تأملی بر فاجعه کرمانشاه
زلزله؛ آوار گناهان اجتماعی
در گذشته، فجایع طبیعی مثل زلزله را تجلی گناهان آدمی می پنداشتند. مردم به محض مواجهه با موقعیت های خوفناک، یاد گناهان خویش می افتادند و در صورت جان سالم بدر بردن از بلا، راه توبه و طلب آمرزش از معصیت را در پیش می گرفتند. هر چند که امروز این پندار رد می شود و به هر کس بگویی زلزله از گناه برآمده بر تو پوزخند می زند، اما هنوز هم در پس چنین فجایعی، ردی از گناهان دیده می شود، منتها به جای معاصی فردی، این گناهان اجتماعی هستند که به چنین فجایعی دامن می زنند.
دکتر یوسف اباذری، جامعه شناس و استاد دانشگاه تهران در سخنرانی معروف خود درباره زلزله بم گفته بود: «اکنون دیگر در صورت بروز چنین رخدادی آدمیان در پس آن نه «خشم خداوند» بلکه عدم کارایی بروکراتها و تکنوکراتهای دولتی را مشاهده میکنند.» قربانیان زلزله پیش و بیش از آنکه مقهور خشم طبیعت شوند، قربانی غصب و غضب اجتماعی می شوند. وقتی به آمار کشته شدگان زلزله می نگریم، اکثریت قریب به اتفاق، ساکن روستاها و مناطق حاشیه ای شهرها هستند. هر که مالش بیش، جانش امن تر و هر کس ندارد، باید آماده مرگ در أثر لرزش زمین باشد.
پس از وقوع حادثه، مرکزنشینان و خوش نشینان، همه جا را پر از پیام تسلیت می کنند. این درحالی است که مردم درگیر برای بیرون کشیدن عزیزان خود از زیر آوار، اصلا این پیام ها را نمی بینند و نمی شنوند. بنابراین صادر کنندگان پیام های هم دردی ابتدا و در اصل درحال تسلیت گفتن به خود و آرام کردن وجدان خویش هستند. هر کس گناه کار تر است بلند تر و با تظاهر بیشتری ابراز همدردی می کند.
شبکه های اجتماعی بستری برای نوع جدیدی از بی اخلاقی در فضای فاجعه شده است؛ آدم های «مشکل دار» حتی در این ماجرا نیز خودشان را نشان می دهند؛ زلزله و فضای فاجعه بار آن برایشان فرصتی برای انتقام گیری است. در ظاهر درد و غم مردم آسیب دیده را دارند اما در باطن، در پی «مهرستیزی» یا تخریب گروه های اجتماعی که از نگاه آن ها «دیگران» شناخته می شوند هستند. زلزله و رنج قربانیان برای آن ها فرصتی برای خودستایی و دیگرستیزی است. ناگهان می بینی که گروه های تلگرام و صفحات اینستاگرام پر از پیام های سطحی شبه سیاسی می شود که هیچ ارتباطی هم به اصل ماجرا، یعنی همان زلزله ندارد. برخی حتی به بهانه زلزله از 22 بهمن 57 انتقام می گیرند! به تعبیری، اینان همچون کرکس هایی هستند که گرد اسکلت ساختمان ها و اجساد می گردند تا بلکه از داغ مردم نصیبی ببرند و کینه ای بیافزایند.
حتی نقش سایق ها و تمایلات فرهنگی را هم نمی توان در عمیق تر شدن فاجعه نادیده گرفت. به طور مثال، در برخی از تصاویر منتشر شده از زلزله –ازجمله تصویر زیر- خانه هایی روی خودروهای گران قیمت آوار شده اند. یعنی صاحبان این ماشین ها برفرض که مالک همان خانه ها هستند در این میان یک تضاد بزرگ دیده می شود؛ تجمل گرایی و فرهنگ پرستش اشیای خوش ظاهر که متأسفانه طی سال های اخیر از تهران به سایر روستاها و شهرستان ها هم سرایت یافته، این گونه با جان آدم ها بازی می کند. اوج ناآگاهی این است که برخی از مردم به جای ایمن سازی مسکن یا سکونت در خانه ای امن، بودجه خود را صرف موارد غیرضروری تر همچون این ماشین های لوکس می کنند.
از آنجایی که جامعه انسانی همواره در کنار روی سیاه و گناه آلود خود، یک ور روشن و رستگار هم دارد، در زلزله کرمانشاه نیز همین اتفاق افتاد؛ گروه هایی از مردم بدون هیچ سر و صدا و خودنمایی به جنگ با فاجعه رفتند. مردمی را دیدیم که به رغم همه تنگدستی اما از خوراک روزانه خود بریدند تا بلکه کودکی زلزله زده، نانی به کف آرد. آدم هایی که خود کسب چندانی ندارند اما با اهدای درآمد یک روز خود به مردم فاجعه دیده به کسبی بالاتر دست یافتند. یا جوان هایی که از خواب و راحت خود گذشتند و علی رغم همه بی مهری هایی که از سوی «مشکل دارها» به آن ها می شود -به خاطر اشتغال این جوانان در فلان نهاد نظامی- اما دست فاجعه دیدگان را گرفتند و قهرمانان واقعی این روزها همان ها هستند.
ای کاش ما همچنان زلزله را ناشی از گناهان خود می دانستیم. آن وقت شاید از هم اکنون به مردم ساکن در مناطق حاشیه ای و دورافتاده و خانه های گلی آن ها و زلزله های آینده فکر می کردیم؛ ای کاش!
مطالب من را در تلگرام هم دنبال کنید: https://t.me/arashfahim1396