پس از این فیلم، دچار نوعی تکبر و تفرعن شد. او ارتباط خود را با مخاطب داخلی قطع کرد و راه تولید برای جشنواره های غربی و تبلیغ برای اهداف سیاسی علیه ایران را در پیش گرفت و فیلم های وی در داخل کشور مورد توجه قرار نگرفتند. 
سال 1375 هیچ فیلمی از ایران به اسکار 1997 معرفی نشد. در سال 76 نوبت به محسن مخملباف رسید تا شانس خود را برای رسیدن به اسکار امتحان کند. این بار فیلم «گبه» به اسکار 1998 معرفی شد.
درحالی که در این سال فیلم «بچه های آسمان» اکران شده بود، اما فیلم «گبه» به کارگردانی محسن مخملباف به عنوان نماینده سینمای ایران به اسکار معرفی شد و به نتیجه ای نرسید! مخملباف هم همچون پناهی پس از معرفی به اسکار، راه غرب را در پیش گرفت و در سال های اخیر هم به خدمت رژیم صهیونیستی در آمده است!
 
ماجرای سینمای ایران و مجسمه آمریکایی
 
راه یابی یک فیلم ایرانی به نامزدهای اسکار
سال 1377 اما، یکی از مقاطع مهم تاریخ سینمای ایران است. با معرفی «بچه‌هاي آسمان» به اسکار 1999 برای نخستین بار فیلمی از ایران به جمع نامزدهای دریافت جایزه در اسکار راه یافت. این فیلم  به کارگردانی مجید مجیدی با یک سال تأخیر به عنوان نماینده سینمای ایران به مراسم اسکار معرفی شد و به جمع پنج فیلم برتر در بخش فیلم های خارجی زبان (غیر انگلیسی زبان) هفتاد و یکمین دوره اسکار راه یافت. به رغم برتری هنری و محتوایی نماینده ایران، اما جایزه این بخش به فیلم «زندگی زیباست» از ایتالیا اعطا شد. راه یابی «بچه های آسمان» به جمع نامزدهای اسکار همزمان بود با روی کار آمدن دولت اصلاحات. به همین دلیل هم بسیاری معتقدند که نامزدی این فیلم در اسکار، لبخند آمریکا به تغییر سیاست دولت ایران بود. برگزیده شدن فیلم «طعم گیلاس» کیارستمی در جشنواره کن آن هم در همان محدوده زمانی، این فرضیه را قوت بخشیده است.
سال بعد نیز شهرت مجيد مجيدي در اسکار سبب شد تا مسئولین سینمایی وقت، بدون هیچ درنگی فیلم بعدی او «رنگ خدا» را هم به عنوان نماینده سینمای ایران به اسکار 2000 معرفی کنند. اما هیچ موفقیتی کسب نکرد. نکته قابل تأمل این است که برای ثبت این فیلم در جدول آثار معرفی شده به اسکار، کلمه «خدا» از عنوان فیلم حذف شد و نام فیلم به «رنگ بهشت» تغییر یافت! 
در سال 1379 نیز «زماني براي مستي اسب ها» به اسکار 2001 معرفی شد. این فیلم به کارگردانی بهمن قبادي هیچ شاخصه هنری قابل توجهی نداشت، اما اغراق شدید آن در نمایش فقر و فلاکت مردم بخشی از سرزمین ایران، مسئولان سینمایی وقت را وا داشت تا آن را به اسکار معرفی کنند و موفقیتی نداشت.
سال بعد دوباره فیلمی از مجید مجیدی به اسکار رفت. این بار فیلم «باران» او نماینده سینمای ایران در اسکار 2002 شد، با این حال به نتیجه ای نرسید.
