نگاهي به فيلم «لبنان» به بهانه روز مقاومت اسلامي
خواب هاي آشفته شكست در جنگ 33 روزه
جنگ 33 روزه همان قدر كه براي حزب الله لبنان و جبهه جهاني مقاومت يك پيروزي بزرگ و برگ افتخارآميز تاريخي محسوب مي شود، براي رژيم صهيونيستي و همراهان آن لكه ننگ است. جنايات فجيعانه اي كه اين رژيم عليه مردم كشور لبنان و به ويژه بمب باران كودكستان «قانا» انجام داد يك طرف و شكست تحقيرانه در برابر يك حزب كه تجهيزات نظامي چنداني نداشت از طرف ديگر، باعث بي آبرويي بيش از پيش رژيم صهيونيستي و دولت هاي غربي شد. از اين رو ساخت فيلم درباره اين جنگ توسط خود صهيونيست ها كمي دور از انتظار بود، اما صهيونيست هاي ساكن سرزمين هاي اشغالي درباره اين جنگ يك فيلم ساخته اند؛ فيلمي با نام «لبنان» كه به طور خاص به جنگ 33 روزه مي پردازد. چرايي و چگونگي به تصوير كشيده شدن اين جنگ و اين شكست از دريچه دوربين يك فيلمساز صهيونيست بسيار كنجكاوي برانگيز است.
فيلم «لبنان» به كارگرداني «ساموئل ماعوز»، فيلم چندان شناخته شده اي در ميان سينما دوستان جهان نيست. چون نه قابليت جذب مخاطب عام و طالب سرگرمي را دارد و نه داراي ويژگي هاي هنري و تكنيكي خاصي است. به همين دليل هم استقبال چنداني از آن نشد. با اين حال دستگاه عريض و طويل سينماي امپرياليستي كه سرتاسر جهان را در چنبره خود گرفته و هر چند روز يك بار نيز يك جشنواره سينمايي برگزار مي كند، بخشي از فضاي تبليغاتي خود را به اين فيلم صهيونيستي اختصاص داد تا بلكه با جنجال و هياهوي جشنواره اي، عده اي از افراد، كنجكاو شده و به تماشاي آن راغب شوند. اين بود كه فيلم «لبنان» در شصت وششمين جشنواره فيلم ونيز ايتاليا در سال 2009 جايزه شيرطلايي را به عنوان بهترين فيلم اين جشنواره گرفت!
فيلم «لبنان» برآمده از يك سبك و نگاه كليشه اي و بارها تكرار شده است. اين سبك از فيلم هاي جنگي لحني دو پهلو دارند؛ تظاهر به ضدجنگ بودن مي كنند، اما در همان حال چهره اي مثبت و خوب از مهاجمان و اشغالگران نشان مي دهند. درست مانند آنچه در بسياري از فيلم هاي هاليوودي به ظاهر ضدجنگ ترسيم شده است. نمونه مشابه چنين فيلم هايي «گنجه درد» است كه اتفاقاً آن هم در سال 2009 در جشنواره اسكار برنده جايزه بهترين فيلم شد! رسانه هاي غربي هم آن فيلم آمريكايي و هم اين فيلم صهيونيستي را به عنوان آثاري ضدجنگ و صلح طلب به مخاطبان خود معرفي كردند.
سال ها است كه در اثر جنگ هاي دهشتناكي كه صهيونيست ها بر مردم ساكن كشورهاي همسايه خود تحميل كرده اند و همچنين بيداري رو به رشد در جهان، چهره آنان به شدت سياه و تاريك شده است. بسياري از انسان ها، تصوري خوفناك از سربازان و نظاميان صهيونيست پيدا كرده اند. فيلم «لبنان» سعي دارد تا اين چهره را پاك سازي كند.
اين فيلم روايتي است درباره اولين روز حمله رژيم صهيونيستي به خاك كشور لبنان. تمام لحظات فيلم داخل يك تانك مي گذرد. چند سرباز صهيونيست درون يك تانك هستند و از دريچه آن برخي واقعيت هاي بيرون را نظاره مي كنند. ساختار اين فيلم ضدداستان است، يعني چيزي به نام داستان به معناي واقعي در آن نمايش داده نمي شود و تنها يك روايت كه گويي برشي از واقعيت است به نمايش درآمده. تمركز اصلي فيلم بر شخصيت ها، روابط شان با يكديگر و كنش ها و واكنش هاي آنها است. آنچه بيننده فيلم مي بيند، هراس ها، دل تنگي ها، نگراني ها و عصبيت هاي آدم هاي درون تانك است. فيلم در واقع از اين مسير سعي مي كند تا همدلي مخاطب را با سربازان صهيونيست جلب كند؛ سربازاني كه به هيچ وجه شمايل يك نظامي را ندارند و افرادي به شدت عاطفي و برخوردار از انسانيت نمايش داده شده اند. پسري كه تنها فرزند خانواده است و دائم نگران مادرش است، جواني كه سال ها است پدرش را از دست داده و حالا دلش براي او تنگ شده، سربازي كه در شليك كردن به سمت دشمنش ناتوان است و از دوربين تانك به جاي يك نظامي، مانند يك انسان شناس به محيط پيرامون خويش مي نگرد. بنابراين به زعم فيلم، نظاميان صهيونيست به هيچ وجه جنايتكار و اشغالگر نيستند، بلكه آدم هايي مثبت و نيك سيرت هستند كه مردم جهان بايد براي آنها دل بسوزانند.
