به بهانه پخش سريال هاي «نقطه سرخط» و «خانه اجاره اي»
مجموعه هاي تلويزيوني در محدوده افراط و تفريط
درام تلويزيوني، يكي از مهم ترين و استراتژيك ترين قالب ها در فضاي رسانه اي جهان امروز است. برنامه هايي كه عمدتاً آنها را به عنوان «سريال» مي شناسيم و كاربرد زيادي براي پر كردن اوقات فراغت مردم در سراسر گيتي دارند.
سرگرم كننده بودن، داشتن جذابيت، قابليت طرح مسائل سياسي و فكري به شكلي غيرمستقيم، اثرگذاري بر ضميرناخودآگاه انسان ها و توان مخاطب قرار دادن انبوه تماشاگران، از ظرفيت هاي قابل توجه اين نوع برنامه هاي تلويزيوني است. به همين دليل نيز امروز در نبردهاي رسانه اي و جنگ هاي نرم، استفاده از سريال استعمال فراواني يافته است، تاآنجا كه حتي بنيامين نتانياهو، نخست وزير فعلي رژيم صهيونيستي در سخنراني سالگرد 11 سپتامبر خود در تاريخ 12 سپتامبر 2012 در «كميته اصلاح دولتي» آمريكا، خواستار سرنگوني حكومت حاكم بر ايران به وسيله پخش سريال در شبكه هاي ماهواره اي شد! او گفت: «آمريكا مي تواند با پخش سريال هايي كه افراد زيباروي جوان را در وضعيت هاي متنوعي از برهنگي نشان مي دهند كه زندگي هاي فريبنده و مادي گرايانه دارند و رابطه هاي بي قيد جنسي برقرار مي كنند، يك انقلاب را عليه حكومت ايران برانگيزد...»
در كشور ما نيز سريال هاي تلويزيوني محبوبيت زيادي نزد مردم دارند و صداوسيما بخش اعظم بودجه، امكانات و توان خود را صرف توليد اين گونه محصولات مي كند. اما نكته قابل توجه اين است كه برخلاف دولت هاي متخاصم با ايران كه با رويكردي راهبردي، سريال هايي را توليد كرده و نمايش مي دهند، رسانه ملي ما چشم انداز مشخصي ندارد. مثلاً ديديم كه بلافاصله پس از اعلان فوق از سوي اين مقام صهيونيستي، ناگهان ده ها شبكه فارسي زبان ويژه پخش درام هاي تلويزيوني راه اندازي مي شود؛ سريال هايي كه همه در يك راستا قرار دارند و به هم پوشاني يكديگر مي پردازند، اما در تلويزيون ما چنين نگاهي وجود ندارد. به طوري كه در يك زمان، شاهد پخش متراكم برنامه هاي تلخ و تراژديك هستيم و چندي بعد در يك چرخش ناگهاني، آنچه غلبه مي يابد طنز و كمدي است! به طور مثال طي هفته هاي اخير، شبكه هاي سيما به شكل مفرطي دچار تورم سريال ها و برنامه هاي طنزآميز شده اند.
با گذشت يك دوره غلبه تراژدي هاي غمبار و نمايش چند سريال با درونمايه اي تلخ، رسانه ملي وارد فضاي ديگرگوني شده است؛ اين بار سريال هاي كمدي هستند كه ميدان دار برنامه هاي نمايشي سيما هستند. در اين ميان، دو مجموعه «نقطه سرخط» و «خانه اجاره اي»، روي آنتن شبكه سه مي روند. مجموعه هايي كه با حضور كمدين هاي چهره و شناخته شده سال هاي اخير سينما و تلويزيون، فرصت و امكان بيشتري را براي خنداندن بينندگان تلويزيون فراهم كرده اند. اما آيا اين سريال ها توانسته اند انتظارات را برآورده كنند؟
كمدي تكرار
قصه سريال «نقطه سرخط» روايتگر زندگي كارمندي به نام «صمد قيصري» است كه بازنشسته مي شود. اين اتفاق در كنار موانعي است كه سر راه دريافت وام وي قرار گرفته، ازدواج دخترش و فشار براي پرداخت اجاره صاحبخانه، او را وارد هزارتوي مشكلات اقتصادي و اداري مي كند.
