گفت و گویی متفاوت با شهید آوینی

رسم است که برای بازخوانی اندیشه ها و اعمال بزرگان، به سراغ نزدیکان یا کارشناسانی که نسبت به شخص موردنظر شناخت دارند می روند. اما رجوع به خود آن شخص ارزش بالاتری دارد. سید مرتضی آوینی، از هنرمندان متعهد و شهید راه انقلاب اسلامی، یکی از بزرگانی است که آثار و گفتاری را در قالب فیلم ، کتاب، مقاله، مصاحبه و ... از خود به جا گذاشته است.

 

بدون شک این آثار، بهترین معرف این هنرمند هستند.
از این رو بود که امسال و به مناسبت سالگرد شهادت آوینی، به جای این که نظرات دیگران را درباره او بخواهیم، به سراغ خود آوینی رفتیم تا روایت بی واسطه وی از سینما را باز بخوانیم. البته وسعت نظر این شهید بسیار بیشتر از آن است که بتوان آن را در این اندک گنجاند. اما تلاش کردم تا پاسخ برخی از سئوالاتم را از نوشته های شهید آوینی بیابم. این پاسخ ها، از مجموعه نوشته ها و گفتارهای شهید آوینی در باب سینما برگزیده شده اند که پیش از این در مجموعه سه جلدی «آینه جادو» منتشر شده بودند.
    - آقای آوینی! بحث را از اینجا آغاز کنیم که سینما چه اهمیتی دارد که به آن می پردازید؟
    ¤ سینما رسانه ای عظیم است که می تواند منشا تحول فرهنگی باشد و متاسفانه ما از این واقعیت غفلت کرده ایم.
    - به نظر شما گرفتاری سینمای ایران چیست؟
    ¤ سینمای ایران گرفتار بحران هویت است و این بحران به این دلیل ایجاد شده که سینما از مردم و غایات فرهنگی آنان دور است.
    - کارکرد حقیقی سینما در جوامع انسانی چه باید باشد؟
    ¤ معتقدیم که همه امکانات حیاتی بشر، اعم از تکنولوژی، علم یا هنر باید در خدمت تعالی انسان باشد، به سوی آن نهایتی که انبیای عظام می خواهند. فیلم و سینما نیز جدا از این اصل برای ما معنایی ندارد.  

(طنز)تصویری از شهید آوینی در حال شعار دادن بر علیه اصغر بختیاری

- سینما و تلویزیون ایران در مقایسه با وضعیت این رسانه ها در دنیا دارای چه جایگاهی هستند؟
    ¤ امروز در سینما، سوء استفاده ازگرایش های غریزی وجود حیوانی بشر امری است مجاز و بسیار رایج. با عنایت به آنچه در جهان امروز می گذرد، سینما و تلویزیون ایران الحق که عفیف ترین و نجیب ترین هستند.
    - کشورهای غربی در زمینه سینما به پیشرفت های بسیاری دست یافته اند. آیا ما نمی توانیم با تقلید از آن ها جایگاه بهتری را پیدا کنیم؟
    ¤ بر ما تقلید از غربی ها روا نیست، چرا که تاریخ ما در امتداد تاریخ غرب نیست. ما عصر تازه ای را در جهان آغاز کرده ایم و در این باب، اگرچه سینما یکی از موالید تمدن غربی است،لکن در نزد ما و در این سیر تاریخی که با انقلاب اسلامی آغاز شده، صورت دیگری متناسب با اعتقادات ما خواهد پذیرفت. سینما در غرب چیزی است و در این مرز و بوم چیز دیگر... و سینمای ما نمی تواند که در امتداد تاریخی سینمای غرب باشد، اگرچه زبان سینما یا بیان مفاهیم به زبان سینما قواعد ثابتی دارد، فراتر از شرق و غرب.
    - پس چه باید کرد؟
    ¤ ما خود را بی نیاز از تجربیات غربی ها نمی دانیم، اما برای این تجربیات شانی متناسب با آن ها قائلیم. ما چاره ای نداریم جز آن که سینما را یک بار دیگر در ادب و فرهنگ اسلام معنا کنیم. ما باید قابلیت های کشف ناشده سینما را در جواب به فرهنگ و تاریخ خویش پیدا کنیم... و چه کسی می تواند ادعا کند که سینما دیگر قابلیت هایی ناشناخته ندارد؟
    - یکی از مهم ترین دغدغه های ما بعد از انقلاب اسلامی، استفاده از سینما در خدمت اشاعه دین بوده است. اما همچنان این آرزو، به طور آرمانی محقق نشده است.
