نگاهی به فیلم «اروند» به کارگردانی پوریا آذربایجانی
مرواریدهای عاشق سرزمین من
غربت عاشق در میان معرکه و درد؛ دردی که فقط عاشق غربت کشیده می تواند آن را درک کند. حتی اگر 30 سال گذشته باشد و از یاران، فقط مشتی استخوان مانده باشد. فیلم «اروند» روایت این درد و دردی کشانی است که مرد سخت ترین میادین بودند و رفتند تا تاریخ بماند. و حالا، یکی از جا ماندگان غافله مردانگی، غریبانه یاد رفتگان می کند؛ فکر می کند آن ها رفته اند، درحالی که زمان او را با خود برده و مردان، هنوز هم سر قرار عاشقی ایستاده اند.
«اروند» جزو آن دسته از فیلم هایی است که نقد آن ها کار دشواری است. چه، نقد و نقادی کار عقل و منطق است، اما این گونه فیلم ها دل را هدف گرفته اند. برخورد عاقلانه با پدیده ای برخاسته و نشسته بر دل، پیچیدگی های خاص خود را دارد. فیلم «اروند» هرچند که به روایت بخشی از تاریخ می پردازد و واقعیت هایی از دوران دفاع مقدس را نمایش می دهد و از این نظر در دسته فیلم های تاریخی-جنگی دسته بندی می شود، اما در اصل باید آن را یک فیلم ملودرام و عاشقانه دانست.برخی از فیلم ها هستند که باید آن ها را به چشم دل دید. باید احساسشان کرد و چندان نباید در گیر مسائل منطقی و ساختاری در آن ها شد. فیلم «اروند» هم یکی از این نوع فیلم هاست. روایت مرواریدهایی که زیر خاک دفن شدند تا این خاک همیشه بماند. داستان غواص هایی که استخوان های دست بسته آن ها آمدند تا دستان ما را باز کنند. به طور طبیعی پرداختن به این گونه موضوعات در یک فیلم، از جنبه معنوی و احساسی، تأثیرگذار تر است. روایت این فیلم هم در همین مسیر شکل می گیرد.
یونس، یکی از بازماندگان عملیات کربلای چهار که جانباز است و در آسایشگاه روانی بستری است، همراه با یک گروه تفحص به روزگار جوانی خود بر می گردد و با دوستان خود که در آن عملیات شهید شدند، ارتباط معنوی برقرار می کند. بازی ملموس و نزدیک به واقع سعید آقاخانی به این شخصیت جان بخشیده است. استفاده از بازیگری که در نقش های کمدی جا افتاده و همه او را در قالبی طنزآمیز می شناسند برای چنین نقشی، هم ریسک بود و هم نوآوری. ریسک از این نظر که ممکن بود بازی وی کمی از کنترل خارج شود، آن وقت به خاطر پیش زمینه ای که مخاطب نسبت به وی داشت، ممکن بود که فضای فیلم از تراژدی به طنز ناخواسته دگرگون شود. نوآوری هم از این نظر که معمولا بازیگرانی که در یک زمینه خاص کلیشه شده اند، با ایفای نقشی متفاوت می توانند هم توانمندی خود را به رخ بکشند و هم اینکه شخصیت آن به واسطه بازی متفاوتش، وجهی واقعی به فضا و روایت فیلم ببخشد.
ماجرای کشف استخوان های مطهر عملیات کربلای چهار که در افواه عمومی به 175 غواص شهید مشهور شدند، یکی از تراژیک ترین بخش های تاریخ جنگ تحمیلی هشت ساله است. شاید اگر این اتفاق برای آمریکای ها رخ داده بود، آن ها ده ها فیلم درباره آن و از زوایای مختلف می ساختند اما در اینجا طبق معمول، سینمای ما نسبت به مسائل مهم ملی بی تفاوت است. جای شکرش باقی است که یک فیلمساز جوان که کسی هم از او توقعی ندارد، بدون هیچ سفارش از سوی نهادها و صرفا به سفارش دل خود دست به کار شد و در حد بضاعت خودش این موضوع مهم و تکان دهنده را به تصویر کشید.
