قیام علیه زر و زور و تزویر

 

علي رغم كار سنگيني كه بر سرم ريخته بود«وجدانم» مرا وادار كرد كه به جمع «معترضان» بپيوندم.

ساعت 15 و 30 دقیقه بود كه از روزنامه خارج شدم. قصد داشتم كه با اتوبوس تا ميدان فردوسي بروم و از آنجا وارد تظاهرات شوم ، اما با كمال شگفتي از همان بدو ورودم به خيابان فردوسي ، جمعيت معترض را ديدم و با آن ها همراه شدم. تا ميدان فردوسي جمعيت كم و پراكنده بود ، اما از آن ميدان به بعد و در خيابان انقلاب مردم خيلي زياد شدند.

مجسمه ابولقاسم فردوسي را ديدم و با خودم فكر كردم كه اين شاعر هم در ايجاد انقلاب اسلامي و همين راهپيمايي نقش تاريخي و فرهنگي دارد. روح فردوسي هم در اين تظاهرات حاضر است و عليه ديو سفيد ، «اسفنديار رويين تن» ، افراسياب و ... شعار مي دهد. روح فردوسي هم آمده تا به تورانيان كه قصد تصرف خاك ايران زمين را دارند بگويد رستم ها ، سهراب ها ، آرش ها و سياوش ها در اين كشور بيدارند و جان بر كف!

از پل حافظ تراكم جمعيت آن قدر زياد شد كه حركت به طرف ميدان انقلاب به كندي انجام مي شد. مردم شعار مي دادند يا روي تابلو هاي در دستشان نوشته بود:

 

كروبي بي سواد ، عامل دست موساد

 

هم غزه ، هم لبنان،جانم فداي ايران

 

موسوي بيچاره ، ديگه وقت فراره

 

مرگ بر بي بي سي

 

مرگ بر آمريكا

 

مرگ بر انگليس

 

مرگ بر اسرائيل

 

مرگ بر ضد ولايت فقيه

 

سبز ماعشقيه، سبز اونا كشكيه

 

آشوبگر عاشورا ، اعدام بايد گردد

 

منافق بي حيا ، جرئت داري الآن بيا

 

اگر رهبر بگويد ، جان را فدايش مي كنم

 

رهبر اگر فرمان دهد ، غسل شهادت مي كنم

 

يكي از شعار هايي هم كه در دست برخي معترضان جلب توجه مي كرد اين بود:«تاجر ورشكسته ، برگرد به باغ پسته» كه منظورشان به رفسنجاني بود. این مردم از حرکات هاشمی در سال های اخیر دلشان خون است . به خصوص از کار های فرزندان او .

حتي عده بسياري هم شعار هاي مرگ بر موسوي ، مرگ بر خاتمي و مرگ بر كروبي سر مي دادند. با خودم گفتم موسوي تا يك سال پيش از محبوب ترين چهره هاي انقلاب نزد همين آدم ها بود ، اما حالا برايشان به منفور ترين شخصيت تبديل شده است. ياد تظاهرات روز قدس چند سال پيش افتادم ؛ وقتي با «آرين» ، برادرم در خيابان قدس بوديم ، خاتمي را ديديم كه گوشه اي در ميان مردم نشسته بود و همين مردم حزب اللهي مي آمدند و با او خوش و بش مي كردند. اما همان آدم ها امروز دارند مرگ بر خاتمي مي گويند.

برخي هم تابلو هايي به دستشان بود كه كاريكاتور ديكتاتور مير حسين موسوي روي آن چاپ شده و رويش نوشته شده بود : «سبزينه پوش تند خوي ، كز عشق نشنيده است بوي» من هم اگر قرار بود تابلويي بنويسم روي آن مي نوشتم :«موسوي پينوشه ، ايران شيلي نمي شه». برخي هم تابلويي به دستشان بود كه نوشته شده بود : «وطن فروش ، مشروطه تكرار نمي شه»

يكي از جلوه هاي اين راهپيمايي هم اين بود كه جمعيت جوانان و به خصوص جواناني با ظاهر امروزي و مد روز در آن نسبت به تظاهرات گذشته بسيار بيشتر ديدهمي شد.

