سينماي انتقادي يا سياه نما؟

يكي از نيازهاي اساسي سينماي ايران در اين مقطع زماني، فيلم هايي با رويكرد عدالتخواهانه و آرمان گرايانه است. آثاري كه مخاطبان خود را نسبت به مسائل پيدا و پنهان اجتماعي آگاه تر سازند و فضا را براي افراد و جرياناتي كه منافع ملي و اجتماعي را قرباني منافع فردي و باندي خود مي كنند ناامن نمايند. با اين حال، طي سال هاي اخير جرياني در سينماي ايران قدرت يافته كه با تظاهر به چنين رويكردي، تأثيري معكوس را در پي دارد. فيلم هايي كه از آن ها به عنوان آثار «سياه نما» ياد مي شود. همان فيلم هايي كه طعمه اصلي جشنواره هاي خارجي براي تبليغ عليه كشورمان هستند. اتفاقا اين نوع فيلم ها در جشنواره امسال نيز حضور پررنگي دارند.
معاون محترم سينمايي در آيين افتتاحيه سي امين جشنواره بين المللي فيلم فجر، به طور تلويحي، منتقدان و مخالفان فيلم هايي كه به سياه نمايي متهم هستند را به خويشتن داري دعوت كرد و گفت كه نبايد از اشاره به مشكلات اجتماعي، تعبير به سياه نمايي شود! اين عبارت از آن جهت تعجب برانگيز است كه اتفاقا اين منتقدان فيلم هاي سياه نما و جشنواره اي هستند كه هدف تهاجم و بي حرمتي روشنفكرنماها قرار مي گيرند و قاعدتا آقاي معاون بايد صاحبان و دوستداران اندك اين نوع آثار را توصيه به تحمل حرف منتقدان كند. والا فيلم هاي «سياه نما» معمولا با بودجه دولتي ساخته مي شوند، هم در جشنواره هاي داخلي و هم خارجي جايزه مي گيرند و با تبريك هاي پياپي مديران دولتي مواجه مي شوند.
اما نكته مهم اين است كه اساسا بايد حساب فيلم هاي چرك نما را با آثار اجتماعي جدا كرد. واقعيت مسلم اين است كه همه فيلم هايي كه به ترسيم كاستي ها و مشكلات اجتماعي مي پردازند در يك رده قرار نمي گيرند. يكي دانستن اين دو جور سينما درست به اين مي ماند كه پرستش خداي يكتا را با بت پرستيدن يكسان دانست؛ هر دو كار پرستش است، اما هر يك نافي و ناقض ديگري است.همسان دانستن فيلم هاي سياه نما و نمايشگر تصوير چرك از ايران با فيلم هاي اجتماعي منتقد مشكلات اجتماعي يك نقض غرض آشكار است. به همان اندازه كه فيلم هاي اجتماعي و منتقد نسبت به بي عدالتي ها قابل احترام هستند، آثار سياه نما خطرناك و زيان آورند. يكي مصلح است و ديگري مخرب. فيلم هاي اجتماعي مايه بيداري و آگاهي هستند و فيلم هاي چرك نما عامل انحطاط و غفلت. تفاوت بزرگ يك فيلم اجتماعي واقعي با فيلم سياه نما در هويتمندي يكي و بي هويتي ديگري است. مقصد و مقصود فيلم آرمانگرا، مدينه فاضله و آرمان شهراست و هدف آثار چرك نما، وطن فروشي و گدايي جايزه از جشنواره هاي خارجي!
منبع الهام سينماي اجتماعي هويتمند و عدالتخواه، پيام سال 67 امام خميني(ره) به هنرمندان است؛ همان پيامي كه هنرمندان را به دفاع از پابرهنگان و محرومان و مقابله با زورگويان و رفاه زدگان مي خواند. اما پشتوانه فيلم هاي چرك نما، نظريات جورج سوروس و جين شارپ براي نااميد كردن مردم ايران از استقلال و آزادي و تشويق به سمت وابستگي و خودفروشي است. به همين دليل است كه فيلم هاي اجتماعي انتقادي را همواره از نمونه هاي شاخص سينماي جمهوري اسلامي مي دانستيم و خواهيم دانست. فيلم هايي چون «آژانس شيشه اي»، «بچه هاي آسمان»، «طلا و مس»، «نفوذي»، «نياز» و ... همه فيلم هايي معترض نسبت به بي عدالتي ها هستند و در عين حال الگوهايي براي فيلمسازي براي انقلاب اسلامي. سينماي اجتماعي و انتقادي حقيقي مدافع جمهوري اسلامي با سرمايه داري مبارزه مي كند و اتفاقا با بيشترين بي محلي از سوي مديران دولتي هم مواجه مي شده است. اما سينماي سياه نما حمال سرمايه داري ضدانساني است و زالويي است چسبيده بر بودجه دولتي سينما. بهترين راهكار مديريت سينمايي براي مقابله با سياه نمايي در سينما، تقويت سينماي اجتماعي آرمان گرا است. وفور حضور چنين آثاري در كارزارهايي چون جشنواره فيلم فجر مي تواند معضلات سينماي ما را تا حدي التيام بخشد.

این یادداشت در روزنامه کیهان منتشر شده است.