آنچه در اين سريال خودنمايي مي كند، استفاده از زبان طنز براي نقد و به چالش كشيدن مشكلات اجتماعي است؛ همان انتظاري كه از هر اثر طنزآميز ديگري نيز مي رود. در واقع، كاركرد اصلي طنز همين است كه با نگاهي متفاوت و همراه با جذابيت، به جنگ زشتي ها و بدي ها برود. هرچند، كاركرد طنز در سينماي جهان، ازجمله گاهي در سينماي كشور ما در قالب ژانر كمدي از اين تعريف منحرف شده و به پرتگاه هاي ابتذال و لودگي و هجو سقوط كرده است، اما هنوز هم هر از گاهي در آثار تلويزيوني چنين رويكردي پديدار مي شود. نمونه اخيري كه البته در شكل و شمايلي ساده و كليشه اي نمود يافته، سريال «نقطه سرخط» است. مسائل اداري بي خود و بي جهت و گرفتاري هاي مردم براي رسيدگي به امورشان، يكي از معضلات طاقت فرساي جامعه مدرن و شهري امروز ما است كه اين سريال آن را هدف انتقاد قرار داده است. گرفتاري هاي روزمره معيشتي و اقتصادي مردم، مسائلي مثل تأمين هزينه جهيزيه ازدواج، وام، اجاره مسكن و ... به خوبي در اين سريال نمود يافته اند.
اما برخي ضعف ها و خلأها مانع كمال و دست يابي اين كار به جايگاهي موثر شده است. از جمله اينكه، سريال «نقطه سرخط» دچار تيپ سازي كليشه اي و تكيه بسيار زياد طنز بر پرسوناژهاي سطحي و تكراري است، چنانكه طي سه- چهار سال اخير چند سريال طنز با تكيه بر مثلث لولايي- صادقي-گلچين ساخته شده و به نمايش درآمده است. خود «سعيد آقاخاني» تا به حال چند مجموعه با استفاده از اين سه بازيگر توليد كرده است. نكته اين است كه تيپ سازي و بازي اين سه بازيگر تفاوت چنداني با آثار قبلي آنها ندارد. گويي كارگردان «نقطه سرخط» اين سه كاراكتر را از روي نمايش هاي سابق شان كپي كرده است. تنها تفاوت، تغيير در گريم اين بازيگران است، وگرنه نوع بازي، حركات، تكيه كلام هاي اين سه، عين ايفاي نقش شان در سريال هاي گذشته است. علاوه بر اين، داستان پردازي و درام آفريني در اين مجموعه درحد بسيار ناچيزي انجام شده و آنچه طنز را سرپا نگه داشته، شيرين كاري هاي حميدلولايي و علي صادقي و ... است.
اين مسائل سبب شده اند كه «نقطه سرخط» با وجود سرمشق قرار دادن يك رويكرد درست و مناسب، به خاطر شكل گرفتن بر مدار تكرار و عدم نوآوري، قدرت تأثيرگذاري نداشته باشد. ضمن اينكه گرايش به نقد اجتماعي در اين سريال فاقد يك نگاه راهبردي و اميدواركننده است. يعني به هرحال و در شرايط كنوني، انتقادات مطرح شده در آثار تلويزيوني بايد مخاطب را به درك جديدي نسبت به مسائل اجتماعي برسانند، وگرنه صرف نمايش مشكلات اقتصادي و اجتماعي كه خود مردم و مسئولان نيز نسبت به آنها آگاهي دارند، باري را از دوش جامعه كم نمي كند.