در سال 1381 «من ترانه 15 سال دارم» به اسکار 2003 معرفی شد. این أثر، نخستین فیلم از سه گانه رسول صدرعاملي درباره دختران نوجوان و فیلمی متوسط محسوب می شود. مفاهیم مطرح شده در فیلم، برای مخاطب خارجی گنگ است و همان طور که پیش بینی می شد، موفقیتی در اسکار کسب نکرد.
اسکار 2004 هم میزبان «نفس عميق» سینمای ایران بود. در این سال فیلم های مطرحی چون «شب های روشن» فرزاد موتمن و «فرش باد» کمال تبریزی هم حضور داشتند، اما در نهایت فیلم «نفس عمیق» به اسکار معرفی شد که نتیجه ای نداشت.
«لاك‌ پشت ها هم پرواز مي‌ كنند» آخرین فیلم ساخته شده توسط بهمن قبادي در ایران بود که از سوی مسئولان سینمایی وقت به اسکار 2005 شد و موفقیتی کسب نکرد. نکته قابل تأمل این است که قبادی نیز پس از دو بار معرفی به اسکار و عدم موفقیت، راه مخملباف و پناهی را رفت و با مهاجرت به خارج از کشور، ساخت فیلم ضدایرانی به سفارش دولت های غربی را در پیش گرفت.
اما در سال 1384 فیلم محبوب و دوست داشتنی «خيلي دور، خيلي نزديك» از ایران به اسکار 2006 معرفی شد. هر چند که مضمون فیلم «خیلی دور،خیلی نزدیک» به کارگردانی سیدرضامیرکریمی در تضاد با شاخص های مدنظر اسکار بود و موفقیتی کسب نکرد، اما یکی از معدود نمایندگان شایسته سینمای ایران در خارج از کشور محسوب می شود. 
در سال 1385«كافه ترانزيت» به اسکار 2007 معرفی شد. این فیلم به کارگردانی کامبوزیا پرتوی، نه ساختار هنری و سینمایی خوبی داشت و نه شایسته نمایندگی سینمای ایران در خارج بود و به موفقیتی نرسید. این فیلم در حالی به اسکار معرفی شد که «بید مجنون» مجیدمجیدی از معرفی بازماند.
اما در سال 1386 برای اولین بار یک فیلم دفاع مقدسی نماینده ایران در اسکار شد. نکته مهم این است که فیلم «ميم مثل مادر» در حالی به اسکار 2008 معرفی شد که در همان سال، کارگردان آن یعنی رسول ملاقلي‌پور از دنیا رفت. انتخاب فیلم «میم مثل مادر» برای حضور در اسکار، در واقع  ادای دین به این فیلمساز بود که مطابق انتظار به نتیجه ای نرسید. 
در سال 1387 و مطابق انتظار باز هم فیلمی از مجید مجیدی به اسکار معرفی شد. فیلم «آواز گنجشك ها» نماینده سینمای ما در اسکار 2009 بود، اما باز هم نتیجه ای نداشت. 
«درباره الي» چهارمین فیلم اصغر فرهادی که با تشویق ها و تحسین فراوانی در داخل کشور همراه شده و جایزه خرس طلایی جشنواره برلین را هم گرفته بود، به اسکار 2010 نیز معرفی شد، اما حتی نامزد این رقابت هم نشد. 
در سال 1389 در یک انتخاب عجیب، فیلم «بدرود بغداد» از کارگردان ناشناخته ای به نام مهدی نادری، نماینده سینمای ایران در اسکار 2011 شد. این درحالی است که در این سال فیلم های دیگری چون «ملک سلیمان» و «طلا و مس» هم قابلیت معرفی را داشتند. همان طور که انتظار می رفت، معرفی فیلم «بدرود بغداد» به اسکار نتیجه ای نداشت.
 
