امروز در میدان امام حسین(ع) بدن بی سر و جان «محسن»، سربلند و زنده تر از همه جمعیت می درخشید. او به تشییع ما -من- آمده بود. ما برای رفتن او می گریستیم، اما محسن «بر کرانه ازلی و ابدی وجود نشسته بود و بر ما قبرستان نشینان عادات سخیف»* می نگریست. ما در حسرت رفتن همیشگی او سوگوار بودیم و او بر ماندن ما در این زندگی مصنوعی افسوس می خورد.

بازگشت پیکر مطهر محسن حججی و قیام مردم در تشییع این شهید مدافع حرم، محرم امسال را رنگ و بوی تازه ای بخشید. بازگشت حججی به خانه آن هم در آستانه تاسوعا و عاشورای حسینی این روزهای ما را با کربلای سال 61 هجری پیوند زد. چشمان نافذ و نگاه پرصلابت حججی در تصاویری که از لحظه اسارت او ثبت و ضبط شده است، روایتگر زیبا و هنرمندانه عاشورا در زمانه ماست. گویی چشمان این جوان 25 ساله پیام حضرت زینب(س) را پس از هزار و 400 سال به ما ابلاغ می کند که در عاشورا، جز زیبایی ندید. این سرنوشت دلباختگان حقیقی امام حسین(ع) است که در راه او سر می بازند.

*برگرفته از متن نوشت شهید آوینی در مستند «شقایق های آتش گرفته»

  مطالب من را در تلگرام هم دنبال کنید: https://t.me/arashfahim1396