صفحه فرهنگ مقاومت، در دام عشق صیاد!

اگر آوینی امروز بود ...
همزمان با سالگرد شهادت سیدمرتضی آوینی، بحثها و مناظرههای گوناگونی در محافل و رسانههای مختلف درمیگیرد. شخصیت چند ساحتی و وسیع آوینی، هنوز هم برای بسیاری، حیرتانگیز است و برای عدهای هم یک معماست. آوینی در عین اینکه یک متفکر و روشنفکر واقعی بود، بسیجی هم بود. او یک غربستیز بود اما در عین حال، سینماگر هم بود. در همان حال که در عرصه فرهنگ و اندیشه و رسانه با آمریکا مبارزه می کرد اما از یک فیلمساز آمریکایی به نام آلفرد هیچکاک هم ستایش میکرد. همینها هم باعث شده تا هر سال، در سالگرد شهادت او، نظرات متکثر و گاه متناقضی درباره او در سطح رسانهها منتشر شود.
معمولا برای دستیابی به شناخت دقیقی از شخصیتهای برجسته تاریخی، دو راه وجود دارد؛ یا باید سراغ آثار و محصولات تولید شده توسط آنها رفت یا سراغ دوستان و نزدیکان ایشان. در این گزارش، ما راه دوم را انتخاب کردیم. یعنی سراغ آوینی را از برخی از دوستان او در مجموعه روایت فتح گرفتیم. پرسش ما هم این بود که «اگر شهید آوینی امروز در این دنیا حضور داشت، چه میکرد؟» البته تعدادی از این افراد، اعلام کردند که به دلایلی، درباره شهید آوینی روزه سکوت گرفتهاند و هرگز درباره او سخن نخواهند گفت. اما سه نفر از این مستندسازها هم نظرات خود را بیان کردند که به این شرح است.
درباره انقلاب اسلامی کار میکرد
مهدی همایونفر یکی از همکاران شهید آوینی در گروههای تلویزیونی جهاد و روایت فتح بود. او در پاسخ به پرسش ما که اگر شهید آوینی امروز در قید حیات بود، چه میکرد، ما را به سالهای پایانی زندگی آوینی ارجاع داد. او در این باره توضیح داد: اگر سالهای پایان زندگی شهید آوینی را در نظر بگیرید، یعنی از پایان جنگ به بعد، میبینید که او در این مدت حجم بسیار زیادی از مقالات را در مجلات مختلف، به ویژه در مجله سوره که خودش سردبیر آن بود در دفاع از انقلاب اسلامی تولید کرد. یعنی تمام تلاش و دغدغه او در آن سالها، حمایت از انقلاب بود. هر جا و در هر جبههای که به انقلاب اسلامی حمله میشد، آوینی به عنوان مدافع انقلاب، ورود پیدا میکرد. فرض کنید مثلا در حوزه نقاشی یا موسیقی و سینما و... همه جا، هدف و منظور او، دفاع از انقلاب اسلامی بود.
وی افزود: در رأس نگاه شهید آوینی به طور مشهود و مشخصی، غربستیزی قرار داشت. یعنی شهید آوینی، غرب را تمام شده میدانست و معتقد بود که با ظهور امام خمینی(ره) و پیروزی انقلاب اسلامی، دوران جدیدی آغاز شده است. به همین دلیل هم شهید آوینی از حضرت امام با عنوان مبشر صبح یاد میکرد. به اعتقاد او، دوران ما، دوران آغاز بازگشت اسلام به جامعه انسانی است. این مسیر از نظر آوینی قطعی بود و به همین دلیل هم تمام لحظات سالهای آخر عمر خود را وقف این راه کرد. شما وقتی کتابها و نوشتههای شهید آوینی در آن سالها را بخوانید، میبینید که تکتک جملات او در پاسداشت انقلاب اسلامی به عنوان یک حرکت بینظیر جامعه بشری است. به تعبیر ایشان، انقلاب اسلامی آغاز عصر توبه بشریت است. بحث او نیز تنها محدود و منحصر به کشور ایران نیست، بلکه او معتقد بود که یک حرکت جدید در جامعه انسانی آغاز شده است و این حرکت، همان حرکت انبیا و اولیاست که در ادوار و اعصار گوناگون به نجات انسانها میپردازد. شهید آوینی معتقد بود که با حضرت امام، دور جدیدی از این حرکت آغاز شده است و امام خمینی هم دقیقا قدم در مسیر انبیا و اولیا گذاشتهاند و با حضور حضرت امام این مسیر دوباره به جریان افتاده است.
همایونفر در پایان گفت: اینکه بعد از گذشت 23 سال از شهادت سید مرتضی آوینی، رهبر انقلاب اسلامی در سخنرانی آغاز سال جدید خود همچنان سیدمرتضی آوینی را به عنوان پیشاهنگ هنر انقلابی معرفی میکنند، اتفاق معناداری است. این اتفاق نشان میدهد که حضرت آقا تا چه حد به این شخصیت علاقه دارند و به یاد او هستند. اما این اتفاق، معنای ناخوشایندی هم دارد. این موضوع، گویای این است که بعد از گذشت 23 سال از شهادت آوینی، هنوز افراد دیگری در عرصه هنری ظهور نکردهاند و رهبر انقلاب همچنان از شهید آوینی و مرحوم سلحشور به عنوان الگوهای هنر انقلاب تجلیل میکنند. باید نگران بود که بعد از گذشت این همه سال، بسیاری از ما اهالی فرهنگ و هنر نیز همان حرفهای شهید آوینی را میزنیم. اما باید از خودمان بپرسیم که چرا حرفهای ما تأثیر حرفهای آوینی را ندارد؟ به نظر من، مهمترین ویژگی شهید آوینی این بود که به آنچه میگفت، واقعا ایمان داشت و همین هم باعث میشد تا سخن او تأثیر بسیار زیادی داشته باشد.