    ¤ باید دانست که سینما ماهیتاً با کفر و شرک نزدیکی بیشتری دارد تا اسلام. نسبت سینما با حق و باطل یکسان نیست و از این لحاظ، استفاده از سینما در خدمت اشاعه دین و دینداری با دشواری های خاصی همراه است که اگر مورد غفلت واقع شود، اصل مطلب منتفی خواهد شد.
    - مگر ماهیت سینما دارای چه ویژگی است؟
    ¤ سینما و تلویزیون ظروفی نیستند که ما هرچه بخواهیم در آن ها بریزیم؛ آن ها ماهیتاً برای ایجاد «تفنن و تفریح و تغفل» شکل گرفته اند و اگر ما بخواهیم رسانه های گروهی را به سوی غایتی که حضرت امام فرموده اند- دانشگاه عمومی اسلامی- بکشانیم، قبل از هر چیز لازم است که با تحقیق و تعمق در ماهیت این وسایل و موجبات آن ها، راه های خروج از «موجبیت تکنیک» را جست وجو کنیم.
    -چه باید کرد تا به سینمای اسلامی دست یافت؟
    ¤ تعبیر «سینمای اسلامی» درست نیست. سینما شاید آنچنان که هست مسلمان شدنی نباشد، اما می توان آن را به خدمت اسلام درآورد و این وظیفه ای است گران بر گرده ما. ... اگر ما بخواهیم در سینما روی خطاب خویش را همچون انبیا به فطرت الهی انسان بگردانیم- که برای استخدام سینما در خدمت اهداف متعالی اسلام چاره ای جز این نیست- باید کیفیت تاثیرگذاری عناصر بیانی سینما را خوب بشناسیم...اگر ما بخواهیم هنر امروز را در خدمت اسلام درآوریم، باید آفاق تذکر و تفنن را با یکدیگر اشتباه نکنیم و بدانیم که هنر- اگر آنچنان که هست ملحوظ شود، نه آنچنان که باید باشد- در خدمت تفنن بشر قرار گرفته است... برای آن که سینما در خدمت اسلام درآید باید حجاب تکنیک سینما فرق شود.
    -فیلم هایی که قصد خودآگاهی تماشاگر خویش را دارند، باید دارای چه ویژگی های ساختاری باشند؟
    ¤ فیلم خوب، بدون شک باید خود بیان خویشتن باشد. اگر فیلمی یافتید که در بیان مضمون، نیازمند به تحلیل و تفسیر نقادان و نویسندگان سینمایی بود، بدانید که سازنده آن فیلم در شناخت سینما به بیراهه رفته است... فیلم (همان طور که ذکر شد) می تواند منشا تحولات فرهنگی باشد، اما این تحول بسیار بطئی و دشوار روی می دهد و لازمه آن پیش ازهرچیز آن است که فیلم بتواند- به اصطلاح- تماشاگر را از لحاظ حسی و عاطفی درگیر کند... پیام (فیلم) نباید چون یک امر ثانوی و غیرذاتی بر فیلم سایه بیندازد... فیلم خوب فیلمی است که قالب و محتوا و یا تکنیک و مضمون آن از یکدیگر قابل تفکیک نباشد و شرط تاثیر فیلم بر تماشاگر نیز همین است... هرحرفی و پیامی در سینما، شعاری است، مگر آن که با ذات فیلم در آمیخته و با خمیره اصلی سینما کاملاً ترکیب شده باشد.
