درسهای مکتب عاشورا برای امت اسلامی (بخش اول)
عاشورا و ایجاد مرزهای جدید در جامعه انسانی
عاشورا قلب تاریخ است. بدون تردید اگر کسی وقایع محرم سال 61 هجری در کربلا را به خوبی بشناسد، گویی همه تاریخ بشریت را شناخته است. و اگر کسی همه تاریخ را بخواند و از آنچه بر امام حسین(ع) و یارانش گذشت بیخبر باشد، از تاریخ نادان میماند.
بی اغراق، هر آنچه در این مقطع تاریخی رخ داده چکیدهای است از حضور چند هزار ساله انسان در این جهان. هم از این روست «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا»؛ همه زمانها عاشوراست و همه زمینها کربلا.
حماسه عاشورا، غنی ترین، کاملترین و عینیترین منبع هم برای مطالعه تاریخ و بصیرتیابی و هم برای خلق بدیعترین و شورانگیزترین آثار هنری با درونمایه تراژدی و حماسه است.
یکی از قدیمیترین الگوهای روایی در طول تاریخ، تقابل خیر و شر بوده است و مگر غیر از آن است که عاشورا، خود عیار و سنجشی برای دو گانه «خیر و شر، حق و باطل» است؟
شهید مرتضی مطهری در یکی از سخنرانیهای خود گفته بود: «حادثه عاشورا و تاریخچه کربلا دو صفحه دارد، یک صفحه سفید و نورانی و یک صفحه تاریک، سیاه و ظلمانی که هر دو صفحهاش یا بینظیر است و یا کمنظیر.» و استاد مطهری، با اشاره به صفحه تاریک کربلا تأکید کرده بود که « جنایتی مثل جنایت کربلا در دنیا وجود نداشته است.»
شهید مطهری در همین سخنرانی بیان کرده بود: «چرا ما صفحه نورانی این داستان را کمتر مطالعه میکنیم، در حالی که جنبه حماسی این داستان صد برابر بر جنبه جنائی آن میچربد. و نورانیت این حادثه بر تاریکی آن خیلی میچربد... دستگاه بنیامیه خیال کرد که حسین(ع) را کشت و تمام شد، ولی بعد فهمید که مرده حسین(ع) از زنده حسین(ع) مزاحمتر است.» و به همین دلیل هم بود که امویان از مزار شهدای کربلا میترسیدند و دستور نابودی این مزارها را میدادند. امروز هم، داستان همان داستان است و بار دیگر تکرار میشود. باز هم فرزندان حسین(ع) هستند که راه یزیدیان زمان را سد کردهاند و باز هم طایفه یزیدی، حتی از حرم شهدای کربلا هم وحشت دارند.
درسها و عبرتهای عاشورا برای بشر امروز
آیتالله سید محمد قائم مقامی، مدرس درس خارج فقه حوزه علمیه در گفت وگو با گزارشگر کیهان میگوید: «ماجرای عاشورا به تعبیری، واقعه منحصر به فرد عالم وجود است، یعنی واقعهای در عرض وقایع دیگر نیست، بلکه واقعه مطلق است که بقیه وقایع عالم متأثر از این واقعه عظیم هستند. به همین علت این سخن که گفته شده «کل ارض کربلا و کل یوم عاشورا» یعنی عظمت این واقعه، بر همه زمانها و مکانها سیطره یافته است. همواره در طول تاریخ بین جریانی که میخواهد خودش را با دین و حقیقت تطبیق دهد و جریانی که برعکس، میخواهد دین و حقیقت را منطبق با خودش کند نزاع بوده است. این تقابل در عاشورا به اوج میرسد و عظیمترین نزاع بین دو جریان الهی و شیطانی در میگیرد.»
وی میافزاید: «در عاشورا، جریان حق به ظاهر شکست میخورد اما معتقدیم که بزرگترین پیروزی جریان حق در همین روز رقم میخورد. به این دلیل که از این هنگام، بیداری و معرفت در انسانیت پدید میآید. یکی از حکمتهای امام حسین(ع) بیدارسازی انسانها و توبه بشریت است. تا قبل از عاشورا تصور میشد، دیندار شدن در ظاهر و بدون توجه به امامت و ولایت به مثابه روح دین کافی است، اما واقعه کربلا به بشریت ثابت میکند که ظواهر دین کافی نیست. ما معتقدیم که عاشورا هم آغاز جریان بیداری و هم آغاز جریان ظهور است. یعنی اگر قرار باشد یک مبدأ برای آغاز ظهور قرار دهیم، آن مبدأ، بعد از ظهر عاشوراست. چون از این زمان، فرایند بیداری بشر آغاز میشود؛ از این زمان بشر متنبه و متوجه و متذکر به حقیقت میشود.»
بیداری، مقاومت، ظهور نهایی
این پژوهشگر حکمت اسلامی در ادامه اظهار میکند: «به محض بیداری و تنبه، انسان دچار حالتی میشود که ما آن را برگشتناپذیری مینامیم. یعنی انسانی که حقیقت را درک کرده و دیگر ارتداد ندارد. با این تجربه، دیگر هیچ کس از حقیقت بر نمیگردد. در نتیجه انسان در فرایند مقاومت قرار میگیرد. معتقدیم که این حالت روز به روز فراگیرتر میشود و کل بشریت را در برخواهد گرفت تا ظهور نهایی و فرج اتفاق بیفتد.»
