برادران لیلای ترحم برانگیز
خوانشهای سیاسی از فیلمی چون «برادران لیلا» چه در جهت تقبیح و چه تحسین، بیجا و نوعی معناتراشی کاذب برای این فیلم است. چون «برادران لیلا» از هر جهت فیلمی ترحم برانگیز و مستضعف است!
فقر دراماتیک و روایی «برادران لیلا» پشت فقر اقتصادی و فقر فرهنگی خانواده سوژه در فیلم پنهان سنگر گرفته است. این فیلم محصول جدیدی از یک طیف سینماگران ایرانی است که در پی سودجویی از سیاست فستیوالهای غربی برای توجیه ترسیم دیگری عقبمانده و پر از خشونت از جهان غیرغربی و به ویژه از ایران هستند. جشنوارههایی چون کن، برلین، ونیز و ... دنبال این هستند تا بگویند «ما»ی غربی، خیلی متمدن و غرق در حقوق بشر هستیم و دیگرانی چون ایرانیان، بیرحم و وحشی هستند. امثال سعید روستایی هم فرصتطلبانه به بهانه فیلم ساختن، تصاویری را به هم میبافند مبنی بر اینکه ایران سرزمینی است که دختر به پدرش سیلی میزند و پدر به فرزندش رحم نمیکند و برادر خون برادرش را میمکد! تا در این بازار مکاره، بلیط اروپاگردی و کاسبی در فستیوالها را به دست آورند. حال این میان، داستان و درام و منطق روایی کشک محسوب میشود! که اگر کشک نبود، چنین ماجرای ابلهانه و دروغینی، محور و موتور محرک درام فیلم قرار نمیگرفت که یک نفر برای شناخته شدن به عنوان بزرگ خاندان، باید توسط برادر کوچکترش به این لقب منصوب شود، آن هم با اهدای ۴۰ سکه طلا در یک عروسی! اصلا مگر لقب بزرگ خاندان، مقام و ریاست است که فردی برای دریافت آن رشوه پرداخت کند و توسط دیگری منصوب شود؟! واقعا کارگردان «برادران لیلا» تا این حد کمهوش و از واقعیت پرت است که چنین ماجرای فوق تخیلی و غریب با فرهنگ و آداب مردم ایران را مبنای داستان فیلمش قرار داده؟!
«برادران لیلا» در پرداخت داستان آنقدر بیقواره و آماتور است که می توان به راحتی یک سوم ابتدا و انتهای فیلم را برید و دور انداخت! روایت مضحک درگیری پدر با فرزندانش به خاطر نام فرزند پسر تازه متولد شده، یک حفره بزرگ در داستان فیلم است که هیچ ارتباطی با ادامه فیلم ندارد و دور ریختنی است! همچنانکه خیلی حوادث پایان فیلم، اضافهگویی هستند. این فیلم اصولاً باید بعد از مراسم عروسی و بازگشت لشکر شکست خورده خانواده «جورابلو» به منزل تمام میشد و منطقا، پدر بعد از آن رسوایی باید سکته و فوت میکرد. اما فیلم آنقدر ادامه پیدا میکند تا پدر در بیربطترین شرایط، یعنی موقع صلح و آرامش و برگزاری جشن تولد نوهاش، بدرود حیات بگوید!
«برادران لیلا» نه تنها در بازنمایی فقر در جامعه امروز ایران، واقعگرا و راستگو نیست که تصویری کاریکاتوریزه و پرتناقض از فقر و فقیر نمایش میدهد. صحنهای که در آن برادر ارشد خانواده توسط پدرش هدف بازرسی بدنی قرار میگیرد و مشخص میشود از خانه والدینش دو تخم مرغ و دو قطعه سوسیس سرقت کرده را به یاد آورید؛ اینکه تخم مرغها چگونه در جیب او قرار گرفته و نشکستهاند به کنار، اصلا چرا این مرد بالغ و عاقل از سفره خانوادهاش دزدی میکند آن هم در حد دو تخم مرغ و ۱۰۰ گرم سوسیس؟ و چرا پدرش از خیر این مقدار نمیگذرد و این گونه در مقابل همه دست پسرش را رو میکند؟ این چه خانواده فقیری است که همه لوازمشان کهنه و مندرس است، آنوفت یخچال ساید دارند؟ برادر بزرگ از یک طرف عیالوار است و از طرفی، همیشه خانه پدرش پلاس است؛ پس او کی و چگونه به آن همه بچه رسیدگی میکند و با چه منطقی، دائم، حتی شبها برای خواب، منزل پدرش است؟!
اما حقارت درشت رخ داده در «برادران لیلا» تصویرسازی دهشتناک و غیرانسانی از زن ایرانی است! همه زنان فیلم، از لیلا و مادرش گرفته تا سایرین، اخلاقگریز و مادون انسان هستند. واقع نمایی و ناتورالیسم فیلم آن همه جعلی است که در ایران دختری را نمایش میدهد که برای برادرانش جان میدهد اما در چشم پدر و مادرش خیره نگاه میکند و برایشان آرزوی مرگ سر میدهد! کدام زن در این جامعه را پیدا میکنید که ولو شاکی و کفری از دست پدرش اما در مواجهه با فوت او، این گونه که لیلا میخندد، لبخند بزند؟ این مسائل است که «برادران لیلا» را به فیلمی محقر و ترحم برانگیز تبدیل کرده است.