نقد فیلم های سی و چهارمین دوره جشنواره فیلم فجر - قسمت دهم
نگاهی به فیلم «ابد و یک روز»
نشانهشناسی هاری
فیلم «ابد و یک روز» هم در فرم و ساختار و هم در محتوا و مضمون، فیلم پرغلط و ناقصی است. فیلمی که سعی کرده تا حرفها و پیامهای خود را با نمادها و نشانههایی بسیار پیش پا افتاده و کلیشهای به خورد مخاطب بدهد. نمادهایی که خوانش آنها نیازی به هوش سرشار و سواد چندانی هم ندارد.
این فیلم، همه عناصر و نشانههایی که پیش از این در فیلمهای جشنوارهای به کار رفته بودند را گرد هم آورده است. جوان معتادی که توسط مأمورها به بیرحمانهترین شکل ممکن بازداشت میشود، مردی که خواهرش را به بیگانگان میفروشد، خانوادهای که زشتی و پلیدی از سر و روی آن میبارد، آدمهایی که به هم رحم نمیکنند و دائم به هم دروغ میگویند و نسبت به هم شک و تردید دارند و... درواقع، «ابد و یک روز» روایتی چند پاره و فاقد انسجام و منطق است و همه اتفاقات و نمادها صرفا برای القای التهاب و بحران در فیلم جاگیر شدهاند. بهطوری که هر بخش از فیلم را حذف کنیم، هیچ آسیبی به کلیت فیلم وارد نمیشود. مثلا ماجرای جوانی که صورت خودش را بریده را اگر حذف کنیم، هیچ اتفاقی نمیافتد. حتی حادثه بازداشت اول پسر معتاد هم اگر کنار گذاشته شود، نقصی ایجاد نمیشود. بهطور کلی، اجزای روایت، ارتباطی دراماتیک با هم ندارند.
اینکه چنین فیلمی با چنین فیلمنامهای سیمرغ بهترین فیلمنامه جشنواره را دریافت کرده، خودش نشان میدهد که وضع داوری در این دوره از جشنواره فیلم فجر دچار چه فضاحتی است.«ابد و یک روز» دچار «نژادپرستی» دوگانه است. یعنی در آن هم به طور دائم به افغانستانیها توهین و فحاشی میشود و هم مردم طبقه محروم ایران را به قدری پست نشان میدهد که برای باز کردن گره کار خود، ناموسشان را به همان افغانستانیها میفروشند!
فیلم «ابد و یک روز» مردم ایران را وحشیهایی معرفی میکند که به نزدیکان خود نیز رحم نمیکنند. تقریبا تمام اعضای خانوادهای که در فیلم میبینیم، با دیگر نزدیکانش دچار دعوا و کشمکش و کتک کاری میشود. در جامعهای که توسط این فیلم بازنمایی شده، چیزی به نام احترام دیده نمیشود. حتی خواهرزاده، دایی خودش را میزند! آن هم بدون هیچ دلیل و منطق مشخصی. برادر به برادر، بدترین توهینها را روا میدارد. موضوع مقدس مادر در این فیلم جایگاهی معکوس یافته است؛ بهزعم فیلم، مادر مایه عذاب و دردسر فرزندانش است که یا بچههایش را لعن و نفرین میکند یا خودش را! او حتی به فرزندش برای نگهداری مواد مخدر کمک میکند! مادری که آرزو میکند، زودتر بمیرد.
تنها شخصیت نزدیک به قهرمان در این فیلم، پسر معتاد است. این فیلم، به سبک فیلمفارسیهای پیش از انقلاب، چهرهای جذاب و مثبت از یک معتاد و فروشنده مواد نمایش داده است. به همه اینها اضافه کنید وفور نمادهایی چون انسداد دستشویی خانه، قرار داشتن اتاق شخص معتاد و موادفروش در طبقه بالای خانه، فریاد زدن این جمله که «وقتی بابا رفت، خانواده ویران شد» (نقل به مضمون) و ... که پازل این فیلم را برای نمایش چهرهای کاریکاتوریزه و تحریفآمیز از جامعه ایران تکمیل میکند.
نکته این است که از نظر تکنیک درامنویسی، انباشت انواع و اقسام بیماریها، پلشتیها و عیبها در یک خانواده، غیرمنطقی و مغایر با اصول فنی و هنری به حساب میآید. اما کارگردان فیلم مورد بحث هر چه زشتی و وقاحت است را یکجا جمع کرده!