آیتالله قائم مقامی، با اشاره به تأثیر فرهنگ عاشورا بر جریان بیداری اسلامی در دنیای امروز میگوید: «انقلاب اسلامی از ثمرات عاشوراست که به دنبالش ماجرای بیداری اسلامی پدید آمد. البته در مرحله و مقطعی، شیطان و شیاطین عالم به این جریان هجمهای موقت آوردند و آن را مصادره و منحرف کردند و امر نبرد حق و باطل را به سمت جریانهای فرقهای و جنگ بین فرق مذهبی منحرف کردند. در مقطعی هم توفیقاتی پیدا کردند، اما گذرا بود.»
این مدرس حوزه و دانشگاه تصریح میکند: «حوادث منطقه و جهان این پیام را دارد که همه انسانها ازجمله مسلمانان به مرحلهای رسیدهاند که باید تصمیم بگیرند و یک راه را انتخاب کنند. در زمانهای به سر میبریم که نبرد بین حق و باطل صریح شده است. امروز هم مثل دوران قیام امام حسین(ع) در جهان اسلام با دو جریان مشابه بنی هاشم و بنیامیه روبرو هستیم. دو پرچم در برابر هم قرار گرفته اند؛ یک طرف پرچم ائمه هدی و اهل بیت علیهمالسلام قرار دارد که نمایندهاش جمهوری اسلامی ایران است و یک طرف هم پرچم بنی امیه است.»
قائم مقامی همچنین اظهار میکند: «در این میان حد وسطی وجود ندارد. اما عدهای به اشتباه فکر میکردند که میتوانند راه دیگری غیر از این راه را بروند. مثل اشتباهی که ترکیه و اخوانالمسلمین مصر مرتکب شدند. اشتباه آنها این بود که پنداشتند در جریان بیداری اسلامی میتوانند پرچم دیگری غیر از این دو پرچم را بلند کنند! این یکی از درسهای عاشوراست. چون عاشورا مرزها را معین میکند.»
وی درباره درس عاشورا برای جریان بیداری اسلامی میگوید: «یکی از برکات عاشورا این است که مرزبندی آدمها و جریانها را از حالت اعتباری و جعلی به حالت واقعی تبدیل میکند. چون ما معتقدیم که دو نوع مرزبندی وجود دارد. یک مرزبندی برمبنای ظواهر است که شیطان به این روش خیلی علاقه مند است و سعی میکند این مرزها را واقعی جلوه دهد. جنگهای فرقهای و مذهبی، مصداق بارز مرزبندی شیطانی و جعلی است. اما مرزبندی دیگری هم هست که از طریق ولایت اهل بیت تعیین میشود؛ این مرزبندی بر این اساس صورت میگیرد که انسانها یا در اردوگاه ولی خدا قرار دارند یا در اردوگاه شیطان. به همین دلیل هم برخلاف آنچه عدهای تصور میکنند که برگزاری مراسم عزاداری محرم موجب تفرقه میشود، این عزاداریها به مرزبندی واقعی کمک میکنند. چون اگر قرار باشد تفرقهها و مرزبندیهای مصنوعی برداشته شود، باید به عاشورا مراجعه کرد.»
آیتالله قائم مقامی درباره مرزبندی حقیقی در عالم بیان میکند: «بر این اساس، یک طرف اردوگاه امام حسین(ع) است؛ امکان دارد که افرادی در این اردوگاه قرار بگیرند که دارای مذاهبی غیر از شیعه و دینی غیر از اسلام باشند. ممکن است عدهای بپرسند که مگر میشود از هر دین و مذهبی در اردوگاه امام حسین قرار گرفت؟ پاسخ این است؛ بله میشود! شخصی ممکن است مسلمان نباشد، اما به خاطر حمایت از مظلوم و دفاع از عدالت و آزادی در اردوگاه ولی خدا قرار میگیرد. در مقابل نیز عدهای ممکن است در ظاهر مسلمان و حتی شیعه اثنیعشری باشند اما چون مدافع شر و ظلم هستند در اردوگاه شیطان قرار میگیرند. مثل برخی از جریانهای فعال به ظاهر شیعه که در خط آمریکا و انگلیس کار میکنند.»
عاشورا و چشم انداز پیش روی مسلمانان
این مدرس خارج فقه در ادامه درباره چشم انداز پیش روی جهان اسلام براساس درسهای عاشورا میگوید: «همه انسانها و به خصوص مسلمانان باید هر چه زودتر متوجه شوند که پناهگاه و منبع قدرت آنها کجاست. یعنی باید اهل بیت علیهم السلام را بشناسند. اینکه چه مذهبی دارند، تفاوتی نمیکند، باید زیر پرچم اهل بیت بیایند؛ این خیلی مهم است که مسلمانان از هر مذهبی، تصمیم بگیرند که زیر پرچم حسین(ع) باشند یا زیر پرچم یزید؛ دو خاندانی که همیشه با هم نزاع داشته اند؛ ابوسفیان با پیامبر اعظم(ص)، معاویه با امام علی(ع)، یزید با امام حسین(ع) و در نهایت، سفیانی با امام زمان(عج) میجنگد. حالا مسلمانان با هر گرایشی باید یکی از این دو جبهه را انتخاب کنند. چون این دو جریان، قابل جمع نیستند.»