هدر رفتن يك موضوع خوب
مجموعه طنز «خانه اجاره اي» نيز يكي از معضلات خاص اجتماعي اين روزهاي جامعه ما را به چالش كشيده است. مسئله ماهواره ها و سوءاستفاده اقتصادي آنها از فضاي تبليغاتي و فراهم شدن امكان كلاهبرداري از سوي عده اي، محور اصلي اين درام است. ماهواره و برنامه هاي آن، پيش از اين نيز در برخي فيلم ها و سريال ها هدف نمايش قرار گرفته بود، اما آنچه در «خانه اجاره اي» تازگي دارد، مسئله كالاهاي بهداشتي و دارويي است كه دائم در اين شبكه ها تبليغ مي شوند. در اين سريال شاهد تمركز عده اي بر فروش اجناسي هستيم كه معمولاً به عنوان دارو يا تقويت كننده و ... به تماشاگران معرفي مي شوند. اين سريال از دريچه اين موضوع نقبي هم به وضعيت طبقه تازه به دوران رسيده و مرفه، زده است.
«خانه اجاره اي» با وجود موضوع و محتواي قابل توجهش، اما به لحاظ ساختار و فرم فاقد ويژگي هاي درخور توجهي است. داستان و روايت در اين سريال سرهم بندي شده و اساساً چيزي به نام منطق روايي در آن جايي ندارد. به جز اين، اثري هم از كارگرداني در كار ديده نمي شود و گويي همه چيز به شكلي رفاقتي و دور همي شكل گرفته است.
به لحاظ محتوايي نيز اين اثر دچار نوعي بي هويتي است و ماجراهاي آن گويي در يك ناكجا آباد مي گذرد. تمام آدم هايي كه در اين مجموعه مي بينيم كه اهالي يك ساختمان هستند، به نوعي خلافكار و مجرم هستند. عجيب است كه اين سريال همه ساكنين يك نقطه از جامعه را منفي نشان داده است. تمركز زياده از حد بر زشتي ها و آلودگي ها در چنين آثاري نمي تواند مخاطب را به نقطه روشني رهنمون سازد. ضمن اينكه آنچه به عنوان سبك زندگي و الگوي رفتاري و شخصيتي در اين سريال به مردم معرفي مي شود، نزديك به همان چيزي است كه در شبكه هاي ماهواره اي به نمايش در مي آيد.
جاي خالي مهندسي پخش
نكته اي كه جاي تأمل دارد، رويكرد افراط و تفريطي سيما در پخش يك نوع برنامه است. به بياني بهتر وضعيت سيما در اغلب مواقع همراه با تورم است. همان طور كه در ابتدا بيان شد، در دوره اي ناگهان اين تراژدي هاي تلخ و افسرده كننده هستند كه آنتن را از آن خود مي كنند و گاه مثل الان، مجموعه هاي كمدي هستند كه متورم مي شوند. يكي از شروط مهم براي تحقق اهداف رسانه ملي، تجميع جريان ها و هم روند كردن پخش سريال هاست. مروري بر روند نمايش سريال ها در سيما مويد آن است كه رسانه ملي هنوز هم فاقد سياستگذاري و استراتژي روشن و مشخصي در پخش است. به كلامي ديگر، فقدان مهندسي كونداكتور، يكي از ضعف هاي سيما است.
به نظر مي رسد حفظ تعادل بهترين راه باشد. چه بسا نمايش در هم آميخته اي از كارهاي كمدي و تراژدي باعث تنوع و در نتيجه ايجاد رضايت بيشتر در مخاطبان سيما شود. ضمن اينكه نشاط رسانه اي لزوماً با تراكم و تكثر برنامه هاي كمدي پيش نمي آيد و چه بسا يك كار جدي و تأمل برانگيز، اما غني و قوي بتواند روحيه اميد و نشاط را بيشتر در جامعه رواج دهد.
براي مثال، در يك دوره، ناگهان شاهد نمايش پرحجم سريال هاي تراژديك و مملو از غم و اندوه هستيم و در دوره اي ديگر مانند اكنون، حجم سنگيني از كمدي روي آنتن مي رود.
این مطلب در هفته نامه صبح صادق منتشر شده است.