درباره بیداری اسلامی کار میکرد
مرتضی شعبانی هم از دیگر هنرمندانی است که فعالیت هنری خود در عرصه مستندسازی را با شهیدآوینی و در روایت فتح آغاز کرد. او امروز هم در زمینه ساخت مستندهایی در حوزه جهان اسلام فعال است. ازجمله این آثار میتوان به «مثلث مرگ» با موضوع داعش اشاره کرد. وی همچنین هماکنون مدیر مرکز مستند «حقیقت» است.
شعبانی پیش از این در گفتوگو با کیهان درباره رویکرد شهید آوینی در عرصه فرهنگ و هنر گفته بود: همه فعالیتهای سیدمرتضی آوینی برای عمل به تکلیف بود. قرار نبود ایشان فیلمساز باشد. بنا نبود کار هنری بسازد و فیلم را بزند زیر بغلش و در این جشنواره و آن جشنواره نشان دهد. تکلیفی عمل میکرد و هر جا فکر میکرد باید حضور داشته باشد میرفت. آقا مرتضی میگوید من رفته بودم به روستاها کار جهادی انجام دهم، اما آنجا مواجه میشود با صحنههایی و میبیند که مردم دارند در روستاها خالصانه و صادقانه کار میکنند و به این فکر میکند که باید این را به دنیا نشان داد، و به همین خاطر دوربین دست میگیرد وکارش را شروع میکند.
وی افزود: بعد از آن اتفاقات دیگری افتاد، مثل واقعه ترکمن صحرا که رفتند درآنجا فیلم بسازند که نشان دهند چه خبر بوده یا خان گزیدهها که البته متاسفانه خیلی از این فیلمها الان دیگر نیست. همان تکلیفی که باعث شدآقا مرتضی برود از جهادگران فیلم بسازد و به مردم نشان دهد، همان باعث شد سراغ خان گزیدهها، ترکمن صحرا، سیل خوزستان برود و بعد که جنگ اتفاق افتاد، دوربین دست گرفت تا کاری که رزمندهها میکردند را نشان دهد.
شعبانی در ادامه اظهار داشت: جنگ هم که تمام شد، فهمید که نهضتهای آزادیبخش یا مجموعههایی مثل «حزبالله» نیاز به معرفی دارند، هر جا که رد پایی از انقلاب اسلامی بود آقا مرتضی حضور داشت. در مجموعه نسیم حیات هم همین است عنوان فیلم «رایحه انقلاب اسلامی(نسیم حیات)» است. یعنی دنبال آن رایحه رفته بود، در لبنان در پاکستان در بوسنی هر جا که بوده آقا مرتضی هم حضور داشته. اسلام و انقلاب اسلامی مرز نمیشناسد! قطعا آوینی هم مرزی برای کارش قائل نبود که فکر کنیم حالا چون جنگ تمام شده دیگر تمام است. هدفش حادثه و اتفاق نبود بلکه انقلاببود.
این مستندساز افزود: بعد هم رفت سراغ موضوعات اجتماعی که مرتبط با انقلاب بود مثل مجموعه سراب که موضوع مهاجرتداشت، سراب به این معنا که آنطرف هیچ خبری نیست... همیشه بهروز بود. هیچوقت از واقعهای عقب نماند.
شعبانی تصریح کرد: برنامههای «روایت فتح» مطالبه جدی حضرت آقا بود. همین پیگیری و فرمان رهبر انقلاب باعث شد شهید آوینی روایت فتح را مجددا شروع کند؛ کاملا ولایی بود. حالا بعضیها سعی میکنند آقا مرتضی را از این فضا دور کنند و ببرند در فضاهای دیگر، اما اینطور نیست. الان دارند جنبههای روشنفکری شهید آوینی را گلدرشت میکنند، در صورتیکه آقا مرتضی مجموعه روایت فتح را با تفکر ولایی و تکلیفی راهاندازی کرد.
کارگردان مستند «انقلاب فراموش شده» گفت: اگر شهید آوینی امروز زنده بود، به همه چالشها و فرصتهای مرتبط با انقلاب اسلامی میپرداخت و درباره مسائلی چون بیداری اسلامی، انرژی هستهای، مذاکرات و ... فیلم میساخت.
مدیر مرکز مستند حقیقت تصریح کرد: با روحیهای که از شهید آوینی سراغ داشتم، به نظر من اگر امروز در قید حیات بود، تحولات سه چهار سال اخیر منطقه، بهویژه مسئله بیداری اسلامی به دغدغه اصلی او تبدیل میشد. بهطور مثال، قطعا به مسئله یمن میپرداخت. حتی اگر خودش هم امکان حضور میدانی در یمن را نمییافت، حتما با مدیریت خودش نیروها را به کار میگرفت و درباره این موضوع و راجع به همه موضوعات راهبردی کار میکرد.
شعبانی اضافه کرد: مطمئن هستم که اگر شهید آوینی در قید حیات بود حتما مسئله انرژی هستهای و مذاکرات برایش مهم بود. یعنی در زمینه تمام اتفاقات مهمی که چالش و فرصت انقلاب اسلامی هستند، گام برمیداشت و درباره آنها فیلم میساخت.
درباره عدالت اجتماعی کار میکرد
یکی از دوستان و همکاران قدیمی شهید آوینی نیز معتقد است که اگر آوینی امروز در قید حیات بود، درباره عدالت اجتماعی و در نقد سیاستهای توسعه مستند میساخت.