… و اسکار به یک فیلم ایرانی تقدیم می شود
وقتی «جدایی نادر از سیمین» در بیست و نهمین دوره جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد، کمتر کسی فکرش را می کرد که این فیلم یک سال بعد نه تنها به جمع فیلم های برتر اسکار 2012 این رقابت راه یابد که جایزه بهترین فیلم خارجی زبان را هم دریافت کند. اما اصغر فرهادی با این فیلم، نخستین فیلمساز ایرانی بود که جایزه اسکار را دریافت کرد. این جایزه همزمان با افزایش تحریم های اقتصادی و تهدید نظامی دولت آمریکا علیه ایران به این کارگردان ایرانی اهدا شد. یک سال بعد و اعطای جایزه اسکار به فیلم ضدایرانی «آرگو» باعث شد که فرضیه سیاسی بودن موفقیت فیلم فرهادی قوت بگیرد. به زعم برخی کارشناسان سینما، دلیل دادن جایزه اسکار به «جدایی...» و «ارگو» در دو سال متوالی، یکسان بود.
در سال 1391 ایران در اعتراض به ساخت فیلم اهانت آمیز علیه پیامبر اعظم (ص) مراسم اسکار 2013 را تحریم کرد و هیچ فیلمی را به اسکار معرفی نکرد.
اما یک سال بعد، فیلم بعدی اصغر فرهادی یعنی «گذشته» به اسکار 2014 معرفی شد که یکی از مناقشه برانگیزترین انتخاب ها برای اسکار بود. «گذشته» درحالی به عنوان نماینده سینمای ایران به اسکار معرفی شد که دراصل، یک فیلم فرانسوی-ایتالیایی محسوب می شود! مطابق انتظار، این فیلم موفقیتی به دست نیاورد.
سال 1393 فیلم «امروز» به عنوان نماینده سینمای ایران به اسکار  2015 معرفی شد، اما معلوم نبود که این فیلم به کارگردانی سیدرضا میرکریمی براساس چه ملاک و معیاری به اسکار معرفی شد و از ابتدا هم معلوم بود که موفق نمی شود.
سال 1394 باز هم فیلمی از مجید مجیدی راهی اسکار شد؛ این بار فیلم «محمد رسول الله (ص)» از ایران در اسکار 2016 حضور یافت. فیلم دوران کودکی پیامبر اسلام (ص) به کارگردانی مجید مجیدی که بزرگ ترین پروژه تاریخ سینمای ایران محسوب می شود، در شرایطی به عنوان نماینده شایسته سینمای ایران به مراسم اسکار معرفی شد که با توجه به محتوای دینی و گرایش ضدصهیونیستی، شانسی برای موفقیت در سکار 2016 نیافت.
 
ماجرای سینمای ایران و مجسمه آمریکایی
 
فروشنده ای که باز هم اسکار خرید!
اما باز هم اصغر فرهادی با فیلمی دیگر توانست برنده جایزه اسکار شود. این فیلم نیز در شرایطی در اسکار سال 2017 به موفقیت رسید که در داخل، با انتقادات فراوانی مواجه شده بود. اگر عمده انتقادات از فیلم «جدایی نادر از سیمین» به محتوای آن معطوف بود، فیلم «فروشنده» به لحاظ ساختاری با نقدهای تندی از سوی منتقدان داخلی روبرو شد. وجود گاف های فراوان در این فیلم حتی به سوژه طنز کاربران فضای مجازی تبدیل شده بود، اما چند عامل دست به دست هم دادند تا باز هم پرچم اصغر فرهادی در مراسم اسکار به بالا برود. مهم ترین دلیل، تهیه کننده فیلم یعنی شرکت ممنتو بود که نفوذ و قدرت زیادی در سینمای جهان دارد. همچنین انستیتوی فیلم دوحه، وابسته به خاندان پادشاهی قطر هم یکی از حامیان این فیلم بود که آن هم نفوذ زیادی در اسکار دارد. از شهرت اصغر فرهادی هم که بگذریم، مضمون فیلم «فروشنده» یکی از معضلات امروز جامعه بشری، به ویژه در غرب است. همچنان که سال قبل از این نیز فیلمی درباره تعرض جنسی جایزه بهترین فیلم را دریافت کرده بود.
 