در مقابل، هيچ اثري از مردم لبنان در اين فيلم نيست. هر از گاهي موجوداتي همچون اشباح، با چهره و ظاهري عجيب و غريب به عنوان لبناني از مقابل دوربين عبور مي كنند. نگاه نژادپرستانه هاليوود، در اين فيلم صهيونيستي هم موج مي زند. اعراب و لبناني ها در اين اثر، برخلاف صهيونيست ها بسيار زشت و ترسناك به تصوير كشيده شده اند.
فيلم «لبنان» چند صحنه رياكارانه از سياهي هاي جنگ و جنايات ضدبشري كه از طرف رژيم اشغالگر قدس بر مردم لبنان تحميل شد را نيز نمايش مي دهد، مانند صحنه اي كه گفته مي شود يك بچه پنج ساله كشته شده، يا لحظه اي كه تصوير جنازه يك دختر نوجوان لابه لاي ويرانه ساختمان نشان داده مي شود و همچنين صحنه اي كه راننده باركش مرغ ها هدف شليك قرار مي گيرد و به قتل مي رسد.
اما اين فيلم به شكلي نخ نما و سطحي سعي در تطهير رژيم صهيونيستي از اين جنايت ها دارد. ترفند اصلي چنين فيلم هايي توجيه جنايت است. به عنوان مثال، در يكي از سكانس هاي ابتدايي، يك خودروي لبناني به سمت نيروهاي صهيونيست حمله ور مي شود، اما سربازان درون تانك جرئت شليك پيدا نمي كنند و نتيجه اين مي شود كه يكي از نيروهاي صهيونيست كشته مي شود. به اين ترتيب، صهيونيست ها حق داشتند تا لبناني ها را بكشند، چون اگر اين كار را نمي كردند، خودشان كشته مي شدند.
چندين بار از نيروهاي مقاومت حزب الله با عنوان تروريست ياد مي شود. در يكي از سكانس ها نيز دو مبارز لبناني نشان داده مي شوند كه يك خانواده هموطن خود را گروگان گرفته اند و صهيونيست ها همچون منجي، آن گروگانگيرها را نابود مي كنند! جالب اين است كه حتي در اين درگيري يك زن لبناني در اثر آتش افروزي مقاومت اسلامي دچار حريق مي شود و اين سرباز صهيونيستي است كه بي درنگ زن را از آتش نجات مي دهد و حتي با مهرباني برادرانه اي، بر تن او لحاف مي پيچد و او را نوازش مي كند و هشدار مي دهد كه مواظب جان خودش باشد! صهيونيست هايي كه حتي به اسيري كه تا چند دقيقه پيش قصد كشتن آنها را داشت، رحم مي كنند! و همچون يك ميهمان با او به ملاطفت! برخورد مي كنند.
به اين ترتيب، فيلم لبنان نه تنها چهره اي زيبا و انساني از سربازان صهيونيست نشان مي دهد، بلكه اين ارتش اشغالگر را منجي ديگر انسان ها معرفي مي كند! منجي هايي كه از خود مي گذرند و جان خود را به خطر مي اندازند تا انسان ها را از شر تروريست ها رها كنند!
يكي از وجوه فيلم، القاي اميد به مخاطب صهيونيستي است. چند بار دوربين روي جمله اي حك شده بر ديوار كابين تانك زوم مي كند كه نوشته شده: «اين انسان است كه مقاوم است وگرنه تانك يك تكه آهن بيشتر نيست.» كه به اين وسيله به بيننده اش بگويد براي پيروزي بر دشمن بايد خودمان مقاومت كنيم و چندان به تجهيزات و تسليحات نظامي متكي نباشيم. اختتاميه فيلم هم وارد شدن تانك به يك مزرعه آفتابگردان است؛ صحنه اي كه حاكي از پايان خوش و اميدبخش است.
فيلم «لبنان» داراي مضمون آخرالزماني هم هست. در سكانس درگيري صهيونيست ها با گروگانگيرهاي لبناني، چندين بار تصوير حضرت مريم(س) و مسيح(ع) نشان داده مي شود. اين چينش روايي و تصويري، تداعي كننده باورهاي آوانجليست ها (مسيحيان صهيونيست) است كه معتقدند، در نبرد آرماگدون كه در آخرالزمان رخ خواهد داد، نيروهاي جبهه خير(غرب صليبي - صهيوني) به رهبري حضرت عيسي(ع) با نيروهاي شر (مسلمانان) وارد جنگ مي شوند!
این یادداشت در هفته نامه صبح صادق منتشر شده است.