مصطفی دالایی، مستندساز و از همکاران شهید سیدمرتضی آوینی در گفتوگو با کیهان، اظهار داشت: هنوز فراموش نکردهایم که شهید آوینی در زمان آغاز جنگ، مستندی ساخت که بگوید، خرمشهر سقوط نخواهد کرد. او در این مستند با یک سرگرد ارتش مصاحبه میکرد که میگفت ما خرمشهر را به گورستان تانکهای عراقی تبدیل خواهیم کرد. اما چند روز بعد خرمشهر سقوط کرد و نتیجه حمله عراق به آن شهر برخلاف پیشبینی فیلم آقا مرتضی از آب درآمد. به همین دلیل هم شهید آوینی در بخشی از مجموعه مستند «حقیقت» این بار سراغ یافتن پاسخ به این پرسش رفت که چرا خرمشهر سقوط کرد؟
وی افزود: من فکر میکنم که اگر شهید آوینی امروز هم در قید حیات بود، درباره سایر مسائل انقلاب اینگونه عمل میکرد. یعنی میرفت سراغ اینکه چرا برخی از شعارها و اهداف انقلاب، هنوز محقق نشده است؛ مثل «عدالت اجتماعی». انقلاب اسلامی ما، انقلاب محرومین بود و امام خمینی(ره) نیز بارها در بیانات خود به این موضوع تأکید کردهاند. شهید آوینی هم حتما به پیگیری این مسئله میپرداخت.
این مستندساز عنوان کرد: یکی از دغدغههای شهید آوینی در دوران حیاتش، وضعیت محرومین، به ویژه در روستاها و شهرهای کوچک بود. به همین دلیل بخشی از فعالیت مستندسازی ایشان در این گونه مناطق انجام میشد. حرف شهید آوینی در آن دوران هم این بود که توسعه این نیست که شهرهای بزرگ درست کنیم و مردم را از روستاها به این شهرها بکشانیم. شهید آوینی مستند «قیام الیالله» رادر سالهای نخست انقلاب در نقد سیاستهای توسعه تولید کرد.
برترین چهره های هنری سال گذشته به انتخاب کیهان
در این شماره از صفحه سینمایی روزنامه کیهان، برترین چهره های هنری سال 94 معرفی شده اند. این گزارش را می توانید در این لینک بخوانید:
http://kayhan.ir/fa/issue/683/8
آوینی؛ زرادخانه فرهنگی
هنرمند انقلابی، حصار زمان و مکان را گسسته و صدا و تصویر و خطش، خطشکن برای همه زمانها و زمانههاست. علمدار چنین هنرمندانی، سید مرتضی آوینی است. هم او که در نبود 23 سالهاش، صدا و تصویر و قلمش، همچنان نشانهای است برای امروز و فردای هنر انقلاب. این است هنرمند انقلابی؛ با سلوک زیستی خود و با آثاري كه از خود برجاي گذاشته، در تمام طول تاریخ زنده است و تاریخ را میسازد.
آنچه شهید آوینی– هم به مثابه سبک زندگی و هم آثار فرهنگی و هنری- از خود بر جای گذاشته، الگویی است همچون یک زرادخانه فرهنگی که اگر عملیاتی شود و به مرحله نسلسازی برسد، عرصه فرهنگ و هنر ما را متحول خواهد کرد.
مهمترین ویژگی آوینی، روحیه و عمل جهادی وی بود. الگوی فرهنگی شهید آوینی نه در ساختمانها و اتاقهای اداری و زیر باد کولر گازی که در میدان مبارزه و مقاومت تجلی مییافت. این الگو، قالبشكن و نوگراست. مصداق بارز، مجموعه «روايت فتح» است. آويني در اين آثار، شيوه و سبك جديدي را در مستندسازي بنا كرده كه پيش از اين سابقه نداشته است.
بدون شك مهمترين شاخصه كار هنري آوینی، برخورداري توأمان از تخصص و تعهد است؛ «بنده با يقين كامل میگويم كه تخصص حقيقي در سايه تعهد اسلامي به دست میآيد و لاغير.»*
آويني نماد حقيقي يك هنرمند مستقل است. او نه سفارشيساز دولت است و نه گوش به زنگ رسانهها و جشنوارههای خارجي. هنرمند مستقل، به امكانات و بودجه دولتي وابسته نيست. اين گونه هنرمنداني براي رسيدن به هدف خود معطل رسيدن بودجه نمیمانند و حتي شده تنها با يك دوربين سطح پايين نيز فيلم خود را میسازند. معكوس برخي مدعيان هنرمداري كه آزادي را در تضاد با تعهد میپندارند، هنرمند حقيقي، تعهد را عين آزادي میداند.
برخلاف هنرمند روشنفكرنما كه واقعيتها را در اينترنت و ماهواره میجويد، هنرمند مقلد آويني در ارتباط مستقيم و بيواسطه با مردم و جامعه به واقعيات دست میيابد. به همين دليل هم اين نوع هنرمند، عليرغم طيف مقابل، در مواجهه با بزنگاههای سیاسی (نظیر راهپیماییها و انتخابات باشکوه ملی) دچار شگفتي نمیشود. چنين هنرمندي مردم را يك توده بيمعنا و انباشته بر هم نمیداند. او از بالا به مردم نگاه نمیكند، نه تنها اين گونه نيست كه كاملا برعكس برج عاجنشينان، به جاي كافه و كافي شاپ، همراه با مردم در كف خيابان روزگار میگذراند و مبارزه میكند. مستندهايي چون «هفت قصه از بلوچستان»، «خانگزيدهها»، «شش روز در تركمن صحرا» و «گمگشتگان ديار فراموشي» حاصل همين سبک کار هنری هستند. فيلمهايي كه نه براي ژست روشنفكري و كسب رضايت جشنوارههای غربي و خوشحالی محافل خاص، كه براي بازنمايي رنج محرومان و عمل به تكليف انقلابي ساخته شدند. به همين دليل هم واقعي هستند و تلخیشان آمیخته با انگیزه و امید است، نه سياهنمایی!
چكيده چنين رويكرد و سلوكي براي هنرمند مقلد آويني، پديده جديد و خلاف عادتي است به نام «سينماي مبارزه»؛ «سينماي مبارزه بايد منظر غايي و مقصود نهايي دست اندركاران محترم امور سينمايي كشور باشد. اگر امت مسلمان ايران هويت حقيقي خويش را در مبارزه يافته است، سينماي ايران نيز بايد هويت مستقل خويش را در سينماي مبارزه پيدا كند.»