ماجرای سینمای ایران و مجسمه آمریکایی
 
نفس تازه سینمای ایران در اسکار
برای مراسم اسکار امسال اما، اولین بار فیلمی از یک فیلمساز زن به عنوان نماینده سینمای ایران به اسکار معرفی شده است. فیلم «نفس» علاوه بر اینکه یک فیلم زنانه است، در پس زمینه نیز به انقلاب اسلامی و دفاع مقدس نیز می پردازد. به همین دلایل نیز بسیاری معتقدند که این فیلم در مراسم اسکار 2018 شانس چندانی نخواهد داشت، با این حال همین که نقش زنان در دفاع مقدس و جایگاه مهم زن در یک جامعه اسلامی را به تصویر می کشد، خود امتیاز بزرگی است. راه یابی به اسکار تنها برای موفقیت در گرفتن جایزه نهایی نیست، بلکه همین که پیام ها و ارزش های انقلاب و نظام اسلامی را در سطح بین المللی مطرح می کند، خود ارزش قابل توجهی است.

در عین حال، امسال فیلم «ماجرای نیمروز» هم حضور داشت که می شد با معرفی این فیلم به اسکار، نام آن را به عنوان أثری که نماینگر حقیقت «ایران؛ قربانی تروریسم» است در سطح جهان مطرح کرد. اما برخی فضاسازی های سیاسی مانع از چنین اتفاقی شد./

منبع: سایت بصیرت

 مطالب من را در تلگرام هم دنبال کنید: https://t.me/arashfahim1396

 

امروز منتشر شد

بررسی فیلم «رستاخیز» در صفحه تصویرروز کیهان

 

صفحه تصویرروز این هفته ما با بررسی سینمای عاشورایی با نقد موردی فیلم «رستاخیز» منتشر شد. نویسنده این مقاله، محمدرضا محقق، منتقد و مدرس سینما و فارغ التحصیل درس خارج فقه حوزه علمیه قم با ارزیابی ساختاری و محتوایی «رستاخیز» به آسیب شناسی سینمای دینی پرداخته است.

در این صفحه همچنین نقد سریال «گسل» و فیلم سینمایی «ماجان» و یادداشتی از حمیدرضا ترقی درباره شبکه های برون مرزی منتشر شده است.

لینک: http://kayhan.ir/fa/issue/1107/8

گفتنی است، صفحه تصویرروز، دوشنبه هر هفته در روزنامه کیهان منتشر می شود.

نگاهی به سریال «گسل»

هجوِ کمدی و سیاست

اعلام خبر پخش سریالی ملقب به «کمدی سیاسی» از سیما، اتفاقی خوشحال‌کننده و امیدبخش بود. چون برخلاف انتظار و الزام، صداوسیمای ما کمتر به تولید سریال‌های افشاگر و جسور سیاسی رغبت نشان داده است. این درحالی است که سیاست و مردان و زنان و پشت پرده‌های آن، علاوه بر اهمیت، دارای جاذبه بسیار زیادی هم برای مخاطب خاص و عام است. اگر این موضوع در قالب کمدی ترسیم شود، تأثیرگذاری افزایش خواهد یافت. چراکه از طریق کمدی می‌توان به طور غیرمستقیم به نقد چالش‌ها و کژتابی‌های سیاسی پرداخت. با توجه به استقبال حاکمیت از نقد طنزآمیز، جای شگفتی است که چرا این گونه آثار جای چندانی در تولیدات تلویزیون ما نداشته است. با این اوصاف، حرکت رسانه ملی در توجه به کمدی سیاسی را باید به فال نیک گرفت.

با این حال فاصله آنچه با نام «گسل» طی 30 شب روی آنتن شبکه اول سیما رفت، با یک کمدی سیاسی واقعی، گسلی وسیع و عریض است! چرا؟

چون ما در این سریال نه شاهد موقعیت‌های کمدی عمیقی بودیم و نه حرف یا محتوای تازه و شگفت‌آوری را دیدیم. آنچه به عنوان سیاست در این سریال محور قرار گرفته، در حد نمایش چند مسئول و فرد سیاسی است، نه کشمکش‌هایی که در منازعات قدرت شکل می‌گیرد. البته در قسمت‌های ابتدایی، سکانس‌هایی به راهروهای وزارتخانه فرضی و برخی رقابت‌ها و منازعات میان صاحب‌منصبان اختصاص یافته بود. اما هر چه جلوتر آمدیم، ماجرا به حاشیه رانده شد و اتفاقاتی بی‌ارتباط با موضوع و ایده اصلی شکل گرفت. پراندن چند متلک یا مطرح کردن بعضی از شبهات عوامانه(مثل دیالوگ ««چای سمی ات رو بخور برو تو استخر بمیر فکر کنند تو استخر سکته کردی مُردی!») و برخی از شبیه‌سازی‌ها، نه کار شجاعانه‌ای است و نه موجب سیاسی شدن محتوای یک فیلم یا سریال می‌شود.