آیتالله قائم مقامی، در پایان این گفت وگو، درباره نسبت انقلاب اسلامی با فرهنگ عاشورا نیز تأکید میکند: «انقلاب اسلامی آغاز توبه جمعی بشری است که محوریت آن هم عاشوراست. نقطهای است که انسان را متنبه میکند که متوجه حقیقت شود و روی حقیقت بایستد و نترسد. بزرگترین اسلحه کفار که با آن انسانها را سحر میکردند، کشتن بود. با انقلاب اسلامی این طلسم شکسته شده است و این ترس از بین رفته است.»
تلاش دشمنان برای انحراف در فرهنگ عاشورا
سخنان آیتالله قائممقامی نشان میدهد که چرا همواره دشمنان انقلاب اسلامی و کینهتوزان علیه مسلمانان درپی نمایشی تصویری انحرافی از فرهنگ عاشورا بودهاند. هر سال و در بزنگاه عاشورا و تاسوعا که پیوند و اتحاد میان مسلمانان اوج میگیرد، تلاشها برای ضربه زدن به گردهماییهای باشکوه عاشورایی نیز شروع میشود. استکبار جهانی و به تعبیر آیتالله قائم مقامی، پرچمداران اردوگاه شیطان، آنجا که بتوانند با ترور و کشتار، با پرچمداران اردوگاه الهی مبارزه میکنند. اما آنجا هم که چنین امکانی ندارند، از ابزارهای فرهنگی و رسانهای خود بهره میبرند.
چند سال قبل در آمریکا کتابی با عنوان «طرح تفرقه و منزوی کردن دین» منتشر شد. بخشی از این کتاب به مصاحبه با مایکل برانت، از کارشناسان برجسته دفتر شیعه شناسی سازمان سیا و معاون باب وودواردز (از مقامات سابق سیا) اختصاص دارد.
برانت در بخشی از این مصاحبه، ضمن افشای سرمایهگذاری 900 میلیون دلاری سازمان سیا برای ضربه زدن به تشیع با روشهای گوناگون گفته بود: «... پیروزی انقلاب ایران در سال 1979 به منزله زمین لرزهای در مسیر تلاشهای سازمانCIA بود که طرح بلند مدت این سازمان که از سالها پیش آغاز شده بود و هدف نهایی آن تسلط بر کشورهای اسلامی بود را از هم پاشید. غرب میخواست بر جهان اسلام حاکمیت پیدا کند و ارزشهای مدنظر خود را بر این کشورها تحمیل نماید. در ابتدای امر تصور میشد که انقلاب ایران بخاطر سرکوبگریهای شاه است. انقلاب سال 1979ضربههای اساسی به خطمشی مورد نظر آمریکا برای حاکمیت بر کشورهای اسلامی وارد کرد. بعد از ناکامی غرب در چند سال اول پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، برای کنترل این انقلاب و رشد فزاینده بیداری اسلامی و گسترش دامنه نفرت از غرب و ظهور اثرات جوش و خروش انقلابی در شیعیان کشورهای مختلف بویژه عراق، لبنان، کویت، بحرین و پاکستان، مقامات بلندپایه CIA دورهم جمع شدند. در سال 1983 کنفرانسی تشکیل شد که در آن مقامات بلندپایهCIA شرکت داشتند. در این جلسات، نماینده دستگاه اطلاعات مخفی انگلیس مشهور به «امآی6» (MI6) نیز حضور داشت، زیرا انگلیس تجربه زیادی در مطالعه روی کشورهای اسلامی دارد. در این نشستها بود که شرکتکنندگان به این نتیجه رسیدند که انقلاب ایران فقط نتیجه طبیعی سیاستهای شاه نبود بلکه واقعیتهای پشت پرده دیگری نیز مطرح است که همان جایگاه مرجعیت شیعی و شهادت (امام) حسین است...» (به نقل از مقاله طرحهای آمریکایی برای عاشورا ، نوشته سعید مستغاثی)
اما به تعبیر شهید مرتضی مطهری، همچنان که مقابله با فرهنگ عاشورا و سرکوب عدالتخواهی و رهایی طلبی انسان از شر یزیدیان زمان، روی تاریک تاریخ معاصر ماست، اما این تاریخ، روی روشنی هم دارد؛ انسانهایی که با الهام از قیام امام حسین(ع) و یارانش، راه شر را سد کردهاند. در قسمت بعدی این گزارش، به این مردان و فرهنگ عاشورایی آنها خواهیم پرداخت.
منتشر شده در صفحه گزارش روز کیهان. لینک: http://kayhan.ir/fa/issue/836/5