برخلاف هنرمند و نویسنده رفاهزده و راحتطلب، هنرمند همراستا با آويني، فريفته هاليوود نيست. از مواجهه و تماشاي فيلمهای آمريكايي هراس ندارد، اما آن قدر هويتمند و اهل انديشه و تعمق و تأمل است كه زرق و برق فيلمهای هاليوودي باعث نمیشود از كنه ماجرا غافل شود. منتقد پيرو آويني شيفته اسكار و کن و گلدن گلوب و ... نيست؛ «حقيقت اين است كه كسب توفيق در جشنوارههای خارج از كشور، ارزشي را اثبات نمیكند. آنها به تكنيك محض جايزه نمیدهند و راهشان نيز با ما متفاوت است. تكنيك و محتوا را نيز نمیتوان از يكديگر تفكيك كرد و چون اين چنين است، پر روشن است كه آنها كدامين فيلمها را میخواهند.»
او در جاي ديگري نوشته است: «بنده مخالف شركت در جشنوارههای جهاني و دعوت از منتقدان بينالمللي نيستم، اما مخالف آن هستم كه به ارزيابي جشنوارهها و داوري منتقدان بينالمللي ايمان بياوريم. سينماي ايران بايد در جهت دستيابي به يك هويت مستقل حركت كند و خود را در آينه صيقلي وجود مردم ببيند، نه در سراب روشنفكري و روشنفكرنمايي.»
راه هنرمند و فرهیخته مقلد آويني، درست خلاف جهت راه افراد كليشهزده و مد روز است؛ «منتقدان فيلم عموماً مبلغان جشنوارههای كن، برلين و لندن هستند و در فضاي سينمايي اين كشور نيز در جستوجوي فيلمهايي هستند كه حال و هواي جانفزاي پرديس غرب در آنها باشد [فيلمهای برگزيده منتقدان در جشنواره فجر، بر اين مدعا شاهد صادقي است]... غالب منتقدان سينما اصلاً با اين فرض كه سينما وسيلهاي اعجاب انگيز در خدمت تفنن است پاي در اين عرصه نهادهاند.»
برخلاف رسانههای غربزده که محافظهکار و منفعتگرا هستند، آويني دلسوخته هنرمندان متعهد است و میداند، اميد اصلي ترقي هنر در ايران، در گرو به ميدان آمدن چنین افرادی است؛ «آينده انقلاب اسلامي در همه وجوه توسط كساني محقق میشود كه اسلام را بشناسند و مهمتر از شناختن، با جان و دل بدان پيوسته باشند. پس اجازه دهيد كه اميد ما براي آينده سينماي ايران جز به هنرمندان مومن خطشكن نباشد. امام بتشكن بود و بسيجيها به تبعيت از ايشان، خطشكن؛ و سينماي متعهد ما نيز بايد خاكريزهاي تثبيت شده سينماي غرب را بشكند و راهي تازه باز كند.»
____________________________
* تمامی ارجاعات برگرفته از کتاب «آینه جادو» (مجموعه سه جلدی) نوشته شهید سید مرتضی آوینی است.
فرمانده آسمانی
17 سال پیش در چنین روزی، یکی از اسوههای مقاومت و ایستادگی، به آرزوی دیرین خود رسید و به یارانش پیوست. خبر کوتاه، اما تکان دهنده بود؛ «امیر سرلشکر صیاد شیرازی توسط عناصر گروهک منافقین به شهادت رسید». اهمیت خبر تنها به داخل کشور محدود نبود، چون فرمانده نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران، یکی از مغزهای متفکر نظامی در سطح جهان محسوب میشد. او از مردانی بود که هشت سال تمام، مرزهای ایران را در برابر تهاجم لشکر ظلم جهانی به سرکردگی صدام و با پشتیبانی دولتهایی چون آمریکا و انگلیس و رژیم صهیونیستی حفظ کرده بود. بعد از پایان جنگ تحمیلی نیز بدخواهان انقلاب اسلامی، این بار گروهی وحشیتر و خونآشامتر از صدام را که به منافقین مشهور شدهاند روانه جنگ با مردم ایران کردند. اما آنها نیز در برابر قهرمانی به نام «علی صیاد شیرازی» قرار گرفتند. مردی که همچون ابرمردان اسطورهای تاریخ، هجوم اهریمنان به خاک پاک ایران زمین را سرکوب کرد و کاری کرد تا منافقین به وضعیتی «دائمالمفلوک» دچار شوند. با تدبیر شهید صیاد شیرازی، عملیات مرصاد، پایان شوم منافقان بود. چراکه پس از آن، این سازمان تروریستی رو به انحطاط نهاد.
شهید صیاد شیرازی همچون سایر سرداران اسلام در دوران دفاع مقدس، قدر فرماندهی نظامی را افزایش داد. چون علاوه بر تخصص و تبحر در راهبری نیروها، منش و اخلاق دینی و انسانی را هم به رزم افزودند. عکس نایابی از شهید صیاد شیرازی که چندی پیش در فضای مجازی منتشر شد، نمایی از شخصیت شهید صیاد شیرازی را نمایش میدهد. این عکس نشان میدهد که شهید صیاد شیرازی، مرد شماره یک ارتش ایران و یکی از نخبههای نظامی جهان که در یکی از برترین دانشگاههای جهان تحصیل کرده بود، در یکی از مأموریتهایش در حین سفر با قطار، خود اذان میگفت. این عکس یادآور مرامی است که احیا کننده آداب نخستین مسلمانان تاریخ و اولین یاران پیامبر اسلام(ص) است. همانان که همه عمر خود را در رزم و مبارزه گذراندند و همچون بلال، در هنگامه صلات، خود اذان میگفتند. همانان که زیستن در میان مردم پابرهنه را بر زندگی در کاخهای اشرافی ترجیح میدادند.
