به بهانه آغاز فعالیت مجمع نویسندگان و منتقدان سینمای انقلاب
تلاش برای بومی سازی نقد فیلم در ایران
لینک یادداشت:
مجمع نویسندگان و منتقدان سینمای انقلاب، نویدبخش ورود نسل جدیدی از اهالی قلم، نقد و اندیشه به سینمای کشور است. محفلی که علاوه بر برخورداری از سن و سالی جوان، در پی جاری ساختن خونی تازه به رگ های عرصه نقد فرهنگ و رسانه هستند.
نقطه عطف این جریان، پرهیز از نگاه تک بعدی و خنثی و بی تفاوت نسبت به مسائل روز داخلی و خارجی در نقادی است. اگرچه بخش اعظم اعضای مجمع منتقدان سینمای انقلاب را بر و بچه های نوقلم و تازه نفس تشکیل می دهند، اما آنچه این گروه نوخواسته را به عنوان یک جریان متمایز معرفی می کند، در هم آمیختن تعهد و تخصص است. نسل جوان منتقدان و نویسندگان سینمایی با گرایش انقلابی، به خوبی به این نگاه واقف هستند که نمی توان فضای هنر و به ویژه سینما را از تاریخ و سیاست و اعتقادات دینی و مذهبی و دغدغه های عدالتخواهانه و اقتصادی جدا دانست. کما اینکه، یکی از نقاط آسیب زای فعالیت رسانه ای در کشور ما، محسور ماندن در خوانش سطحی از نگره های هنری و بی خبری نسبت به بسیاری از حوزه هایی است که به طور مستقیم بر عرصه فرهنگ و رسانه تأثیر می گذارند.
آنچه پیدایش «مجمع نویسندگان و منتقدان سینمای انقلاب» را ایجاب کرده است، خلأ موجود در فضای نقد رسانه ای است. واقعیت این است که «نقد» یکی از مهم ترین مقوله ها در عرصه ادبیات و هنر و سینما در جهان امروز است که فراز و فرود آن تاثیری مستقیم بر وضعیت فرهنگ دارد. به همین دلیل، چنانچه حوزه سینما را مدنظر قرار دهیم بخشی از موفقیت ها و مشکلات مبتلابه سینمای ایران را نیز باید از چشم نقد و منتقدان دید. همچنان که هیچ کس نمی تواند نقش شهید آوینی، به عنوان یک متفکر و منتقد پیشرو و انقلابی را در شکوفایی سینمای انقلاب و دفاع مقدس در دهه 60 را رد بکند. سید شهیدان اهل قلم، همان طور که توخالی بودن بسیاری از فیلم های پرمدعا همچون «هامون» و «زندگی و دیگر هیچ»، «مسافران» و ... را ثابت می کرد، تلاش داشت تا فیلم های سر به زیر و محجوب، اما مظلوم و مهجوری چون «هور در آتش»، «دیده بان»، «شنا در زمستان» و ... را هم کشف کند. نقدهای عالمانه و موشکافانه شهید آوینی بر آثار فیلمسازان جوان انقلابی آن دوره، فیلمسازانی چون ابراهیم حاتمی کیا، مجید مجیدی، رسول ملاقلی پور، محمد کاسبی و ... باعث معرفی آن ها به جامعه می شد.
در جامعه ما هم از دیرباز نقد اندیشه و اجتماع در حوزه علوم معارفی و حوزوی و در قالب «اجتهاد» وجود داشته است. فضای حاکم بر حلقه های بحث و درس طلبه ها در حوزه های علمیه و مدارس دینی، نمونه ای بارز از نقد و نقادی است. به این خاطر فقه پویا و شیعی همواره به عنوان موتور محرکه جامعه ما عمل کرده است. اما در کشورمان، همان گونه که سینما، هنر- صنعتی وارداتی است که هنوز هم نتوانسته صورت بومی و ملی تام پیدا کند، نقد سینمایی و نقدنویسی در این باب نیز الگو گرفته از شیوه های رایج در مغرب زمین است. متاسفانه نقد و نقادی و تحلیل فیلم در کشور ما، یکی از قالب های فرنگی است که مبانی و بن مایه های خود را از اصول حاکم بر مکاتب غربی می گیرد. به طوری که در برخی از نشریات به اصطلاح تخصصی سینمایی کشورمان، نقد بیشتر رویکرد ترجمه دارد. به خصوص در زمینه تحلیل آثار خارجی، منتقدان سینمایی ایران، بیش از آن که به بررسی نسبت فرم و محتوای اثر مربوطه با شرایط وطنی و مخاطب ایرانی بپردازند، متوجه واکنش های بیگانگان هستند. اگرچه گرایش به ترجمه و پی گیری نظرات و واکنش های خارجی ها به آثارشان برای منتقدان داخلی لازم است، اما تکیه صرف به آن، نتیجه ای جز انفعال فرهنگی در پی ندارد.
این مسائل، از جمله چالش های اساسی نقد فیلم در ایران است که اثراتی منفی نه فقط بر سینما که بر تمامیت فرهنگ کشورمان گذاشته است. نقد نویسی در کشور ما، هنوز هویت خود را نیافته است. منتقد علاوه بر شناخت زوایای فنی و هنری سینما، باید از مبانی فرهنگی و معرفتی کشور خود (به عنوان فرهنگ میزبان سینما) و فرهنگ غربی (به عنوان مبدا سینما) مطلع باشد. به همین دلیل سینمای ایران برای ملی شدن و تعالی، نیازمند منتقدان ملی است که دغدغه تعالی و عدالت را داشته باشند.
متأسفانه جریان شبه روشنفکریِ غربگرا بر عرصه نقد و نشریات سینمایی ما غالب است. دلیل این غلبه، سابقه طولانی حضور در عرصه نقد هنری و سینمایی و سرمایه گذاری و کادرسازی گسترده این جریان است. شبه روشنفکران و غربزده ها از دوران مشروطه وارد عرصه روزنامه نگاری و نقادی شدند. یعنی این جریان دارای پشتوانه 120 ساله است. این درحالی است که جریان روزنامه نگاری و نقد هنری متعهد، عمری برابر با حیات انقلاب اسلامی دارد. یکی از ضعف های مدیریت فرهنگی نظام جمهوری اسلامی این بوده که منتقد و روزنامه نگار هنری همراستا با تفکر و آرمان های انقلاب اسلامی تربیت نکرده است. شاهد مثال برای این کم کاری این است که امروز بعد از گذشت 37 سال از پیروزی انقلاب اسلامی هنوز هم بخش اعظم منتقدان مدعو به برنامه های سینمایی سیمای جمهوری اسلامی، از طیف شبه روشنفکر هستند. همچنین صفحات نقد و تحلیل سینمایی بیشتر روزنامه ها و نشریات وابسته به ارگان های مختلف نظام نیز میزبان نوشته های همین جریان هستند. هرچند که رفته رفته شاهد ظهور نسل نوینی از منتقدان جوان سینمایی متعهد در فضای رسانه ای امروز ایران هستیم که «مجمع نویسندگان و منتقدان سینمای انقلاب» نمودی از همین جریان هستند و در سال های آینده این معادله را تغییر خواهند داد.