    - جذابیت، از جمله عناصر اصلی سینمای تجارتی است. آیا سینمایی که می خواهد در خدمت اسلام باشد، باید از آن پرهیز کند؟
    ¤ جذابیت از لوازم ذاتی سینماست و از این نظر بین سینمای تجارتی و غیرتجارتی تفاوتی نیست. سینمای غیرتجارتی و بالاخص سینمایی که می خواهد در خدمت اسلام قرار بگیرد، اگر چه نمی تواند مسئله جذابیت را به طور کامل نفی کند، اما باید بتواند از آن «عبور کند» سینمای تجارتی به مسئله جذابیت اصالت می دهد و مخاطب خویش را نیز همواره انسانی فرض می کند ضعیف، بی اختیار، عجول، جهول، احساساتی، اهل تفنن، قدرت طلب و... یعنی بنیان خطاب خویش را همیشه بر ضعف های روحی بشر قرار می دهد. سینمایی که می خواهد در خدمت اسلام باشد، باید روی خطاب خویش را به فطرت الهی انسان بازگرداند.
    - آیا جذابیت شرطی کافی برای سینما محسوب می شود؟
    جذابیت شرط لازم است، اما کافی نیست، و چون شرط کافی نیست نمی توان در باره آن حکمی مطلق صادر کرد. جذب تماشاگر نمی تواند همه هدف فیلمسازی باشد.
    - برخی این واقعیت که جذابیت لازمه تاثیرگذاری یک فیلم است را معادل تایید سینمای تجاری می دانند.
    از این واقعیت نمی توان حکمی استخراج کرد مبنی بر تایید آنچه اکنون در سینمای تجاری می گذرد. راه ما فراسوی قواعد رایج در سینمای تجاری قرار دارد و عموم آنچه به مثابه قواعد مسلم و خدشه ناپذیر تلقی می شود، بت هایی است که باید شکسته شود، راه ما، راه فطرت است.
    - تعریف شما از جاذبه کاذب چیست و آیا فیلمسازان مجاز هستند که در آثارشان از این تمهید بهره برند؟
    ¤ جاذبه های کاذب، جاذبه های منافی آزادی و اختیار تماشاگر و مانع او از رشد و تعالی کمال طلبانه به سوی حق است. جاذبه کاذب، جاذبه ای است که تماشاگر را سحر می کند و او را از رجوع به فطرت خویش بازمی دارد. هر جاذبه ای که عقل بشر را تحت سیطره خویش بکشاند و تماشاگر را به ورطه تسلیم در برابر وهم و شهوت و غضب، جاذبه کاذب است. سوءاستفاده از گرایش های شهوی تماشاگر جایز نیست و ترس و وهم و خشم او را نیز تا آنجا باید تحریک کرد که مانع کمال روحانی اش نباشد.
    - تفنن و سرگرم سازی چطور؟
    ¤ در باب «تفنن» نیز، مذموم آن است که چون یک «هدف» اعتبار شود و اگر نه، تفننی که منتهی به تذکر گردد نه تنها مذموم نیست که ممدوح است... کسی با ایجاد تفنن و سرگرمی برای مردم، به طور محدود و حتی المقدور با غایات کمال طلبانه، مخالفتی ندارد؛ اما جذب انسان ها به سوی اهدافی که با حیات طیبه انسانی مخالفت دارد، ظلمی است غیرقابل بخشش.
    - یکی از جریانات اصلی سینمای ایران، سینمای روشنفکری یا جشنواره ای است. اما این جریان در ارتباط با مردم کشورمان و جذب مخاطب چندان موفق نبوده است.
    ¤ سینما قبل از هر چیز از آن مردم است و مردم هم از بغرنج اندیشی های روشنفکرانه فارغ هستند. مردم مشغول زندگی هستند، خیلی ساده و طبیعی، و دوست دارند به سینما بروند و در سینما واقعیات زندگی خود را کشف کنند.
    -مشکل اصلی این جریان را چه می دانید؟
    ¤ سایه منورالفکری قرن نوزدهم بر اذهان بسیاری از روشنفکران و هنرمندان ما حجابی ظلمانی است که اجازه نداده تا آن ها بتوانند با مردم در سیر تکاملی انقلاب اسلامی همراهی کنند. آنها بدون درکی عمیق از تاریخ و ضرورت های آن سعی کرده اند که از قبول تقدیر تاریخی انقلاب استنکاف ورزند و لذا چونان کبک که سر در برف برده است، خود را نسبت به انقلاب اسلامی و آثار تاریخی و جهانی آن به غفلت زده اند والبته انتظاری هم نباید داشت که تحول فرهنگی آرمانی ما به توسط کسانی که اعتقادی به اصل آن ندارند بنیان نهاده شود.