شهید صیاد شیرازی در شرایطی توسط منافقین ترور شد و به شهادت رسید که هنوز چند روز بیشتر از ارتقای درجه او نگذشته بود. او پنج روز قبل از هجرت از دنیای فانی، درجه سرلشکری را از فرماندهی کل قوا دریافت کرده بود. اما درجه واقعی خود را با شهادت دریافت کرد. فرماندهای که در عملیاتهای ثامنالائمه(ع)، طریقالقدس، فتحالمبین، بیتالمقدس و مرصاد، ضربات سهمگینی به دشمنان اسلام و ایران وارد کرده بود، شایسته درجهای فراتر از قواعد زمینی بود. به قول شهید سید مرتضی آوینی که اتفاقا سالگرد شهادت او نیز تنها به فاصله یک روز با صیاد شیرازی قرار دارد، «در عالم رازی هست که جز به بهای خون فاش نمیشود» و پایان سرخ، سرنوشت همه عاشورائیان است.
صیاد شیرازی فرمانده نیروی زمینی ارتش بود، اما همچون همه ولاییها، دلی آسمانی داشت. بهترین توصیف درباره شخصیت صیاد شیرازی توسط فرمانده همه دلهای ولایی بیان شد؛ «خطر مرگ کوچکتر از آن است که بندگان صالح خدا را از راه او بازگرداند و عشق به منال دنیوی حقیرتر از آن است که در دل نورانی شایستگان جایی بیابد.»
راز ماندگاري آثار هنري در ديدگاه شهيد آويني
«انفطار صورت» آخرين کتاب شهيد سيد مرتضي آويني است که در زمينه هاي گرافيک و نقاشي به رشته تحرير درآمده است. اين کتاب اگرچه شامل مجموعه مقالاتي است که بين سال هاي 1368 تا 1371 نوشته شده اند اما چاپ آن ها در قالب کتاب براي اولين بار در سال 1378 اتفاق افتاد.
سيدمرتضي آويني را بيشتر به عنوان يک سينماگر مي شناسيم. «روايت فتح» عنوان مجموعه مستند ماندگار و کم نظيري است که از اين هنرمند شهيد به يادگار مانده است. اما واقعيت اين است که اين شهيد خودش را به يک رشته خاص محدود نساخته بود. همچنان که خود در اين باره گفته بود: «داراي فوق ليسانس معماري از دانشکده هنرهاي زباي دانشگاه تهران هستم اما کاري که اکنون انجام مي دهم را نبايد با تحصيلاتم مربوط دانست. قبل از انقلاب بنده فيلم نمي ساخته ام، اگرچه با سينما آشنايي داشتم، اشتغال اساسي حقير، قبل از انقلاب ادبيات بود.”
هنرهاي تجسمي هم در کنار سينما، ادبيات، معماري و ... يکي از حوزه هاي مورد علاقه آويني بود که در آن هم به طبع آزمايي پرداخت و نظرياتي را بيان کرد. اين نظرات، عمدتا در کتاب «انفطار صورت» تجميع و نشر يافته است. اين کتاب داراي هفت فصل است؛ شش مقاله قبلادر نشريات ديگر منتشر شده بودند که عبارتند از: «گرافيک و تحولات تاريخي»، «گرافيک و انقلاب اسلامي»، «زبان گرافيک و سمبل هايش»، «جنگ در آينه مصفاي نقاشي متعهد»، «انفطار صورت» و «نقاشي براي نقاشي» و يک فصل هم تصوير اصل يادداشتي ناتمام است که به آبستراکسيون مي پردازد. درواقع اين کتاب را مي توان به دو بخش کلي تقسيم کرد که يک بخش درباره نقاشي است و يکي هم گرافيک.
آويني در اين مقالات هم همچون ساير نوشته ها و گفتارهايش درباب رشته هاي مختلف هنري، از بيان خنثي و خام تاريخ و مفاهيم، فراتر رفته و با نگاهي هويتمند و با خاستگاه «انقلاب اسلامي» به نقد و تحليل هنر پرداخته است. يعني با توجه به مباني و چارچوب هاي فلسفي و جامعه شناختي، مباحث مورد نظر خود را ترسيم کرده است. به همين دليل، بند بند اين کتاب، مبين و معرف تعريفي تازه از هنر است.
به طور مثال، فصل اول کتاب، به رابطه هنر گرافيک و تحولات تاريخي پرداخته است. نويسنده اما براي تشريح اين موضوع صرفا به ذکر رويدادها و تاريخ آن ها بسنده نکرده، بلکه تمام پيش زمينه ها و مبناهاي ظهور هر اتفاق و بستر جامعه شناختي آن را هم تحليل نموده است؛ آويني، گرافيک را مولودي از مواليد تمدن جديد بشري دانسته که ظهور فناوري چاپ ، پيش درآمد آن است. همچنين کاربرد اصلي اين هنر را نقش آفريني در تبليغات و براي اهداف تجاري بورژوازي و سرمايه داري معرفي کرده که به دليل شرايط متاخر، متحول شده است.
البته کتاب «انفطار صورت» تنها به رويکردي انتقادي و سلبي درباره گرافيک و نقاشي مدرن منحصر نشده، بلکه به جبهه اي که اين گونه هنرها را در خدمت اهداف عالي انساني و ديني درآورده نيز پرداخته است.
درحقيقت تمام کتاب را مي توان شرح همين تضاد و رويارويي دانست. به عنوان نمونه، محور فصل اول کتاب، زايش گرافيک از فرهنگ متجدد غرب است. در اين مقال، گفته مي شود که در فضاي فرهنگ مدرن، گرافيک يا به عوام زدگي و استثمار توسط تبليغات تجاري گرايش دارد يا به انحصار روشنفکران درآمده و ارتباطش با مردم قطع مي شود. اما در شرايط انقلابي و در شرايطي که هنر از هر دو وضعيت عوامگرايي و نخبه گرايي رها شود به شکوفايي مي رسد.