از روي پل كالج  كه عبور مي كنيم ، مردم با ديدن ساختماني كه توسط سبز ها در روز عاشورا آتش گرفته بود شعار مي دادند :«اين سند جنايت موسويه ، اين سند خيانت موسويه»

در چهار راه ولي عصر شدت تراكم جمعيت به قدري مي شود كه ديگر امكان حركت وجود ندارد. با زور خودم را به يكي از كوچه ها مي رسانم و از آنجا به خيابان ولي عصر و دوباره خيابان انقلاب بر مي گردم. در همان زمان خواندن قطعنامه راهپيمايي كه من هيچ چيز آن را نشنيدم به پايان مي رسد و سخنران از مردم مي خواهد كه با آرامش ، محل تظاهرات را ترك كنند.

سر خيابان 16 آذر جواني با موهاي از پشت سته و صورت سه تيغه را مي بينم كه تابلويي در دستش است و عده اي هم دور او جمع شده و در حال عكس و فيلم گرفتن از او هستند.نزديكتر رفتم و ديدم كه روي تابلويي كه در دستش هست نوشته : «موسوي ... تو خورديم ، بهت راي داديم» ازش پرسيدم كه منظورت چيه ؟ گفت كه من يك ماه در ستاد موسوي كار كردم و به او راي دادم . اما حالا آمده ام به او اعتراض كنم.

با آن كه حدود سه ساعت از زمان آغاز تظاهرات گذشته است ، اما هنوز مردم در ميدان انقلاب حضور دارند و شعار مي دهند.

 

جمعيتي توجهم را جلب مي كند ؛ آن ها يك پارچه نوشته اي به دست دارند كه پس زمينه اش پرچم آمريكا و روي آن عكس هاي موسوي ، خاتمي و كروبي چاپ شده است. اين ها كه خود را دانشجويان دانشگاه تهران معرفي مي كنند ، علاوه بر شعار هاي قبلي ، «مرگ بر هاشمي» هم سر مي دهند و مشابه شعار مرگ بر شاه مردم در سال 57 مي گويند : «اكبر شاه  اكبر شاه  اكبر شاه» و يك بار هم مي گفتند «مرگ بر كودتاي هاشمي» يكي از دانشجويان با شعار مرگ بر هاشمي مخالفت مي كند و مي گويد بگذاريد اين شعار را براي روزي كه هاشمي خلع مسئوليت شد بدهيم . بعدش به من گفت : بايد تا دير نشده ،  شر اين كوسه و بچه هاش رو از سر اين مملكت كم كنيم . چون تنها چيزي كه براي آن ها مهم هست پوله و معلوم نيست كه به خاطر پول و قدرت چه بلايي سر اين كشور بياورند.

شعار هاي مرگ بر هاشمي اين گروه هم براي من و هم براي برخي از مردمي كه شاهد اين اتفاق بودند بسيار عجيب بود. چون هاشمي به عنوان يكي از استوانه هاي نظا و انقلاب شناخته مي شد ، اما حالا عده اي از طرفداران جمهوري اسلامي، مرگ بر هاشمي مي گويند . اما من فكر مي كنم كه اين نشانه رشد آگاهي مردم حزب الله است كه يكي از ريشه هاي مشكلات كشورمان را پيدا كرده اند و مي خواهند براي حل آن كاري شود. به طور كلي تظاهرات امروز فقط محدود به نظام سرمايه داري و استعماري جهاني نشد ،بلكه اين بار مردم فهميده اند كه مقابله با امپرياليسم جهاني بدون حذف تتمه داخلي آن ها بي فايده است.

اين دانشجويان را تا درب اصلي دانشگاه تهران همراهي مي كنم . آنجا كه مي رسند ، پارچه نوشته شان را با نفت آتش مي زنند . اما با كمال تعجب عكس موسوي نمي سوزد!

ديگر تقريبا اثري از تظاهرات در ميدان انقلاب باقي نمانده بود كه  من هم به طرف خانه حركت كردم و طي راه در اتوبوس كتاب «پدر ، مادر ، ما متهميم » دكتر شريعتي را مي خواندم.