    - با این اوصاف به نظر می رسد که شما مخالف شرکت سینمای ایران درجشنواره های خارجی هستید.
    ¤ بنده مخالف شرکت در جشنواره های جهانی و دعوت از منتقدان بین المللی نیستم، اما مخالف آن هستم که به ارزیابی جشنواره ها و داوری منتقدان بین المللی ایمان بیاوریم. سینمای ایران باید درجهت دستیابی به یک هویت مستقل حرکت کند و خود را در آینه صیقلی و جود مردم ببیند، نه در سراب روشنفکری و روشنفکرنمایی.
    - جشنواره فیلم فجر برای ارتقای سینمای ایران چگونه باید عمل کند؟
    ¤ اگر جشنواره فجر حقیقتاً می خواهد سینمای ایران را در طریق کسب هویت حقیقی خویش مدد رساند، باید افق حرکت خویش را به خوبی بازشناسد و گام های خویش را آنچنان تنظیم کند که در نهایت به این آمال و آفاق منتهی شود... حرف ما این نیست که سینمای جنگ باید در دستور کار جشنواره قرار بگیرد، بلکه می گوییم که سینمای مبارزه باید منظرغایی و مقصود نهایی جشنواره و دست اندرکاران محترم امور سینمایی کشور باشد. اگر امت مسلمان ایران هویت حقیقی خویش را در مبارزه یافته است، سینمای ایران نیز باید هویت مستقل خویش را در سینمای مبارزه پیدا کند.
    - «هنر برای هنر» یکی از گزاره های پرطرفدار در میان بخشی از هنرمندان است. همچنین عده ای صرفاً هنر را برای سرگرمی و تفریح می پندارند. کدام یک از این گرایش ها مطلوب است؟
    ¤ «هنر برای مردم» و «هنر برای هنر» دو وجه از یک ابتذال واحد است. هنرمندان باید روی به حق بیاورند و چون این چنین شد، هنرشان «ذکر» خواهد شد و مخاطب ذکر، فطرت الهی بشر است. آن گاه آثار هنری ماهیتی کمال جویانه و آسمانی خواهند یافت و مخاطب خویش را به آن میثاق ازلی تذکر خواهند بخشید... و لکن این تحول ممکن نمی شود، مگر آن که نخست هنرمندان متحول شوند.
    - وقتی با عده ای از اهالی هنر و سینما درباره لزوم «تعهد» در هنر صحبت می شود، آن را نفی می کنند و مدعی اند که هنرمند تنها نسبت به هنر خویش متعهد است و هر نوع تعهد دیگری منافی تخیل آزاد است.
    ¤ سخنانی این چنین، از غفلت نسبت به ماهیت تخیل برمی آید. کسانی که سخنانی از این قبیل بر زبان می آورند، نمی دانند که فضای پرواز خیال انسان، آسمان اعتقادات و نفسانیات اوست، اگر چه خیال را نیز حقیقتی است، فراتر از افراد و اشخاص، تخیل آزاد یعنی چه؟ این «آزادی» آزادی از چیست؟ آزادی از حقیقت؟ یعنی هنرمند حق دارد در جهان توهمات و تصورات بیمارگونه و مالیخولیایی خویش، هر چه می خواهد بگوید و بنویسد و هر نقش که می خواهد بسازد و... کسی هم حق نداشته باشد که چون و چرا کند؟ می گویند: «خلط مبحث نکنید، بحث های اخلاقی را با هنر اشتباه نکنید.» باید پرسید: «مگر هنرمند می تواند حد نگه دارد و از اظهارنظر درباب اخلاق پرهیز کند؟»
    خلاصه آن که، هنر خواه ناخواه عین تعهد است و از این لحاظ هرگز از حکمت و تفکر و اخلاق و دین و سیاست و... انفکاک و انتزاع نمی پذیرد. خیال هم ماهیتاً آزاد نیست و آزادی نیز بدان مفهوم که غربی ها می گویند، آزادی نیست، عین اسارت است. انسان در میان فرشته و حیوان، حیران است و آزادی از قیود دینی و اخلاقی، لاجرم بندگی اهوای نفسانی است و لاغیر؛ استثنا ندارد.

این گفت و گو پیش از این در روزنامه کیهان چاپ شده بود.