آنچنان که به زعم شهيد آويني، در ايران بعد از انقلاب اسلامي اين اتفاق رخ داد: »جاذبه هاي فرهنگي، سياسي و اجتماعي انقلاب، چه نفيا و چه اثباتا هنر را در همه زمينه ها به صحنه عمل کشانده است و آن را از فضاي دلمرده، بي تفاوت، خودپرستانه، روشنفکرزده و غربگراي پيش از انقلاب خارج کرده است.” (ص 23)
درحقيقت، شهيد آويني همان طوري که در عرصه سينما با دوگانه فيلم تجاري و فيلم روشنفکري مخالف بود و راه سومي برآمده از فرهنگ و ارزش هاي اصيل ايراني را جست وجو مي کرد، در عرصه هنرهاي تجسمي نيز چنين ديدگاهي داشت: «هنرمندان، با رها شدن از تعلق به حق، آن عهد تازه را يا بايد با جامعه استوار دارند و يا با خود، که طريق نخستين «به هنر براي مردم» مي سرد و طريق اخري به «هنر براي هنر» و در هر دو صورت هنر خواهد مرد.” (ص 64)
از نگاه نويسنده اين کتاب، به جز عوامگرايي و نخبه گرايي، راه سومي هم هست. «انفطار صورت» که به شکافتن ظاهر تعبير مي شود، همين راه سوم است؛ راهي که با عبور هنرمندان از تظاهر و تفاخر سطحي طي مي شود و به گوهر حقيقت هنر مي رسد.
شهيد آويني، راز ماندگاري آثار هنري را همين راه مي داند: »ما هنر را همچون محلي براي معراج به آسمان بلند کمالات لاهوتي مي بينيم و مي کوشيم هنر را از آن تنگ نظري خلاص کنيم و بار ديگر در آن تذکره اي براي آن ميثاق ازلي با خداوند بجوييم ... هنرمنداني که خود راعرصه تحقق عالم اسلامي مي خواهند، بايد جان خويش را از همه متعلقات رها کنند و اگر اين چنين کنند هنرشان عين ربط و تعلق به حق خواهد شد؛ چراکه انسان در عمق فطرت خويش ميثاقي ازلي با حق دارد. هنري اين چنين، خصائصي دارد که به آن از ديگر مساعي هنري تمايز مي يابد.” (ص 65)
عیدی تلویزیون با طعم بحران مالی
صداوسیما یکی از دشوارترین دورههای خود را در نوروز 95 پشت سر گذاشت. رسانه ملی در شرایطی باید به نیازهای فرهنگی و تفریحی مردم در این تعطیلات پاسخ می داد که به خاطر فشارهای تحمیل شده از سوی دولت، دچار بحران مالی است. تأثیر این بحران بر برنامههای نوروزی سیما کاملا مشخص بود. عیدی تلویزیون به مردم، طعم بحران مالی داشت! حتی تکلیف سریالها هم تا دقیقه 90 نامعلوم بود و در لحظات آخر نیز باز به دلیل همین مشکلات، یک سریال دیگر جایگزین سریالی شد که قرار بود پخش شود.
نکته قابل تأمل این است که امسال برای اولین بار ، برنامه های ترکیبی و غیرنمایشی، بیش از سریالهای شبانه دیده شدند و این مسئله به طور آشکار، گویای ضعف روز افزون سیما در حوزه سریالسازی است. طرح این موضوع تازگی ندارد که برنامه های ترکیبی سیما، اغلب با کپی از روی برنامههای شبکه های خارجی ساخته می شوند. به طور طبیعی ، وقتی صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران، گفتمان و دیدگاه تازه و جدیدی را در جهان مطرح می کند، نیازمند قالبها و سبک منحصر به فرد و خلاقانه هم هست. به همین دلیل هم پخش برنامهای چون «دور همی» به کارگردانی مهران مدیری حتی با وجود جذب مخاطب زیاد یک موفقیت برای سیما محسوب نمی شود، چون در ساخت و تولید این برنامه هیچ گونه خلاقیتی دیده نمیشود. ضمن اینکه محتوای برنامه نیز به سمت تحقیر مردم گرایش داشت. این برنامه به جای نقد مسائل اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی، بیشتر به تمسخر مردم می پرداخت. یکی دیگر از برنامههای پربیننده سیما در نوروز امسال، سری سوم «خندوانه» بود که نسبت به سری قبلی ، ضعیفتر به نظر می رسید. برخلاف سری دوم که باحضور چهرههای خاص و با زبان طنز، حرفهای جدی هم می زد، این بار فضایی موسیقی زده و صرفا سرگرم کننده بر «خندوانه» غالب شد.
برنامههای سال تحویل نیز، همچون سالهای گذشته، شخصیت محور بود. رقابت شبکهها در این برنامهها بیش از آنکه بر سر کیفیت و خلاقیت باشد، بر سر دعوت از چهرههای مطرح تر بود.
اسپانسر به جای عدالت
اولین سریال ایرانی که نوروز هر شب مهمان خانه های مردم می شد، «قرعه» نام داشت. این سریال به کارگردانی برزو نیک نژاد که به خاطر ساخت سریال «دردسرهای عظیم» و همچنین نوشتن فیلمنامه سریال «دودکش» شناخته میشود، از شبکه سوم سیما به نمایش در آمد. این سریال، سعی داشت تا به دغدغه مشکلات معیشتی مردم در شب عید بپردازد. برای پرداختن به این مسئله هم ماجراهای مربوط به صندوق های قرض الحسنه رایج در بین خانوادهها و همسایهها دستمایه قرار گرفته بود. این ماجراها برای بسیاری از مردم طبقات متوسط به پایین جامعه ما آشنا هستند. اما سریال «قرعه» در پرداختن به کشمکشهای اقتصادی، به جای عدالتخواهی، به «اسپانسر ستایی» پرداخت. واقعیت این است که نمی توان در متن یک سریال هم به تعریف و تمجید و تبلیغ یک بانک خصوصی پرداخت و هم جانب دردهای معیشتی مردم را داشت، چون دو مقوله متضاد هستند. ضمن اینکه در این سریال، مردم بیش از حد واقعی، طماع و منفعت طلب معرفی می شوند. صحنه قشون کشی مردم محله برای طلب سهم از همسایهای که در قرعهکشی بانک برنده شده، تصویر توهین آمیزی از مردم نمایش می دهد. طرح ماجرای ازدواج کهنسالان هم بسیار تکراری و کلیشهای است و هیچ حرف یا تصویر و تصور جدیدی در بر نداشت. با توجه به حضور گروه سازنده «پایتخت» به عنوان مشاوران این پروژه، حال و هوای جاری در آن، شباهت زیادی به سریال سیروس مقدم یافته است.