دلیل اصلی چنین نقصانی ابتدا به ساختار دراماتیک و قصه در این سریال بر می‌گردد. فرم روایی «گسل» بیش از آنکه متناسب با محتوای عمیق سیاسی باشد، برای موضوعات پیش پا افتاده دختر-پسری مناسب است. البته طرح مضامین عاشقانه در یک اثر سیاسی به خودی خود ایرادی ندارد. اما مشکل، طراحی مسیر معکوس در این سریال است. معمول است که در آثاری با محوریت موضوعات یا اتفاقات سیاسی، مضامین خانوادگی و عاطفی بهانه‌ای برای برانگیختن توجه مخاطب برای دریافت مفاهیم و قصه سیاسی باشد. اما در سریال «گسل» این طرح کاملا برعکس رخ داده است. یعنی در اینجا، این سیاست است که بهانه‌ای شده تا ما به دیدن یک اثر نازل درباره ارتباطات چند ضلعی دختر و پسرهای جوان و ماجرای عاشقانه بین دو فرد کهنسال بنشینیم! این درحالی است که وقتی قهرمان یا شخصیت محوری یک سریال چند ده قسمتی، معاون وزیر است، می‌توان مسائل بسیار مهمی را واکاوی کرد که هم برای حاکمیت مهم هستند و هم به درد مردم می‌خورند. مسائلی چون آقازادگی (که در این سریال به شکل بسیار خنثی و در حد بیان یک جمله درباره برخورداری از «ژن خوب» مطرح شد)، اموال نجومی، برجام و مذاکرات هسته‌ای و بین‌المللی، فعالیت رسانه‌های بیگانه، مدیرانی که به مردم وعده می‌دهند اما عمل نمی‌کنند و در مقابل، مدیرانی که صادق و مردمی هستند و... اما با وجود این همه مسئله مهم و جذاب در میدان سیاست کشورمان، «گسل» به آنها توجهی نکرد و اگر هم در برخی لحظات به چنین سوژه‌هایی دست انداخت، خیلی زود از کنار آنها گذشت. در نهایت، اصلا مشخص نیست که سریال «گسل» چه هدف سیاسی یا اجتماعی را دنبال می‌کرد! بی‌هدفی، فقدان هویت مشخص و نداشتن آرمان (که وجود هر سه، از الزامات ساخت یک اثر سیاسی، چه در قالب کمدی و چه جدی است) محتوای سریال را دچار گسل‌های متعدد کرد و آن را به نمایشی سرگرم‌کننده تقلیل داد.

میان بی‌طرفی و بی‌آرمانی، فاصله بسیار زیادی است. می‌توان فیلم و سریال سیاسیِ بی‌طرف -نسبت به جریان‌های سیاسی کشور- ساخت اما آرمان‌گرا بود.

 مطالب من را در تلگرام هم دنبال کنید: https://t.me/arashfahim1396

عشق حسین(ع)

از قلب آمریکا و ایتالیا تا روستاهای نیجریه و سرخپوست های  آمریکای لاتین

عاشورا امروز دیگر مکتبی منحصر به ایران و کشورهای شیعه نیست. از منطقه ما گرفته تا آفریقا و قلب اروپا و آمریکا نام حسین(ع) شنیده می‌شود. حتی در برخی از روستاهای دور افتاده آمریکای لاتین که موطن سرخپوست‌های رنج کشیده تاریخ شرم‌آور استعمار هستند هم ردی از نهضت کربلا دیده می‌شود.