پوریا آذربایجانی که پیش از این فیلم «تجریش ناتمام» را با تم و مضمون اجتماعی ساخته بود، این بار به وادی متفاوتی قدم گذاشته و یک تراژدی جنگی را نمایش داده است. یک فیلم جاده ای که با تردید آغاز می شود، با رنج و درد ادامه می یابد و با عشق پایان می پذیرد. جوان هایی که هر یک از بخشی از این سرزمین آمده اند تا راه اهریمن را سد کنند. دشمن آن ها را در خاک دفن می کند تا به خیال خودش آن ها را زنده به گور کند، غافل از اینکه جنازه عاشقان راه خدا هم زندگی بخش و احیاگر است. «اروند» به این واقعیت ها وفادار است و نمی توان در آن ردی از تحریف تاریخ را یافت. شاید مهم ترین ویژگی آن، ملموس بودن شخصیت های رزمنده هستند. جوان هایی که در عین پاک و بی غش بودن، بسیار ساده و خاکی و بی ریا هستند و نسل جوان امروز هم به راحتی می تواند با آن ها همذات شوند و همزادپنداری کنند. مثل جوانی که از شهید شدن می ترسد، اما دلیل ترس او بزدل بودن نیست؛ او دلباخته است و هجرت از دلدار را مایه ترس خود می داند. همچنین بازماندگان فیلم، که غریبانه در این روزگار زندگی می گذرانند، برخلاف برخی از فیلم ها، آدم های مفلوک و مردد و پشیمانی نیستند. آن بخش فیلم که حاجی از یونس می پرسد؛ «اگر جنگ شود، حاضر است باز هم به خط برود» و او پاسخ می دهد: «جسم من 70 درصدش رفته اما هنوز 30 درصدش باقی است» را به یاد آورید. که به این ترتیب، از خطر افتادن در ورطه «ضد دفاع مقدس» بودن رهایی یافته است؛ همان معضلی که طی سال های اخیر در برخی از فیلم های دفاعی مقدسی ما باب شده و برای نمایش تلخی ها و برانگیختن حس دلسوزی مخاطب برای ایثارگران، اصل دفاع مقدس زیر سوال می رود. فیلم «اروند» هم با توجه به پرداختن به موضوعی تلخ و تکان دهنده، استعداد تبدیل شدن به چنین آثاری را داشت اما با ترفندهایی ازجمله گفت وگوی بین حاجی و یونس، از این پرتگاه در امان مانده است.
تنها جای خالی در این فیلم، حماسه است. جبهه دفاعی ما در آن هشت سال پایداری، تلفیقی از شور و شعور و عشق و حماسه بود. اما حلقه مفقوده فیلم «اروند» حماسه است. شاید می شد با افزودن بخش هایی حماسی تر به خصوص به صحنه های جنگی فیلم، ضرباهنگ آن را حس و حال پرشورتری بخشید.
اما نکته مهم تر، عدم اشاره به واقعیت هایی است که منجر به شهادت 175 غواص و زنده به گور شدن آن ها شد. مخاطب تا پایان نمی فهمد که این رزمندگان، قرار است کجا بروند و چه کنند و چه کسانی عامل اصلی زنده به گور شدن آن ها شدند. شاید اشاره کردن به این گونه موضوعات، همچون صحنه های مستند بدرقه مردم از اجساد پاک غواصان، فیلم را واقعی تر و تأثیرگذارتر می کرد.
در دوران بیداد و فوران فیلم های جشنواره پیما و تجاراتی که هر دو هدفی جز سود و تجارت ندارند، باید برای فیلم نجیب و پاکی چون «اروند» تمام قامت احترام گذاشت.
این مطلب در نشریه «همشهری پایداری» منتشر شده است.