جای خالی داستان
دومین سریال شب های نوروز، «زعفرانی» نام داشت که از شبکه دوم سیما پخش می شد. کارگردانی این سریال را حامد محمدی برعهده داشت که قبلا فیلم «فرشته ها با هم می آیند» را ساخته بود و بیشتر به خاطر نوشتن فیلمنامه فیلم «طلا و مس» شهرت یافته است. سریال «زعفرانی» هم نشانههایی از آن آثار را داشت. تقابل سنت و مدرنیته در قالب تعامل، رفاقت و رقابت دو رستوران، نمایش سبک زندگی با تمرکز بر روابط انسانی و از همه مهم تر ، مسئله فرزند در خانوادهها، محورهای اصلی این سریال بودند. موضوع سرپرستی بر یتیمها که محور اصلی محتوای این سریال بود، تازگی ندارد و قبلا هم در بسیاری از فیلم ها و سریالهای دیگر مطرح شده بود. همچنین موضوع فرزندزایی در سنین بالا، اساسا در بین مردم ما یک تابو نیست و تلاش سریال برای عادیسازی آن، اهمیتی نداشت.
اما نقطه عطف اصلی سریال «زعفرانی» این است که بدون افتادن به دام ابتذال توانسته مضمون عشق را در بین انسانها و حتی بین دو جنس مخالف به خوبی نمایش دهد. این موضوع را می توان در رابطه زعفرانی (مهدی هاشمی) و همسرش دید.
ضرباهنگ پایین داستان و فقدان حادثه و نبود نقاط عطف دراماتیک ، مانع درگیر شدن و ترغیب مخاطب برای پی گیری می شود. همچنان که موقعیتها و لحظات طنزآمیز سریال هم فاقد جذابیت و گرما هستند.
بیمار بدون درمان
متفاوت ترین سریال نوروز امسال، «بیمار استاندارد» بود که به کارگردانی سعید آقاخانی و فیلمنامه بهرام توکلی از شبکه اول سیما پخش شد. کنار هم قرار گرفتن این دو فیلمساز در نگاه اول، ترکیب نامتجانسی به نظر می رسد.
چون آقاخانی یک کمدین باسابقه محسوب می شود و توکلی هم با فیلمهای تلخ خودش مشهور است، هرچند که سال گذشته نیز این دو نفر در یک کمدی نه چندان موفق به نام «من دیگو مارادونا هستم» هم با هم همکاری کرده بودند. همکاری دوباره این دو، نتیجهاش طنز سیاهی چون «بیمار استاندارد» است که بیش از خنده و شادی، دغدغه مسائل روانشناختی و اجتماعی و فلسفی را دارد. هرچند که طرح این گونه مسائل در این سریال، برای مخاطب عام چندان قابل لمس نیست. مضمون این سریال درباره استحاله و ازخودبیگانگی انسانها در فرایند پذیرفتن نقشهای مختلف است. آدم هایی که هر یک براساس منافع یا تحت فشارهای مختلف و ناخواسته، از خویشتن واقعی خویش دور می شوند و به موجود دیگری بدل می گردند. آدمهایی که ظاهری بسیار شیک و مرتب و دارای پرستیژ دارند، اما درواقع بیمار هستند. اما همه این حرف ها وقتی تأثیرگذار است که مردم بتوانند این سریال را با دقت و تأمل دنبال کنند و بعد هم به اندیشه برای بازگشایی نمادها و استعارههای آن بپردازند. اما ضرباهنگ پایین سریال و اتفاقاتی که باور آن ها برای عامه مردم دشوار است و همچنین ماجراهای معلق بین واقعیت و خیال، بسیاری از بینندگان این سریال را تنها به این نتیجه رساند؛ «خب، که چی؟» و مشکل بزرگ این است که خود سریال هم مثل آدمهای داستان دچار نوعی بی هویتی و فقدان جهان بینی مشخص و متعین است. یعنی فقط بیماری را نشان میدهد و راه درمان در آن دیده نمیشود.
هر چند که شخصیتپردازی و دیالوگهای سریال «بیمار استاندارد» خیلی قوی و خوب و فراتر از استانداردهای یک کار تلویزیونی هستند. شخصیت ها در عین فانتزیک بودن، قابل باور و ملموس به نظر میرسند. همچنین باید به تیتراژ ابتدایی خلاقانه آن هم اشاره کرد که خلاصهای از کل قصه را به صورت انیمیشن ترسیم میکند.
میدان داران آزادی نبل و الزهرا
صفحه فرهنگ مقاومت این هفته ما درباره دو قهرمان آزادی شهرهای شیعه نشین سوریه از شر داعش منتشر شد؛ سردار شهید قاجاریان و سروان شهید رضایی.
لینک صفحه http://kayhan.ir/fa/issue/682/8
الگوی مدیریت جهادی فرهنگ
شهید سعید سیاح طاهری، گرچه به عنوان سردار دفاع از انسانیت در برابر اهریمن و شهید مدافع حرم پاکترین انسانهای تاریخ شناخته میشود، اما او سالها در عرصه جهاد فرهنگی و هنری نیز فعال بود. در دورانی که سینما به انواع حواشی و جنجالهای پرسر و صدا اما توخالی آلوده شده، او در سکوت کامل، یک جریان نجیب و سر به زیر را در این وادی بنیان نهاد. جشنواره دانشآموزی فیلم دفاع مقدس که محفلی برای آشناسازی کودکان و نوجوانان مناطق محروم با حماسههای دوران دفاع مقدس بود، توسط شهید سیاح طاهری راهاندازی شده بود. جشنوارهای که میتوان آن را الگویی برای فعالیت فرهنگی و هنری همه علاقهمندان به انقلاب دانست. همچنان که اکرانهای مردمی جشنواره فیلم عمار نیز با الهام از این حرکت به وجود آمد.
