تعلیق انسانی در میزانسن ذیطلبگی

این یادداشت در هفته نامه پنجره چاپ شده است.

برخلاف برخی از فیلم های جشنواره بیست و هشتم فجر که با جار و جنجال فراوان آمدند و هیاهوی بسیار برای هیچ برپا کردند ، «طلا و مس» سربه زیر آمد و سربلند شد. فیلم جدید همایون اسعدیان ، بدون شک پدیده این دوره از جشنواره است؛ فیلمی فارغ از عقده و برآمده از عقیده که نمایشی نیایش وار را تجلی بخشیده است.

 

به تصویر کشیدن مفاهیم باطنی در فیلم کار دشواری است . محبت ، عشق حقیقی ، روحیه عدالت خواهانه ، رنج پنهان و مفاهیمی از این دست را به سادگی نمی توان از عمق وجود آدمی به نوار سلولوئید فیلم منتقل کرد. اما فیلم «طلا و مس» از پس این کار برآمده است. بی آن که ادعایی داشته باشد و بخواهد حرفی را تحمیل کند . بدون این که بیانیه صادر کند و حرف های دهان پر کن بزند!

 

رمز موفقیت این فیلم در کشف و ترسیم موقعیت هایی است که با پس زدن حجاب تکنیک و حقه های سینمایی ، میان مخاطب و روایت فیلم رابطه ای بی واسطه ایجاد نموده. هم فیلمنامه و هم اجرای آن ، واجد این ویژگی است. فیلمنامه ، دارای ظرایف و لطایف فراوانی است ، اما به خاطر عمق و استحکام ، ساده به نظر می رسد. در هیچ جای آن ، خلا یا حلقه مفقوده ای دیده نمی شود و تمام سکانس ها و پلان ها مملو از حوادث غیر منتظره ای هستند که به شکلی منطقی با هم ترکیب شده اند.

 

تعلیق در درام «طلا و مس» - که تقریبا در اکثر اوقات فیلم جاری است – نه به واسطه هیجان کاذب یا حوادث و اتفاقات خارق العاده ، بلکه به خاطر بازسازی نزدیک به واقع یک وضعیت انسانی هولناک پدید آمده است؛ مبتلا شدن زن به بیماری ناعلاج ام اس ، مشکلات معیشتی ، اداره خانواده و طلبه ای که هم باید درس بخواند و هم با مصایب پیش آمده مبارزه کند ، به همراه داستانک هایی که حول این موقعیت ها گرد آمده اند، روایتی پر خون و سرشار از بیم و امید را پدید آورده اند. پرداخت درست و حساب شده شخصیت های سید رضا و زهرا سادات توسط فیلمنامه نویس و اجرای خوب آن ها توسط بازیگران یکی از مهم ترین عوامل در تشکیل این تعلیق است . به طوری که مخاطب با این کاراکتر های غریب ، ارتباطی قریب برقرار می کند و در تمام لحظات تماشای فیلم ، دل مشغولی اش ، سرانجام آدم های درون فیلم می شود. به خصوص کنش ها و واکنش های این پرسونا ها که گاه مغایر با انتظار رخ می دهد. مثل پرستاری که در ابتدای فیلم ، برخوردی تحقیر آمیز با سید رضا دارد ، اما در پایان ، برخوردش معکوس می شود. یا عکس العمل خشمگینانه سید رضا  به رفتار همسرش.                                                

 

بخشی از روایت طلا و مس به فضای طلبگی و حوزه علمیه اختصاص یافته است . آنچه در فیلم می بینیم گواه آن است که خالقان این روایت – هم در فیلمنامه و هم کارگردانی – آشنایی خوبی با چنین فضایی دارند. در سال های اخیر فیلم های دیگری هم با شخصیت محوری طلبه ساخته شدند ؛ «زیر نور ماه» ، «او» ، «پا برهنه در بهشت» از جمله این فیلم ها هستند . اما انصافا هیچ یک از این آثار در بازسازی ذیطلبگی به گرد پای طلا و مس نمی رسند.

 

میزانسن قرار گرفتن فضای زندگی پر ملال اما گرم و صمیمی مردم مستضعف و تلاش آن ها برای تداوم زندگی شرافتمندانه ، مضمونی است که سال هاست در سینمای ما منزوی شده. با این حال با مروری بر سینمای 30 سال اخیر می توان حکم داد که برترین های این تاریخ ، آثاری با همین مضمون هستند. «طلا و مس» ، بار دیگر و در جشنواره بیست و هشتم ، این راه راست سینمای ایران را احیا نموده است. فیلم هایی مثل طلا و مس را می توان راه سومی  ورای سینمای عوام زده – که با نام هایی چون تجاری ، گیشه ای و ... شناخته می شود- و سینمای نخبه گرا – که با نام هایی چون روشنفکری ، جشنواره ای و ... معروف است- در سینمای ایران دانست.

 

به طور کلی همه عناصر و موضوعات فیلم طلا و مس در یک بستر مشترک با هم آمیخته شده اند که مولود آن فیلمی در راستای سینمای ناب ایرانی – اسلامی است ؛ سینمایی که انقلاب اسلامی ، هم پایه گذار و هم منادی آن است. فیلم دینی و سینمای انقلاب یعنی همین ! یعنی فیلمی که همه مخاطبان ، با هر علاقه و عقایدی را پای تماشای خودش میخکوب می کند و در نهایت می تواند بر ذهنش تلنگر بزند. در طلا و مس هم شاعرانگی هست و هم اصول اساسی انسانی و الهی ؛ عشق در این فیلم از جنس آثار عشق های متداول سینمایی نیست و نگاه تند انتقادی آن نسبت به نشیب ها و چالش های اجتماعی مبتلابه جامعه ما ، با آنچه در سینمای سیاست زده – و نه سیاسی – شبه روشنفکری متمایز است. هم سیر داستان و هم نتیجه گیری آن ، به جای دوری از خود ، ما را به خویشتن می خواند. طرح مشکلات در «طلا و مس» همراه با رخوت و ناامیدی نیست . همچنانکه قهرمان این فیلم ، در کوره حوادث پخته تر می شود. سید رضا برای یافتن استاد اخلاقی اش ، از دیار خود مهاجرت کرد و به این کلان شهر پر اضطراب آمد ؛ مشکلات پیش آمده ، به ظاهر او را از هدف مقدسش دور کرد ، اما درگیری طلبه طالب با موانع پیش آمده چون همراه با معرفت است ، در نهایت او را به سر منزل مقصود می رساند و به گوهر محبت می رسد.   

 

نگارنده عمیقا و شدیدا معتقد است که یکی از خلا های سینمای امروز ایران ، سینمای منتقد ، نسبت به شرایط اجتماعی است. سینمایی که در دفاع از شرایط آرمانی و وضع موعود ، با کژی ها و بیماری های اجتماعی و وضع موجود ، سر ناسازگاری داشته باشد . سینمایی که به مسئولان نهیب بزند و خواب غفلت آن ها را آشفته کند و به مردم گوشزد کند که امر به معروف و نهی از منکر را (به عنوان مطالبه بی امان اصلاح امور) فراموش نکنند.طلا و مس یکی از معدود آثار سینمای ایران با این نگاه است . نگاهی که پیش ازاین نیز در فیلم های مورد علاقه مان ، مثل «آژانس شیشه ای» ، «بچه های آسمان» و فیلم های دیگری جاری بود.