نقدی بر فیلم به رنگ ارغوان به کارگردانی ابراهیم حاتمی کیا
این نقد جهت درج در ویژه نامه نوروزی نشریه «زن روز» نگاشته شده است.
«به رنگ ارغوان» سیزدهمین فیلم ساخته شده توسط ابراهیم حاتمی کیا و پانزدهمین فیلم به نمایش درآمده از او است. بین تولید و نمایش این فیلم حدود 6 سال فاصله افتاد . زیرا این فیلم توسط دولت خاتمی غیر قابل نمایش اعلام شد ، اما پس از گذشت این مدت رفع توقیف شد و هم در بیست و هشتمین جشنواره بین المللی فیلم فجر به نمایش درآمد و هم بلا فاصله به سینما ها آمد. توقیف و رفع توقیف شدن یک فیلم به جذب مخاطب آن کمک می کند ، چون کنجکاوی مخاطب فیلم را بر می انگیزد. اما به واقع فیلم «به رنگ ارغوان» هم از نظر ساختاری و هم محتوایی حرف تازه ای ندارد.
حد اقل این که این فیلم در مقایسه با آثار گذشته حاتمی کیا ، یک اثر شاخص محسوب نمی شود. نگارنده ، فیلم های "آژانس شیشه ای" و "بوی پیراهن یوسف" را بیش از ۱۰ بار دیده ام و باز هم به همت صدا و سیما خواهم دید! اما هیچ انگیزه ای برای تماشای دوباره به رنگ ارغوان ندارم. این فیلم در مقایسه با سینمای حاتمی کیای جدید - به نام پدر ، دعوت ، موج مرده ، ارتفاع پست – قابل تحمل تر است. اما در قیاس با آن سینمای پر خون و معترض و انقلابی حاتمی کیای سنتی -آژانس ، دیده بان ، مهاجر ، بوی پیراهن یوسف و ... - غیر قابل توجه است.
«به رنگ ارغوان» استمرار نگاه شک آلود ، نسبی گرا و سرگردان حاتمی کیا از «روبان قرمز» به این سو است. این سرگردانی و نسبی گرایی در فیلم هایی چون «موج مرده» و «به نام پدر» به اوج خودش رسید و باز هم در فیلم در حال اکران حاتمی کیا تکرار شده است.
اولین نکته ای که درباره این فیلم می توان ذکر کرد این است که اصلا موضوع فیلم تکراری و کپی کاری است. قبلا هم در سینمای ایران و هم در سینمای جهان فیلم هایی با این موضوع ساخته شده اند. از جمله فیلم «فرستاده» به کارگردانی پرویز صیاد در ایران و فیلم «حرفه ای» به کارگردانی لوک بسون در غرب. طرح کلی و حتی برخی از جزئیات «به رنگ ارغوان» هم مثل آن ها درباره ماموری است که سوژه ای را زیر نظر دارد، اما عاشق سوژه اش می شود. این بار یکی از سربازان گمنام امام زمان (عج) زیر ذره بین قرار گرفته است.
در تمام لحظات دیدن فیلم احساس می کردم که حاتمی کیا خودش را در قالب کاراکتر شهاب8 (نیروی وزارت اطلاعات) متجلی ساخته است. به خصوص این که این کاراکتر - که فرخ نژاد آن را اجرا کرده است- دچار نوعی سرگردانی و شک و تردید است؛ بین عقده و عقیده اش گیر کرده است و نمی داند زمین را انتخاب کند یا آسمان را! به رنگ ارغوان روایت کشمکش بین عقل و دل نیست ، بلکه رقابت بین عشق آسمانی و زمینی است. و به حکم جناب حاتمی کیا ، این عشق کاذب و توهمی است که بر عشق راستین و خالص چیره می شود. شهاب در ابتدای فیلم ، یک عاشق واقعی است. او کارمندی نیست که به خاطر عقل معاش و کسب روزی ماموریت هایی خطیر و خطرناک را بپذیرد. بلکه سرباز راه سرخی است که فرد حتی اگر در این راه قهرمان هم شود باز گمنام است! بنا براین تنها کسی می تواند «شهاب 8» بشود که واقعا عاشق و دلباخته باشد.
اما در ادامه مسیر ، گرفتار توهماتی می شود و در پیمودن آن راه شک می کند. تا آنجا که –به حکم حاتمی کیا- حاضر به خود کشی هم می شود!
اما این روایت ، برخلاف پرداخت سینمایی و تصویری پخته اش ، از نظر منطقی و روایی خام و پر از چالش است. از جمله همین که چرا یک آدم دلباخته – حتی از نوع زمینی اش – که نماز می خواند و به خدا ایمان دارد ، اقدام به خود کشی می کند؟ اصلا دلیل دل سپردگی شهاب به ارغوان چیست؟ مگر غیر از این است که او تنها چند بار با آن دختر ملاقات کرده است. آیا چند دیدار ، می تواند عامل در هم ریخته شدن یک مامور کارکشته امنیتی شود؟
اما جدای از این مسائل ، نگاه فیلم به رنگ ارغوان ، نسبت به محاربان با جمهوری اسلامی تحریف آمیز است. در فیلم به طور غیر مستقیم ، عضویت پدر ارغوان (شفق) در گروهک تروریستی منافقین اشاره می شود. اما سیر درام به گونه ای پیش می رود که درمورد این کاراکتر، احساسی دلسوزانه به مخاطب القا می شود. گویی آن منافقان ، آدم هایی هستند که برای رسیدن به فرزندشان تلاش می کنند و این وسط این نظام اسلامی است که نمی گذارد آن ها به هم برسند! این در حالی است که به هیچ یک از جنایات و خیانت های پدر ازغوان در این فیلم اشاره ای نمی شود.
«به رنگ ارغوان» البته به جز روایت اصلی اش ، خورده روایت هایی هم درباهر مسائل اجتماعی دارد. اما به شکلی نمادین به این مسائل پرداخته است. جاده ای که قرار است در میان جنگل ساخته شود، مسئولانی که قرار است درختان را قطع کنند واعتراض دانشجویان به این موضوع ، صحنه ای که دانشجویان به نشانه اعتراض طناب دار به گردن خود آویخته اند و ... از جمله این نماد هاست. البته در این فیلم ، برای خالی نبودن عریضه انتقاداتی هم به نیروی انتظامی شده است. اما تصویر نیروی انتظامی در این فیلم به شدت تصنعی و کاریکاتورگونه است . صحنه حضور پلیس در جنگل و برخوردش با دانشجویان را به یاد آورید که چقدر نچسب و مصنوعی از آب درآمده سات.گویی حاتمی کیا خودش هم به آنچه در این مورد به نمایش در آورده است اعتقاد عمیقی ندارد.
البته فیلم «به رنگ ارغوان» ، زیرکانه سعی کرده تا تمام طیف های جامعه را راضی کند؛ مخالف ، موافق ، دو پهلو ها ، غیر سیاسی ها ، رمانتیک ها و ...! اما بازخورد این فیلم در بین تماشاگرانش نشان می دهد که علاقه مندان اصلی و جدی ابراهیم حاتمی کیا هنوز هم دل تنگ این کارگردان هستند. آیا انتظار آن ها به پایان خواهد رسید؟