▪️مصطفی محمد، یکی از مسلمانان نیجریه و از یاران شیخ زکزاکی است. در گفت وگویی که سال گذشته با وی انجام دادم و در کیهان منتشر شد، گفت: مراسم عاشورای حسینی در نیجریه به قدری تأثیر دارد که یکی از استانداران نیجریه هر گونه مراسمی به این مناسبت را ممنوع اعلام کرده است. چون آن‌ها از قدرت عاشورا با خبر هستند و از این قدرت می‌ترسند. دولت نیجریه از این هراس دارد که تشیع مانند جرقه‌ای که تبدیل به شعله می‌شود و بعد به تدریج کل یک جنگل را دربر می‌گیرد در حال گسترش است. همین اواخر یک پروفسور که شخصیت مهمی در نیجریه محسوب می‌شود، شیعه شد. جالب است که بدانید، او عضو قبیله‌ای است که اصالتا یهودی بودند و نسبت به عقاید مذهبی خود هم بسیار سختگیر و متعصب هستند. این پروفسور بعد از شیعه شدن، خانه خودش را تبدیل به مسجد کرد. نکته مهم این است که وی تحت تاثیر فرهنگ عاشورا به جنبش اسلامی پیوست. برای پاسداشت خون‌هایی که امام حسین و یارانش تقدیم کردند، ما هم هر سال در محرم خون خود را به بیمارستان‌های نیجریه اهدا می‌کنیم. همچنین در نیجریه به قدری ظلم هست که هیچ کس جرئت انتقاد از عملکرد دولت را ندارد. تنها کسانی که امروز این جرئت را یافته اند، شیعیان هستند. این را هم از فرهنگ عاشورا گرفته‌ایم.

▪️چند سال قبل، در کشور ایتالیا و در خانواده آنیلی که خاندانی با نفوذ و صاحب قدرت و ثروت آن کشور بود، فرزندی به نام ادواردو متولد شد که به قدرت و ثروت خانوادگی خود پشت پا زد. او پس از آشنایی با دین اسلام، پیرو مکتب عاشورا شد و بعد از دل بریدن از دنیای دروغینی که در آن متولد شده بود، تصمیم گرفت تا به حوزه علمیه قم بیاید و تحصیلات دینی انجام دهد، اما توسط صهیونیست‌ها به شهادت رسید. امثال ادواردو آنیلی در این دوران کم نبوده‌اند.

▪️دیانا ترون گوسو‌، یکی از شهروندان آمریکاست که چند سال قبل مسلمان شد و نام هاجر حسینی را برای خود انتخاب کرد. وی امام حسین(ع) را عامل اصلی گرویدن خود به اسلام معرفی می‌کند. وی در گفت‌وگویی با نشریه موعود، گفته بود: در مباحث امامت که پیش می‌رفتیم من با یک نقطه اوج روبرو شدم و آن امام حسین(ع) بود. هر چه در موضوع امام حسین(ع) پیش می‌رفتم هیجانم برای دانستن این همه عظمت بیشتر می‌شد. امام حسین(ع) نقطه اصلی لحظات شگفت‌انگیز وجودم شد.

▪️سهیل اسعد، مسلمان آرژانتینی که به عنوان مبلغ در آمریکای لاتین فعالیت می‌کند نیز قیام امام حسین(ع) را یکی از عوامل پیوستن برخی از سرخپوست‌های آن منطقه به دین اسلام معرفی می‌کند. وی در مجموعه مستند «جهانشهری‌ها2» که به شیعیان آمریکای لاتین می‌پردازد، به شرح ماجراهای معرفی دین اسلام به سرخپوستان پرداخته است. او در بخشی از این مستند می‌گفت که با توجه به روحیه عدالتخواهانه و تمایل بسیاری از مردم آمریکای لاتین به مبارزه با ظلم و استعمار غرب، وقتی برای آن‌ها درباره قیام امام حسین(ع) صحبت می‌کرد، آن‌ها بسیار به اسلام علاقه‌مند می‌شدند و برخی از آن‌ها نیز تحت تاثیر همین مطالب به دین اسلام می‌گرویدند.

 مطالب من را در تلگرام هم دنبال کنید: https://t.me/arashfahim1396