این گفتوگو در سال 91 با شهید سیاح طاهری انجام شده بود. اما متأسفانه برگزاری جشنواره دانشآموزی فیلم دفاع مقدس متوقف شد و دیگر فرصتی برای انتشار این مصاحبه پیش نیامد. تا اینکه «حاج سعید» 23 دی در سوریه و در تقابل با داعش به شهادت رسید و بهانهای شد برای انتشار یک گفتوگوی منتشر نشده دیگر.
***
* بیشتر جشنوارههای سینمایی ما در تهران و یا در شهرهای بزرگ و توریستی برگزار میشوند. چرا جشنواره دانشآموزی فیلم دفاع مقدس را در دورافتادهترین مناطق، یعنی در روستاهای مرزی برگزار میکنید؟
مردمی که در مناطق مرزی زندگی میکنند از یک طرف با مشکلات فراوانی مواجه هستند و از طرف دیگر اولین سد دفاعی کشور در مقابل هرگونه هجوم از خارج محسوب میشوند. با این حال، جوانان این مناطق آگاهی چندانی نسبت به دفاع مقدس ندارند. با توجه به این مسائل، لازم بود که به طریقی با فرزندان این مناطق ارتباط برقرار کرده و ارزشهای دفاع مقدس را به آنها منتقل کنیم که جشنواره دانشآموزی فیلم دفاع مقدس با همین انگیزه راهاندازی شد.
* شیوه برگزاری این جشنواره نیز منحصر به فرد است. حضور هنرمندان و بازیگران مطرح و شناخته شده در بین کودکانی که اکثریت قریب به اتفاق آنها در عمرشان حتی یک بار هم به سینما نرفتهاند و بیان حماسههای دوران دفاع مقدس توسط این هنرمندان یک اتفاق بدیع و جذاب است. چطور به این شیوه رسیدید؟
از ابتدا سعی کردیم تا با مشارکت هنرمندان مطرح این برنامه را پیش ببریم. چون معمولا بچهها به هنرمندان علاقهمند هستند. به همین دلیل هم مسائل جنگ و مضامین مدنظرمان از زبان هنرمندان برای بچهها گفته میشود. همچنین یکی از ویژگیهای مهم جشنواره دانشآموزی فیلم دفاع مقدس، شاد بودن آن است. یعنی محتوای ارزشی و دفاع مقدسی را در قالب سرود و جشن و همخوانی هنرمندان و بچهها مطرح میکنیم. در این برنامهها همچنین ما کتابهای با ارزش دفاع مقدسی را هم به شرکتکنندگان معرفی و اهدا میکنیم. کتابهایی نظیر «دا»، «پایی که جا ماند»، «نورالدین پسر ایران» و ... . علاوه بر دانشآموزان، معلمها هم در این جشنواره مشارکت داده میشوند.
* برگزاری جشنواره دانشآموزی فیلم دفاع مقدس در مناطق محروم مرزی، چه تأثیراتی داشته است؟
معمولا بعد از برگزاری این جشنواره در هر منطقهای، مراجعه بچهها برای عضویت در بسیج بیشتر میشود. برگزاری این جشنواره در مناطق زلزلهزده تأثیر بسیار زیادی داشت. چون اصلیترین ارزشی که ما در این جشنواره مطرح میکنیم، مقابله با سختیها و پیروزی با حداقل امکانات است. همان چیزی که در جنگ هشت ساله تجلی یافت. به یاد دارم که در حین برگزاری این جشنواره در منطقه اروندکنار، وقتی این گونه مسائل را مطرح کردیم، جوانی به ما مراجعه کرد و گفت که از شدت افسردگی قصد خودکشی داشته، اما پس از حضور در این جشنواره بار دیگر به زندگی بازگشته است.
البته این تأثیرگذاری فقط روی مخاطبهای جشنواره نبوده و حتی خود هنرمندان نیز از آن تأثیر میپذیرند. چون آن ها در این برنامهها عمدتا به عنوان یک نذر فرهنگی و بدون اینکه پولی دریافت کنند شرکت میکنند. همراهی آنها با پاکی و صداقت بچهها و دور شدنشان از کلاس و دیسیپلین هنرمندانه، تجربه نوعی بازگشت به خویشتن است.
* شما فکر میکنید که رمز اصلی موفقیت این حرکت فرهنگی چیست؟
این جشنواره با انگیزههای الهی برگزار میشود و افراد، نه به خاطر اسم و رسم و بودجه، بلکه به خاطر همین انگیزهها در آن مشارکت میکنند. البته برخی از ارگانها کمک مالی میکنند و گاهی نیز خودشان را به عنوان متولی این کار معرفی مینمایند، برای ما هم چندان اهمیت ندارد، چون تنها هدف ما تأثیرگذاری فرهنگی است، نه چیز دیگری.
* ارزیابی شما از کارهای فرهنگی که برای ارزشهای انقلاب و دفاع مقدس صورت میگیرد چیست؟
یکی از مشکلاتی که در عرصه فرهنگی به آن مبتلا هستیم، باقی ماندن بر روشهای قدیمی تبلیغات است. روشهایی نظیر چاپ پوستر و سخنرانی و مانند اینها که دیگر کلیشهای شدهاند و جواب نمیدهند. خوشبختانه ایدههای جدید فراوانی برای تبلیغات وجود دارد، اما متأسفانه اراده چندانی برای عملی ساختن این ایدهها نیست. تجربه نشان داده که هر بار در کار فرهنگی و تبلیغاتی کلیشهشکنی کرده و رو به روشهای نو آوردیم بهتر نتیجه گرفتیم. به یاد داشته باشیم که ضمیر همه جوانان پاک است و تنها کافی است که با آنها ارتباط برقرار کنیم.
منبع:
امام صادق(ع)