به مناسبت سی امین سالگرد دفاع مقدس-1
سينماي دفاع مقدس و گفتمان عدالتخواهی
نياز جامعه امروز ما به سينماي دفاع مقدس چيست؟ آيا بالاترين كاركرد فيلم هايي كه به اين بخش از تاريخ ايران مي پردازند، روايت ايثارگري ها و بزرگداشت آن مجاهدت هاست؟ يا اين كه سينماي دفاع مقدس يك ابزار تبليغاتي است؟
براي پاسخ دادن به اين پرسش ها، يادآوري اين نكته لازم است كه معمولا در كشورهاي صاحب سينما دو گروه فيلم وجود دارد: يك دسته كه بخش اصلي محسوب مي شود، فيلم هاي عامه پسند و تفريحي هستند. دسته دوم هم سينماي هنري يا روشنفكرانه است كه اقليت هستند. دسته اول مدافع وضع موجودند و دسته دوم مخالف آن. آثار عامه پسند اكثراً مخاطب را به رخوت و «بي هوشي» فردي و اجتماعي دعوت مي كنند و فيلم هاي روشنفكر غالباً منادي تفكر و آگاهي هستند.
اين معادله در سينماي ايران كمي تفاوت دارد. حداقل سينماي 30ساله پس از انقلاب، وضعيت كاملا مغايري را با آنچه در سينماي ساير ملل صاحب اين هنر- صنعت جريان دارد، رقم زده است.
سينماي گيشه اي و تجاري، به طبع و به طور غالب، مثل ساير نقاط جهان، مدافع وضع موجود بوده است. سينماي موسوم به روشنفكري هم، در ايران، كاركرد اجتماعي و فرهنگي متفاوتي با فيلم هاي تجاري نداشته است. چون اساساً اين آثار نه براي مخاطب ملي و نه با اهدافي ملي ساخته مي شوند. اين آثار تابع سياستگذاري هاي جشنواره هاي غربي هستند و هدف سازندگان آن ها كسب جوايز و حمايت هاي آن هاست. آنچه هم به عنوان جامعه و فرهنگ در اين سنخ فيلم ها مي بينيم، نگاهي تحريف شده و غيرواقعي از پديده ها و موارد محيط اطراف فيلمسازند. به عبارتي، كارگردانان فيلم هاي جشنواره اي داخلي، واقعيات را نه دلسوزانه و نه بي طرفانه منعكس مي كنند. بلكه آنچه موافق با ذهنيت آن هاست و مطابق با مسيري كه جشنواره هاي خارجي نشاني آن را مي نويسند هستند. به همين دليل نيز، مايه هاي اجتماعي اين گونه فيلم ها را نه انتقادي، بلكه «سياه نمايي» مي ناميم.
فيلم هاي دفاع مقدس، الگويي از سينماي منتقد اجتماعي و مخالف وضع موجود هستند. آثار اصيل دفاع مقدس، با ترسيم فضايي به نام جبهه دفاع از حق در مقابل باطل و بازنمايي رزمندگان اين جبهه به عنوان انسان كامل يا انسان در جست وجوي تكامل، عالمي ديگر و آدمي ديگر را ترسيم مي كنند.
فيلم هاي حقيقت گرا و حق نماي دفاع مقدس، چه در گذشته و چه در حال، ترويج دهنده تسليم ناپذيري در مقابل هرگونه ركود، واپسگرايي، بي عدالتي، غرب زدگي، استعمار و جنگ و تجاوز بوده اند. كافي است به نمونه هاي برجسته سينماي دفاع مقدس در 30 سال گذشته بار ديگر نگاه كنيم؛ «مهاجر»، «ديده بان»، «حماسه مجنون»، «سجاده آتش»، «از كرخه تا راين»، «هور در آتش»، «پرواز در شب»، «آژانس شيشه اي»، «ميم مثل مادر»، «يگانه» و... همگي، داراي ويژگي هاي مذكور هستند. فيلم هاي متأخر اين ژانر نيز واجد همين رويكرد انقلابي- انتقادي هستند. فيلمي چون «به كبودي ياس» به كارگرداني جواد اردكاني را مي توان يكي از معترض ترين آثار سينمايي ايران در چند سال اخير دانست. در اين فيلم مي بينيم كه با معرفي يك الگوي اسطوره اي به نام «عبدالحسين برونسي» چگونه به رفتارهايي چون تجمل گرايي و فاصله با مردم حمله مي شود. همان طور كه در فيلم نمايش داده مي شود، شهيد برونسي، سرداري بود كه از راه بنايي تأمين معاش مي كرد و هنگامي هم كه از سوي مسئولان، يك فرش به او هديه داده شد، آن را نپذيرفت و پس فرستاد. آيا ترسيم اين منش، نوعي انتقاد از برخي سياستمداران و مسئولان نيست؟ فيلم هاي ديگري هم مثل «آن مرد آمد»، «كودك و فرشته»، «پنالتي»، «اخراجي ها» و... نيز مضاميني تلنگرزننده دارند. به همين دليل نيز در زمان رياست جمهوري محمد خاتمي، دولت سعي در سركوب اين سينما داشت. زيرا فيلم هاي دفاع مقدس، خاري در گلوي افراد و جريان هايي است كه مصالح ملي را فداي منافع خود مي كنند.
شايد اگر فرهنگ دفاع مقدس در بين بخشي از سياستمداران ما كمرنگ نمي شد، اتفاقات تلخ پس از انتخابات هم رخ نمي داد.
به نظر مي رسد، بيش از آن كه سينماي دفاع مقدس به مسئولان نياز داشته باشد، اين مسئولان هستند كه به اين نوع فيلم ها نياز دارند.
این یادداشت پیش از این در روزنامه کیهان چاپ شده بود.