بررسی سینمای طنز امروز ایران
در قهقراي خنده بي هدف
یادداشت نگارنده در هفته نامه صبح صادق:
سينماي تجاري، وجه غالب سينماي ايران در سال هاي اخير و از جمله همين امروز است. سينماي تجاري، يك ژانر يا گونه سينمايي نيست، بلكه يك جريان سينمايي محسوب مي شود. به فيلم هايي تجاري مي گوييم كه هدف اساسي در آن ها كسب سود اقتصادي است. به اين معني كه داستان، درام، سبك بازيگري، مضامين و ساير عناصر و تمهيدات سينمايي در آن ها طوري با هم تركيب مي شوند كه مخاطب را فريب داده و به سينما بكشانند. نكته مهم اين است كه در فيلم هاي تجاري به جاي به كار بردن ظرافت هاي هنري، انديشه و تكنيك، از طريق روش هاي پيش پا افتاده، سطحي و به عبارت بهتر جذابيت كاذب مخاطب را فرا مي خوانند. سينماي گيشه اي، عوام پسند و فيلم فارسي نيز از اصطلاحاتي است كه مترادف سينماي تجاري به كار مي روند.
فيلم هاي تجاري سينماي ايران عمدتا در ژانر هاي طنز يا ملودرام هستند. در اين بخش از اين نوشته فيلم هاي طنزآميز و در بخش دوم، فيلم هاي ملودرام مورد بررسي قرار مي گيرند.
نمايش فيلم هاي طنز و خنده آور در سينماها، به خودي خود نه تنها امري مذموم نيست، بلكه به يك معنا توليد و نمايش چنين فيلم هايي مفيد است. فيلم هاي طنزآميز، مي توانند با استفاده درست، منطقي و اخلاقي، به كمك فرهنگ سازي بيايند. در بسياري موارد، بيان حرف حق و آگاهي بخشي به مخاطب، به وسيله اين قالب موثرتر خواهد بود. اما مشكل سينماي ما با اين نوع فيلم ها دو مورد است. يك ؛ فيلم هاي طنزآميز، سال هاست كه فرهنگ و جامعه ما را مورد هجوم بي وقفه خود قرار داده اند، به شكلي كه مي توان سينماي ايران را مبتلا به «تورم طنز» دانست. تنوع موضوع و ژانر از لازمه هاي پويايي فرهنگي است . حال آن كه گرايش شديد فيلمسازان ما به اين نوع آثار، سينماي ما را دچار نوعي يكنواختي و ركود نموده است.
دومين مسئله كه نگران كننده است، تبديل شدن نوع خاصي از كمدي نازل به جرياني فراگير در سينماي ماست. اين نوع آثار كه اپيدمي وار خود نمايي مي كنند، از نظر ساختاري، مملو از كپي كاري و كليشه و از نظر محتوايي، در حد بيان شعارهاي سطحي هستند.
فيلم هايي چون «پوپك و مش ماشاءالله»، «دوخواهر»، «زندگي شيرين»، «نيش زنبور»، «آقاي هفت رنگ» و ... كه فيلم هاي طنز آميز ماه هاي اخير سينما هاي كشورمان هستند، غالبا از رويكرد واحدي برخوردارند. در همه آن ها هدف اصلي خنده و تفنن است؛ در صورتي كه خنده و تفنن نمي توانند به عنوان هدف استفاده شوند، بلكه بايد وسايلي باشند براي رسيدن به اهدافي والا و متعالي. حال آن كه در اين فيلم ها برعكس است؛ هدف، دستيابي به سود و سرمايه است و صرفاً براي اين كه در دريافت مجوز ساخت و نمايش به مشكل برنخورند، حداقل هاي اخلاقي را رعايت كرده و شعار هاي اخلاق گرايانه را نيز دستمايه قرار مي دهند.غفلت مخاطبان و دور ساختن آنها از انديشيدن و خودآگاهي در فضايي معنوي و آرمان گرايانه، كاركرد اصلي اين گونه سينمايي در ايران بوده است. بسياري از حركات و كلمات مورد استفاده در آثار كميك ايراني، با فرهنگ متعالي ايراني در تضاد هستند. شادي برخاسته از چنين آثاري، همراه با انتقال نوعي سبك عقلي و روحيه خودباختگي در مقابل ضدارزش ها است.
طنز سبك و بي هدف جذابيتي كاذب دارد كه مخاطبان خود را موجوداتي فاقد تعادل روحي و رواني مي پندارد و با تحميق مردم، زمينه را براي عوا زدگي و ميان مايگي آماده مي سازد و چنين مسئله اي نتيجه اي جز استثمار روحي و فكري جامعه براي «تاجران سينمايي» نخواهد داشت.
گذشته از تمام اين مسايل، فيلم هايي چون «پوپك و مش ماشاء الله» و ... باعث به انزوا كشاندن سينماي ارزشي و متفكرانه مي شوند و جا را براي نمايش فيلم هاي فاخر تنگ مي كنند. چنين روندي، در درازمدت به اضمحلال و زوال سينما مي انجامد؛ نكته مهم اين است كه اكثر اين فيلم ها داراي شباهت هاي موضوعي و ساختاري هستند و اين مسئله نوعي تكرار و كليشگي را بر سينما تحميل كرده است.
اين معضل، نه تنها فرصتي براي بازسازي بدنه سينماي ايران و آشتي دادن مخاطبان نيست، بلكه تهديدي عليه فرهنگ جامعه محسوب مي شود؛ به خصوص اينكه مي دانيم تعداد زيادي از اين نوع آثار در نوبت اكران هستند و تعداد بسيار بيشتري نيز در مراحل مختلف توليد قرار دادند.